لودویک وان بتهوون

بتهوون در شهر بُن از شهرهای غربی آلمان متولد شد .یوهان پدر بتهوون نیز خواننده تنور بود و در دربار کُلن کار می کرد .مادر بتهوون هفت فرزند به دنیا آورد که فقط سه پسر از او باقی ماند لودویگ بزرگترین آنها بود .پدرش ازچهارسالگی او را با پیانو آشنا کرد و تا ۹ سالگی کلیه قوائدی که از موسیقی می دانست به او آموخت.در دوازده سالگی به استخدام ارکستر دربار کُلن در آمد.کریستیان گوتلیپ یکی از آن استادانی است که در پرورش و تعلیم موسیقی لودویک حق بزرگی داشت.

در این دوره بتهوون به بعضی آثار ادبی نویسندگان مانند هومر،افلاطون،و شکسپیر آشنایی پیدا کرد و افکار آنها در سبک موسیقی او بی تاثیر نبود.در هفده سالگی به وین رفت و آنجا به حضور موتسارت رسید و از او چند درس موسیقی گرفت.روزی موتسارت تِم کوچکی برای بسط و تصنیف به بتهوون داد و چون کار خود را تمام کرد و نزد موتسارت آورد ،استاد بزرگ در حالی که بتهوون را به دوستانش معرفی می کرد گفت:«او روزی غوغای بزرگی در دنیا خواهد افکند».

چندی نگذشت که مادر بتهوون مرد و او ناچار  تحصیلات موسیقی را قطع کرد و برای رسیدگی به امور خانواده گی به بُن برگشت.او پس از مرگ مادر ناگزیر مخارج برادران خود را نیز به عهده گرفت .قبول این مسئولیت برای جوانی که آرزو داشت تحصیلات خود را ادامه دهد بسیار سخت بود.ولی بتهوون نخستین ضربت سرنوشت را با صبر و شکیبایی تحمل کرد.در سال‌ ۱۷۹۲بار دیگر به وین مراجعت کرد؛او هنوز تحصیل موسیقی را از خاطر نبرده بود بتهوون نزد هایدن به تحصیل موسیقی پرداخت و اصول هارمونی را نزد آلبرختسبرگر فراگرفت.بتهوون در دوره تحصیل افکاری برتر از استادان خود داشت و نسبت به زمان خود بسیار متجدد بود به همین جهت به زودی با بداهه نوازی عجیب خود در محافل اشرافی راه یافت و تصنیفهای پیانوی او وِرد زبانها شد.در سال ۱۷۹۴ بزرگترین حادثه عشقی بتهوون واقع شد و او که آن وقت سی سال از عمرش می گذشت به دختری به نام جولیا  گویچاردی دل باخت و سونات اپوس ۲۷ شماره ۲ را که بعدها به نام «سونات مهتاب» معروف شد برای او تصنیف کرد اما جولیتا بتهوون را ترک نمود و با مرد دیگری ازدواج کرد.

این حادثه روح حساس بتهوون را سخت متاثر ساخت و آهنگ ساز جوان مدتی از این واقعه مکدر بود.ترزا مالفانی یکی دیگر از کسانی بود که بتهوون به او علاقه فوق العاده ای داشت و او را به نام محبوبه ابدی خواند و نیز قطعه معروف «برای الیزه» For Elise در حقیقت برای ترزا تصنیف شده.بتهوون در دوران حیات خود بارها عاشق شد به قول یکی از شاگردانش او همیشه عاشق بود ولی با وجود آن همه علاقه که به دختران کوچک اندام ظریف داشت با هیچ یک از آنها ازدواج نکرد.شاید علت اصلی ناکامی های بتهوون خودخواهی و خشونت رفتار او بود که برای آنهایی که نمی توانستند مقام و شخصیت حقیقی او را درک کنند غیر قابل تحمل به نظر می آمد.

اخلاق و رفتار بتهوون با مردم آن زمان فرق بسیار داشت،او مرد با استعدادی بود اما روحیات او شبیه کسی بود که در جزیره دور افتاده ای زندگی کرده و ناگهان به دنیای متمدن قدم گذاشته است .البته بتهوون یک مرد عادی نبود،زیرا هیچ مرد عادی استعداد ،فکر و قریحه عالی او را نداشت.طبیعی است کسی که آن همه عواطف و احساسات در موسیقی خود بیان می کند به همان نسبت حساس است او هیچ گاه سعی نمی کرد احساسات خود را مخفی نگاه دارد.نسبت به کسانی که بدبین بود با خشونت رفتار می کرد ولی بدبینی او غالبا بی جهت بود و چون به اشتباه خود پی میبرد چنان اظهار ندامت می کرد که از مردی چون او بعید به نظر می رسید.

او با آنکه از کلیه رسوم درباری اطلاع داشت کمتر درصدد اجرای آن بر می آمد و در این مورد اشراف و شاهزادگان نه تنها او را معاف می کردند بلکه خود غالباً طبق میل بتهوون رفتار می کردند تا خاطرش رنجیده نشود .

یکی از بزرگترین مشکلات او ضعف شنوایی اش بود وقتی در سن سی و دو سالگی احساس کرد چیزی نمی شنود و نمی تواند ساخته های خود را که بیان احساسات خودش بود درک کند تحمل زندگی برای او مشکل شد نامه ای به برادرش نوشت و به قصد خودکشی با آنها وداع کرد ولی به زودی تصمیم گرفت علی رغم «سرنوشت ناسازگار»به حیات خود ادامه دهد و با عزم و اراده ای راسخ مبارزه خود را آغاز کرد.بتهوون با همه موانع در مبارزه بود ،با طبیعت نامساعد ،با اصول کهنه و قیود اجتماعی جنگید و در این راه ،موسیقی نبرد دائمی و پیروزی نهایی او را بیان می کرد.

او می خواست نام سنفونی شماره ۳ خود را «بوناپارت» بگذارد اما پس از این که شنید بوناپارت هوس پادشاهی در سر دارد نام آن را به «اروئیکا» تغییر داد.

در سال ۱۸۰۴ نخستین اپرای خود به نام فیدلیو را به صحنه برد سنفونی چهارم نیز در این زمان تصنیف شد.طی سالهای ۱۸۰۶ و ۱۸۰۷ سنفونی شماره ۵ و ۶ را ساخت.در این سالها غالباً ثقل سامعه او شدت می یافت تا آنکه عاقبت به سال ۱۸۱۹ به کلی ناشنوا شد و ارتباط او با دنیای اصوات قطع شد.

هنگامی که رهبری ارکستر اپرای فیدلیو را که برای دومین بار به صحنه می‌رفت به عهده داشت در تمرین پرده اول ناشنوایی بتهوون بر اعضای ارکستر مسلم شد.او به وضوح در حرکات دست تأخیر می کرد و خواننده‌ها به اشتباه می‌افتادند.متصدی ارکستر بدون جهت یک لحظه استراحت داد و پس ار تبادل چند کلمه با خوانندگان دوباره شروع به کار کرد.این بار هم عدم نظم و ترتیب باعث اختلال کار شد و برای بار دوم استراحت داده شد.دیگر ممکن نبود تمرین را با آن وضع ادامه دهند اما چطور ممکن بود این مطلب را به بتهوون بگویند؟هیچ کس جرأت نمی کرد بگوید:«ای نابغه تیره روز تو دیگر نمی‌توانی آهنگ خود را اجرا کنی .عاقبت یکی از اعضای ارکستر به او گفت که بهتر است برود استراحت کند بتهوون چیزی نگفت ،کلاهش را به آرامی برداشت و به خانه رفت .در این زمان مقرری سالیانه بتهوون نیز تقلیل یافته بود اما هر چه فشار زندگی بیشتر می شد بر قدرت اراده و تحمل بتهوون افزوده می شد.در سال ۱۸۲۳با وجود همه بدبختی‌ها و بالاتر از همه علی‌رغم ناشنوایی و سکوت محض بتهوون سنفونی نهم (کورال) و میساسولمینس دو اثر بزرگ خود را بوجود آورد.این آثار که در تلخ‌ترین لحظات عمر بتهوون نوشته شده برای دعوت مردم به شادی به وجود آمده و افتخاری ابدی برای اوست.

در یکی از روزهای سرد پاییز در سال ۱۸۲۶ به زکام سختی مبتلا شد و در این زمان هیچکس نبود از او پرستاری کند هامل موسیقی دان به عیادت او رفت و بتهوون را در حالی که از شدت بیماری قادر به تکلم نبود یافت و با دیدن این صحنه نتوانست از ریختن اشک هایش خودداری کند .هیلر که همان زمان نزد بتهوون رفته بود و چند روز پیش از مرگ او را دیده بود چنین می گوید:«بتهوون لباس خاکستری بلندی به تن داشت جلوی پنجره دراز کشیده بود و نمی‌توانست حرف بزند قطرات عرق روی پیشانی او چون مروارید می درخشید.من هیچگاه نمی توانم نگاهی را که در کمال حق شناسی به ما افکند فراموش کنم».به تدریج شناسایی خود را از دست داد و بالاخره در ۲۶ مارس ۱۸۲۶ چشم از جهان فروبست.

تاریخ موسیقی

نویسنده:سعدی حسنی

 

 

Patheique (غم و اندوه)

 سونات پیانو در دو مینور،اپوس 13 (پاتتیک)

نامگذاری این اثر به عنوان پاتتیک توسط بتهوون،به سرشت سودایی و تراژیک این سونات پیانو اشاره دارد.تضادهای بسیار شدید دینامیک،اکسان‌های ناگهانی و نیرومند،و آکوردهای کوبنده و رعد آسای این سونات بازتابی از نوازندگی پُر شور بتهوون و توانایی او در بداهه نوازی است.

آغاز موومان اول :سونات پاتتیک در دو مینور با مقدمه‌ای پُر صلابت و کند آغاز می‌شود که موتیفی نقطه ‌دار بر آن سیطره دارد،این موتیف شش نتی که هربار زیرتر نواخته می‌شود گویی زنجیره‌ای  از پرسشهایی بی پاسخ را پیش می‌کشد و  سپس سکوت‌های آکنده از انتظار تشدید می شود......


نظرات 1 + ارسال نظر

سلام محمد
نوشته های باحالی داری!!!
به منم سر بزن
راستی این نوشته هارو از کجا کف رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد