حضرت امام حسین‏علیه السلام


نام :حسین ( سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است ) کنیه : ابو عبد الله لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفی، زکی پدر : حضرت علی بن ابی طالب ( ع ) مادر : حضرت فاطمه ( س ) تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجری مکان ولادت : مدینه مدت عمر : 57 سال علت شهادت : پس از روی کار آمدن یزید، امام که او را نالایق میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و برای افشای او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند 0 قاتل : صالح بن وهب مزنی ، سنان بن انس و شمر بن ذی الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها) زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجری مکان شهادت و دفن :کربلا

امام حسین(ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش علی علیه‏السلام و مادر گرامی‏اش فاطمه زهرا( س ) می‏باشد.امام حسین(ع) حدود شش سال از دوران کودکی را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص) سپری نمود.

او شجاعترین امت حضرت محمد ( ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص) و حضرت علی در ایشان جمع بود .خداوند در تربت ایشان شفا، و در داخل حرم امام حسین ( ع ) استجابت دعا را قرار داده است .

پیامبر ( ص ) در حقش فرمود:احب الله من احب حسینا یعنی :خداوند دوست میدارد کسی را که حسین را دوست بدارد 0 پیامبر(ص) در حق او و برادر گرامی‏اش امام حسن(ع) فرمود:دو فرزند من حسن وحسین پیشوایان امت می‏باشند خواه زمام امور به دست بگیرند و یا نگیرند.پس از شهادت امام حسن(ع) در سال 50 هجری، امام حسین (ع) عهده‏دار امر امامت گردید.

معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه و قتل و کشتار شیعیان به ویژه، در سال 60 هجری مرد و بر خلا قراداد صلح با امام حسن (ع)، پسرش یزید را به جای خود قرار داد.یزید فردی فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علنا مقدسات اسلامی را زیر پا می‏گذاشت و آشکارا شراب می‏خورد.

امام حسین علیه‏السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست.یزید نامه‏ای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین(ع) برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند.امام(ع) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند.در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه‏های زیادی برای امام حسین(ع) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید.امام حسین(ع) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد.ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند.اما با ورود عبید الله بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله‏گر و بی‏رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنی کردند و مسلم را تنها گذاشتند.

در نتیجه عبید الله، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید.هنگامی که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه‏ای به امام حسین(ع) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید.امام حسین(ع) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکی کوفه بود که خبر پیمان شکنی مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند.

عبید الله بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده‏بود حربن یزید ریاحی را برای زیر نظر گرفتن امام حسین(ع) و همراهانش فرستاد.و سپس عمر بن سعد را با سی هزار نفر به کربلا اعزام نمود.او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین(ع) را به شهادت برساند او را حاکم ری خواهد کرد.عمر بن سعد که به طمع حکومت ری به کربلا آمده بود ازهیچ ستمی فروگذارنکرد.دستور داد امام حسین(ع) و یارانش محاصره کنند و آب را بر روی آنان ببندند.

یاران امام حسین(ع) که از شجاع‏ترین افراد بودند روزدهم محرم(عاشورا)در حالی‏که بیش از 72 تن نبودند یکی پس از دیگری در دفاع از امام زمان خود یعنی امام حسین(ع) با عزت و آزادگی به شهادت رسیدند.

حر بن یزید ریاحی نیز که ستمگری سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین(ع) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.

واقعه کربلا گرچه از نظر زمان کوتاه بود و تنها یکروز از صبح تا عصر به طول انجامید اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ایثار و فدا کاری، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود.

واقعه کربلا دانشگاهی است که از طفل شیرخوار تا پیر مرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگی می‏آموزد.خون‏های مطهر امام حسین(ع) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموی را فراهم آورد.امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال 61 هجری، در سن 57 سالگی در کربلا به شهادت رسید.مرقد ایشان و برادر فداکارش اباالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.

تاریخ عاشورا

تاریخ عاشورا

  ولادت امام حسین (ع)
  بیعت نکردن با یزید
 حرکت امام حسین (ع) به سمت مکه
  نامه های کوفیان
  نامه های امام حسین (ع)
  فرستادن حضرت مسلم به جانب کوفه و کیفیت بیعت مردم
 رفتن ابن زیاد به کوفه
  حرکت امام حسین (ع) از مکه به سمت کوفه
  شهادت حضرت مسلم
  اسارت و شهادت طفلان حضرت مسلم
  برخورد امام (ع) با لشکر حر
  رسیدن کاروان به کربلا
  وقایع تا روز تاسوعا
  شب عاشورا
  وقایع صبح عاشورا و خطبه حضرت امام حسین (ع)
  پیوستن حضرت حر به امام حسین (ع)
  مقتل شهدای حمله اول

 مقتل حرّ بن یزید ریاحی (رضی الله عنه)
  نماز ظهر عاشورا و شهادت حبیب بن مضاهر
  مقتل دیگر یاران امام حسین (ع)
  مقتل جوانان هاشمی
  شهادت حضرت قاسم (ع)
  شهادت حضرت عباس (ع)
  شهادت حضرت علی اصغر (ع)
  شهادت حضرت علی اکبر (ع)
  شهادت امام حسین (ع)
  بعد از شهادت امام حسین(ع)
  فرستادن سرهای شهدا به کوفه
  دفن اجساد طاهرة شهداء
  ورود اهلبیت (ع) به کوفه و ذکر خبر مسلم حصاص
  در بیان ورود اهل بیت (ع) به درالاماره
  شهادت عفیف
  نامه ابن زیاد به یزید و رسیدن خبر شهادت امام (ع) به مدینه
  فرستادن جواب نامه ابن زیاد از طرف یزید
  ورود اسراء و رؤس شهداء به شام
  ورود اهل بیت به مجلس یزید پلید

 سخنان حضرت زینب (س) در مجلس یزید
 سخنان حضرت امام زین العابدین (ع) در مجلس یزید

  در مقابل یزید (ل)
  فرستاده پادشاه روم
  ورود اهل  بیت (ع) به مدینه

حضرت علی اصغر علیه السلام

حضرت علی اصغر علیه السلام

یکى از فرزندان امام حسین‏ (ع) که شیر خوار بود و از تشنگى، روز عاشورا بى تاب‏ شده بود. امام، خطاب به دشمن فرمود: از یاران و فرزندانم، کسى جز این کودک نمانده ‏است. نمی ببینید که چگونه از تشنگى بى تاب است؟ در"نفس المهموم" آمده است که‏ فرمود: " ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏"در حال گفتگو بود که تیرى از کمان حرمله ‏آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر (ع) را درید. امام حسین‏(ع‏) خون گلوى او را گرفت و به آسمان پاشید.(1)

در کتابهاى مقتل، هم از"على اصغر"(ع) یاد شده،هم از طفل رضیع (کودک‏ شیرخوار)و در اینکه دو کودک بوده یا هر دو یکى است، اختلاف است.

در زیارت ناحیه مقدسه، درباره این کودک شهید، آمده است: "السلام على عبد الله بن ‏الحسین، الطفل الرضیع، المرمى الصریع، المشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح‏ بالسهم فى حجر ابیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدى‏".(2) و در یکى از زیارتنامه‏ هاى ‏عاشورا آمده است:" و على ولدک على الاصغر الذى فجعت به" ز این کودک،با عنوانهاى‏ شیرخواره، شش ماهه، باب الحوایج، طفل رضیع و...یاد می ‏شود و قنداقه و گهواره از مفاهیمى است که در ارتباط با او آورده می ‏شود.

طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند   

    آنکه بر مرگ زند خنده، على اصغر توست

بیان شهادت حضرت علی اصغر (ع)

پس حضرت بر در خیمه آمد و به جناب زینب سلام الله علیه فرمود کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم، پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزد او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کامل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد. و باین مصیبت اشاره کرده شاعر در این شعر:

فَقَبَّلَ مِنْهُ قَبْلهُ السَّهْمُ مَنْحَراً

وَ مُنْعَطِفِ اَهْوی لِتَقْبیلِ طِفْلِهِ

پس آن کودک را به خواهر داد، زینب سلام الله علیه او را گرفت و حضرت امام حسین علیه السلام کفهای خود را زیر خون گرفت همینکه پر شد به جانب آسمان افکند و فرمود سهل است بر من هر مصیبتی که بر من نازل شود زیرا که خدا نگران است.

سبط ابن جوزی در تذکره از هشام بن محمد کلبی نقل کرده که چون حضرت امام حسین علیه السلام دید که لشکر در کشتن او اصرار دارند قرآن مجید را برداشت و آنرا از هم گشود و بر سر گذاشت و در میان لشکر ندا کرد:

بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ کِتابُ الله وَجَدّدی مُحَمّّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلّی الله عَلَیْه و الِهِ.

ای قوم برای چه خون مرا حلال می‌دانید آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا به شما نرسید قول جدم در حق من و برادرم حسن علیه السلام.

هذانِ سَیّدِا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ.

در این هنگام که با آن قوم احتجاج می‌نمود ناگاه نظرش افتاد به طفلی از اولاد خود که از شدت تشنگی می‌گریست حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود:

یا قَوْمُ اِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطّفْلَ.

ای لشکر اگر بر من رحم نمی‌کنید پس بر این طفل رحم کنید، پس مردی از ایشان تیری به جانب آن طفل افکند و او را مذبوح نمود. امام حسین علیه السلام شروع کرد به گریستن و گفت ای خدا حکم کن بین ما و بین قومی که خواندند ما را که یاری کنند بر ما پس کشتند ما را، پس ندائی از هوا آمد که بگذار او را یا حسین که از برای او مرضع یعنی دایه‌ایست در بهشت.

در کتاب احتجاج مسطور است که حضرت از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر گودی در زمین کند و آن کودک را به خون خویش آلوده کرد پس او را دفن نمود.

طبری از حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام روایت کرده که تیری آمد رسید بر گلوی پسری از آن حضرت که در کنار او بود پس آن حضرت مسح می‌کرد خون را بر او و می‌گفت: اَلَلّهَمَّ احْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْم دَعَوْنا لِیَنْصُرُونا فَقَتَلُونا.

محرم

 

دوم محرم ورود امام حسین به سرزمین کربلا (سال 61 قمری)

 

هُرم سوزان کویر، بر خستگی کاروانیان نیشتر می زند و بدن های خسته آن ها را می آزارد. خورشید غروب دوم محرم، آرام خود را در تنگنای افق جای می دهد. کاروان بر سینه تفتیده بیابان توقف می کند. صدایی می پرسد: این جا کجاست؟ پاسخ می آید: این جا کربلاست! آری، حسین (ع) به کربلا می رسد و دل کویر را در تب و تاب می اندازد. آسمان نیز، چهره در هم کشیده است. زمین بغض خود را فرو می خورد. فرات بی صدا اشک می ریزد و خارها خود را به دست نسیم گرم سرنوشت داده اند.

امام حسین در روز ترویه یعنى هشتم ذى ‏حجه سال 60 قمرى از مکه معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشکریان عبیدالله بن زیاد به فرماندهى حر بن یزید ریاحى با آن حضرت مواجه شده و مانع حرکت آن حضرت به سوى کوفه شدند. گرچه حر بن یزید، مأموریت داشت با امام حسین برخورد شدید نماید، ولیکن رفتار وى با آن حضرت بر رفق و مدارا بود. به همین جهت‏ حر و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین(ع) شرکت مى ‏کردند و به خطبه ‏هاى دلنشین وى گوش جان مى‏ سپردند و این دو سپاه، چند روز بدون هیچ‏گونه مشکلى در کنار هم بودند.

اما عبیدالله بن زیاد که عطش فراوان براى جنگ با اباعبدالله الحسین داشت، نامه ‏اى به حر بن یزید نوشت و وى را مأمور سخت‏گیرى بر امام حسین (ع) نمود. حر بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوى منطقه خشک و بى حاصل به نام کربلا هدایت کرد و در آنجا آنان را در محاصره خویش قرار داد.

روز پنج شنبه دوم ماه محرم  سال 61 هجرى امام حسین علیه السلام در یکى از نواحى نینوا به نام کربلا فرود آمد. قافله امام حسین چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید:

این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند: کربلا.

آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء.

فرمود: این، موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه‏ هاى ما است و این زمین، جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به این امور خبر داد.

 

روز بعد عمر بن سعد بن ابى وقاص زهرى با چهار هزار نفر از کوفه رسید و در مقابل امام جاى گرفت. عمر بن سعد از قریش و از طایفه بنى زهره بن کلاب و خویش نزدیک حضرت آمنه مادر بزرگوار رسول خدا (ص) بود. پدرش سعد بن ابى وقاص از پنج نفرى است که در آغاز بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسیله آشنایى با ابى ابکر به دین اسلام در آمدند و نام او در تاریخ اسلام و فتوحات اسلامى پر آوازه است.
عمر بن سعد کسى نزد امام علیه السلام فرستاد که چرا به عراق آمده اید؟ امام در جواب فرمود: عراقیان خود مرا با نوشتن نامه خوانده اند اکنون اگر از آمدن من کراهت دارید به همان حجاز باز مى گردم. ابن سعد نامه اى به ابن زیاد نوشت و آنچه را امام فرموده بود گزارش داد. ابن زیاد گفت: اکنون که چنگال هاى ما به سوى او بند شده است، امید نجات و بازگشتن به حجاز دارد؟ دیگر گذشت و راهى براى وى باقى نمانده است.
آنگاه به ابن سعد نوشت نامه ات راخواندم آنچه نوشته بودى فهمیدم از حسین بن على علیه السلام بخواه که خود و همه همراهانش با یزید بیعت کنند و آنگاه که بیعت به انجام رسید، ما هرچه خواستیم نظر خواهیم داد. سپس نامه دیگرى از ابن زیاد رسید که آب را به روى حسین و یاران وى ببند تا قطره اى از آن را ننوشند، و عمر بى درنگ عمرو بن حجاج را به فرماندهى چهار هزار سوار فرستاد که میان اباعبدالله و آب فرات حایل شدند و راه آب را بر امام و اصحابش بستند و این پیش آمد و سه روز پیش از شهادت امام روى داد.

امام علیه السلام از ابن سعد خواست که با وى ملاقات کند و شبانه در میان دو سپاه ملاقات کردند و مدتى با هم سخن گفتند. چون عمر بن سعد به اردوگاه خود بازگشت و نامه به ابن زیاد نوشت که خدا آتش جنگ را خاموش کرد و با هم توافق کردیم و امر امت به خیر و صلاح برگزار شد، اکنون حسین بن على آماده است که به حجاز برود و به یکى از مرزهاى اسلامى روانه شود و آنگاه جمله اى را به عنوان دروغ مصلحت آمیز براى رام کردن ابن زیاد نوشت. با رسیدن این نامه ابن زیاد نرم شد و تحت تاثیر پیشنهادهاى ابن سعد قرار گرفت. اما شمر بن ذى الجوشن (لعنت الله علیه) که حاضر بود گفت: اشتباه مى کنى، این فرصت را غنیمت شمار و دست از حسین بن على که اکنون بر وى دست یافته اى بر مدار که دیگر چنین فرصتى به دست نخواهى آورد. ابن زیاد گفت: راست مى گویى، پس خودت رهسپار کربلا باش و این نامه را به ابن سعد برسان که حسین و یارانش بدون شرط و تسلیم شوند. آنگاه ایشان را به کوفه فرستاده و گرنه با ایشان بجنگد و اگر هم ابن سعد زیر بار نرفت و حاضر نشد با حسین بن على بجنگد، تو خود فرمانده سپاه باش و گردن او را بزن و سرش را براى من بفرست.

آنگاه به ابن سعد نوشت: من تو را نفرستادم که با حسین بن على مدارا کنى و نزد من از وى شفاعت کنى، و راه سلامت و زندگى او را هموار سازى. اکنون ببین اگر خود و یارانش تسلیم شدند آنها را نزد من بفرست، و اگر امتناع کردند بر آنها حمله کن تا آنان را بکشى و بدن ها را مثله کنى، اما عهد کرده ام که او را بکشم و لگد کوب اسب ها کنم. اکنون اگر به آنچه دستور دادم عمل کردی، تو را پاداش مى دهم و اگر به این کارها تن ندادى از کار ما و سپاه ما برکنار باش و لشکریان را به شمر بن ذى الجوشن واگذار که به ما وى دستور داده ایم

تاسوعای حسینی

سخن از قیام پیامبران، امامان و مصلحان بزرگ تاریخ  بسیار است که در این میان حسین(ع) جایگاه ویژه ای دارد. او شاهد و وارث تاریخی است که در آن جنایت و بیداد و نیرنگ و فریب به نهایت رسیده است. او می بیند که اگر ساکت بماند همه چیز پایمال می شود. این است که مراسم حج را نیمه کاره می گذارد و به سوی شهادت می رود.

«تا به بشریت و به تاریخ بفهماند که در حاکمیت جور، حج مفهومی ندارد. تا شعار عدالت اجتماعی و قیام مردم به قسط به اجرا در نیاید، تا استعدادهای خدایی انسان مجالی برای شکوفایی پیدا نکنند»، اسلام که خود برای نجات انسان از اسارت و بردگی است وسیله ای می شود برای توجیه استبداد و استثمار و می بینیم که در عاشورای سال ۶۱ هجری جبهه باطل نه به نام دفاع از ارزش های بی ارزش خویش که به نام دفاع از اسلام، با همه نیرو و توان خود در مقابل حسین(ع) صف آرایی کرد. و یک بار دیگر سایه های شوم ابلیس، زر و زور و تزویر آشکارا با هم، هم پیمان شدند و فرزند پاک محمد(ص) ،علی(ع) و فاطمه(ع) را به عنوان کسی که از دین خارج شده است محکوم و قتل او را توجیه شرعی می کنند. حسین(ع) در صحرای نینوا مردانه می ایستد و با خون خویش نهال آزادی و رهایی انسان و اسلام را آبیاری می کند و سپاه کفر به شکرانه این پیروزی جشن می گیرد، خیمه های حسین(ع) را به آتش می کشد و زنان و فرزندانش را به اسارت می برد.

برای بزرگداشت آن حماسه، مسلمانان و آزادگان در سالگرد حماسه سازان عاشورا به سوگ می نشینند.

روز تاسوعا

روز نهم ماه محرم که معروف به تاسوعا است، آخرین روزى بود که امام حسین علیه السلام و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیهم السلام از اهمیت بالایى برخوردار است . مسلمانان تاریخ ساز ایران اسلامى همچون بسیاری از مسلمانان سراسر گیتی، این روز را منتسب به غیرت ا... و ساقی دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) میدانند،  بسان روز عاشورا گرامى داشته و به سوگوارى مى پردازند.

تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار و ادب و دلاوری و وفا و حقگزاری عباس بن علی(ع) است و با گذشت بیش از هزار و سیصد سال ، هنوز تاریخ، روشن از کرامتهای اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است.

آن سردار فداکار با لبی تشنه و جگری سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردی و وفایش نگذاشت که او آب بنوشد و امام و اهل ‏بیت و کودکان تشنه کام باشند. لب تشنه از فرات بیرون آمد تا آب را به کودکان برساند.

خود از آب ننوشید و فرات را تشنه لبهای خویش نهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، دیگر هرگز به دامن وفای عباس نرسید. این ایثار را کجا می‏توان یافت و این همه فداکاری مگر در واژه میگنجد و با کلام قابل بیان است؟

دستان ابواالفضل(ع) قلم شد و این دستها برای آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بی بدیل فتوّت و مردانگی در تاریخ شد. و چه به حق او را غیرت ا... العظمیم نامیده اند.

 

 
در این روز مهم ، چند رویداد سرنوشت ساز در سرزمین کربلا واقع گردید که به آن ها اشاره مى کنیم:
1-  ورود شمر به کربلا

شمر بن ذى الجوشن که در دشمنى به اهل بیت علیهم السلام پیش قدم تر از دیگران بود و با حرارت ویژه اى در واقعه کربلا حضور بهم رسانید، نامه شدید اللحن عبیدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رسانید و او را از منظور عبیدالله باخبر گردانید.

پسر سعد که نسبت به صلح با امام حسین علیه السلام خوشبین بود و در این راه تلاش زیادى به عمل آورده بود، یک باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزى براى خود نیافت. او على رغم میلش یا با امام حسین علیه السلام مى بایست نبرد مى کرد و یا فرماندهى را از دست مى داد و براى همیشه از دست یابى به حکومت رى محروم مى شد.

پذیرفتن هر یک از این دو راه براى او دشوار بود، ولى حب ریاست و هواى نفس ، چنان بر وى غلبه یافته بود که بدون در نظر گرفتن قیامت و موقعیت دینى و اجتماعى امام حسین علیه السلام و قرابت وى با پیامبر صلى الله علیه و آله ، راه نخست را انتخاب کرد و با این نیت که مى توان امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانید ولى پس از آن ، توبه کرد و در پیش ‍ گاه جدش محمد مصطفى صلى الله علیه و آله درخواست بخشش نمود؛ ولى اگر حکومت رى را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسید، تصمیم گرفت که فرمان عبیدالله را اجرا کند و با امام حسین علیه السلام به نبرد بپردازد. به همین جهت سپاهیانش را آرایش داد و آنان را آماده حمله نمود.

 

2 – امان نامه براى ابوالفضل العباس علیه السلام

شمر، که فرمانده پیادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر کلیدى و پلید واقعه کربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامه اى از عمر بن سعد براى چهار فرزند رشید و دلاور ام البنین علیهاالسلام یعنى عباس ، عبدالله ، جعفر و عثمان از برادران پدرى امام حسین علیه السلام آورد تا آنان را از سپاه خداجوى و حقیقت طلب امام حسین علیه السلام جدا سازد.

ام البنین ، همسر حضرت على علیه السلام داراى چهار فرزند دلاور و فداکار بود که همگى در رکاب برادر و امامشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا حاضر بودند.
حضرت عباس علیه السلام که بزرگترین آنان است ، از شهرت به سزایى برخوردار بود. وى به خاطر جمال زیبا، قامت موزون ، دلاورى ، غیرت و شجاعت بى مانندش ، به (( قمر بنى هاشم )) معروف شده بود.

ام البنین از قبیله بنى کلاب بود که شمر بن ذى الجوشن نیز به همین تبار انتساب پیدا مى کرد. بدین جهت در عصر تاسوعا به نزدیکى خیمه گاه امام حسین علیه السلام آمد و با صداى بلند فریاد زد: خواهرزادگانم کجایند؟

امام حسین علیه السلام که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید. اگر چه او فاسق است و لیکن با شما قرابت و خویشى دارد.

حضرت عباس علیه السلام به همراه سه برادر خود، در نزد شمر حاضر شدند و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟ شمر گفت : شما خواهرزادگان منید. بدانید تا ساعتى دیگر شعله هاى جنگ برافروخته مى گردد و از یاران حسین بن على علیه السلام زنده نمى ماند. من براى شما امان نامه اى از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر این که دست از یارى برادرتان حسین علیه السلام بردارید و سپاهیانش را ترک کنید.

حضرت عباس علیه السلام که کانون وفادارى و معدن غیرت بود، بر او بانگ زد: بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات . اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى که از یاران برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم . آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله امانى نیست؟

شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان ام البنین ، خشمناک شد و به خیمه گاه خویش برگشت . هم چنین روایت شده است : در میان سپاه عمر بن سعد، فردى بود به نام ((عبدالله بن ابى محل بن حزام )) که برادرزاده ام البنین علیهاالسلام بود. وى هنگامى که با خبر شد عمه زادگانش (عباس ، عبدالله ، جعفر، عثمان ) در میان سپاهیان امام حسین علیه السلام حضور دارند، امان نامه اى از عمر بن سعد براى آنان گرفت و به واسطه غلامش ((کزمان )) براى آنان ارسال کرد. او ، فرزندان ام البنین علیهاالسلام را صدا زد و آنان را امان نامه پسر دایى شان باخبر گردانید. حضرت عباس علیه السلام و برادرانشان به وى گفتند: به پسر دایى ما سلام برسان و بگو که ما نیازى به امان نامه شما نیست . امان خدا، بهتر است از امان شما.


3-  فرمان حمله عمومى

عمر بن سعد، پس از دریافت نامه عبیدالله بن زیاد، احساس کرد، اگر در مبارزه با امام حسین علیه السلام تعلل بورزد، موقعیت خویش را از دست خواهد داد و شمر به جاى او به فرماندهى سپاه خواهد رسید. بدین جهت در عصر تاسوعا بدون هیچ گونه اخطار قبلى و با دست پاچگى تمام فرمان حمله عمومى به سوى خیمه هاى امام حسین علیه السلام را صادر کرد.

وى با گفتن (( یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى )) تلاش نمود تا کردار خویش را بایسته جلوه دهد و روحیات متزلزل سپاهیان خویش را تقویت کند، تا مبادا در نبرد با فرزند زاده رسول خدا صلى الله علیه و آله دچار سردرگمى و سستى و پراکندگى گردند. سپاه کفر پیشه عمر بن سعد، یک پارچه به حرکت درآمده و به سوى خیمه هاى امام حسین علیه السلام هجوم آوردند.

امام حسین علیه السلام در این هنگام خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروى خیمه هاى خود مشاهده نمود.

آن حضرت ، بلادرنگ برادرش عباس ین على علیه السلام را طلبید و وى را به همراه بیست تن از یاران فداکارش چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوى سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات کرده و علت آتش افروزى هاى بى حاصل آنان را جویا گردند. حضرت عباس علیه السلام به همراه یاران امام حسین علیه السلام به سپاهیان دشمن نزدیک شد و از سرکردگان آنان پرسید:

منظور شما از این حرکت بى جا و غوغاها چیست؟ آنان پاسخ دادند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده است که باید بر شما عرضه کنیم و آن این است که یا در طاعت او درآیید و با وى بیعت کنید و یا آماده نبرد سرنوشت ساز باشید!

حضرت عباس علیه السلام فرمود: پس قدرى تامل کنید تا من این گزارش را به سرورم حسین علیه السلام برسانم .

حضرت عباس علیه السلام ، پیام دشمن را به امام علیه السلام رسانید. امام حسین علیه السلام به وى فرمود: به سوى ایشان برو و از آنان مهلت بخواه که امشب را صبر کنند و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقدارى بیشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا مى داند که من به راز و نیاز با وى و نیایش در درگاهش چه قدر علاقمندم .

حضرت عباس علیه السلام مجددا پیام امام حسین علیه السلام را به دشمن رسانید. عمر بن سعد که مظنون به مسامحه کارى شده بود و شمر را رقیب خود مى دید، از درخواست امام حسین علیه السلام سرباز زد و گفت: براى حسین ، دیگر مهلتى نیست !

لیکن برخى از فرماندهان سپاه ، از جمله قیس بن اشعث و عمر بن حجاج بر او اعتراض کرده و گفتند: اگر سپاهیان کفر و شرک از ما مهلت مى خواستند، ما دریغ نمى کردیم ولى مهلت دادن به فرزند زاده رسول خدا صلى الله علیه و آله دریغ مى ورزیم؟ لازم است او را مهلت دهید. عمر بن سعد، ناگزیر درخواست امام حسین علیه السلام را پذیرفت و پیام داد که یک شب را به شما مهلت دادم ولى بامدادان فردا اگر بر فرمان امیر، سر طاعت فرود نیاورید، فیصله کار را به شمشیر مى سپاریم . در این هنگام ، آرامش نسبى حاکم گردید و هر دو سپاه به خیمه گاه خویش برگشته و منتظر فرا رسیدن روز بعد شدند.


عاشورا 

روزها رازهایی در سینه دارند که تقدیم روشن بینان می شود. آنهایی که چشم های خود را به روشنایی می بندند توانایی نگریستن به خورشید بر آمده روز را ندارند. رازدانان روزها  از حادثه ها عبرت می آموزند و بر واقعه ها با دیده تعبیر می نگرند، آیات نیک را شاکرند و بر نشانه های هیبت و عسرت صابر. زیرا شکر به فراخی و صبر به تنگی نشان خردمندی است. عاشورا، دهم ماه محرم، روز پیروزی خون بر شمشیر است. غلبه فریاد مظلوم بر عربده کشی ظالم تا بن دندان مسلح پیروزی و نصرتی که هلهله کنان کوفی و شامی آن را با چشمان بسته به آفتاب خود ندیدند و از بالای نیزه بردن آفتاب شادمان و خرسند شدند، در حالی که نمی دانستند با خود رایت پیروزی حسین شهید (ع) را به دوش می کشند و با هلهله خویش کوس رسوایی خود را بر کوی و برزن می زنند. امروز، تاریخ پیروزی حسین بن علی (ع) را به گواهی نشسته است، پیروزیی که از بستر جهاد و متن خون شکوفا شد و آرمانهای والای او را با جریان تاریخ نسل به نسل بشری واگویه کرد.

حماسه‌ی عاشورا سرفصل عشق و شور و عرفان بزرگ مردان الهی و نشان آفرینش عزت و اقتدار و آرمان گرایی بزرگ زنانی است که حیات اسلام ناب محمدی (ص) و آزادگی و آزادی را امداد جاودانه پایمردی و استقامت خود ساخته اند، نهضت حسینی و انقلاب فیاض و جوشان عاشورا یک بعثت بدون وحی و شکفتن گلبانگ توحید در چکاچک شمشیر بر بلندای سر نیزه هاست، ‌کربلا عرصه انفجار نور و ظهور حماسه از یک سو و تبلور قساوت و حد اعلای فاجعه از طرف دیگر است و نینوا سرزمینی بی مانند برای نمایش تمامی عشق بر پرده هستی است،‌ واضح است که دایره آفرینش را بی کربلا وجودی نیست منظومه معارف عارفان و سیر سالکان الی الله و جهاد مجاهدین فی الله و مجاهده عالمان فی سبیل الله را بی حسین (ع) و زینب در باغ خاطر نمی توان گذراند. به راستی اگر معمار ازل در خزانه خارج از وصف آفرینش، گوهری چون حسین (ع) و مرواریدی چون زینب (س) نداشت، کار کدامین نبی به کمال می رسید و راه کدامین رسول به نهایت پیوند می خورد؟ حسین و عاشورا و زینب ناموس دهر و باعث بقای هستی و تداوم راه پاکان و صالحان برای همیشه تاریخ بشر هستند، از پیامبران اولوالعزم تا مردمان عادی همه در جستجو و رهپوی مردان و زنان روزگار و سرزمینی هستند که پرچم هدایتشان در دستهای استوار زینب (س) و نهال آرزویشان در چشمه سار همیشه جوشان حسین (ع) استقرار یافته و نور خود را در چهره‌ی گلگون عاشورا به نظاره می نشینند