زندگی نامه آیت الله شهید مدرس

آیت‌الله سیدحسن مدرس از علما و نمایندگان برجسته، مبارز و ضد استبدادی مجلس شورای ملی ایران در قرن چهاردهم هجری در 1287 ق در سرابه اردستان به دنیا آمد. 
پدرش سید اسماعیل از سادات طباطبایی بود. در شش سالگی به همراه پدرش به قمشه رفت و نزد پدر بزرگش میر عبدالباقی درس خواند و پس از درگذشت میر عبدالباقی در شانزده سالگی برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفت.
بعد از گذراندن مقدمات، به فراگیری دروس سطح پرداخت و در ضمن معقول را نزد میرزا جهانگیر‌خان قشقایی آموخت. دروس خارج فقه و اصول را نیز نزد استادانی چون شیخ مرتضی ریزی و آقا سیدمحمدباقر درچه‌ای خواند و سپس برای تکمیل تحصیلات خود در 1311 ق عازم نجف‌اشرف گردید و در مدرسه صدر ساکن شد. سیدحسن مدرس در طول دوران تحصیل در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه کارگری می‌کرد و از آن راه امرار معاش می‌نمود. وی به مدت هفت سال از محضر درس آخوند خراسانی و سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی استفاده کرد و به درجه اجتهاد نایل شد و در 1324 ق، در سی ‌و هفت سالگی از راه اهواز و بختیاری، به اصفهان وارد شد و در آن شهر در منزلی محقر سکونت گزید.
مدرس به زودی در میان مردم اصفهان مشهور گردید. بزرگترین عامل اشتهار وی، ساده‌زیستی، صراحت کلام و مبارزه آشتی‌ناپذیر وی با متنفذان و مالکان بزرگ اصفهان بود که همواره منافع خود را بر همه چیز ترجیح می‌دادند. او در جریان جنبش مشروطیت به حمایت از آن برخاست و در دوران استبداد صغیر با کمک حاج آقا نورالله اصفهانی، انجمنی مخفی بر ضد مستبدان تشکیل داد و با مشروطه‌خواهان بختیاری مخفیانه در تماس بود و همکاری داشت.
با دعوت و همکاری مدرس، نیروهای مشروطه‌خواه بختیاری به رهبری صمصام‌السلطنه، قوای دولتی را در اصفهان شکست دادند و حکومت آن شهر را در دست خود گرفتند و به‌عنوان غرامت خسارات خود، در صدد گرفتن مالیات از مردم برآمدند که این امر با انتقاد و اعتراض شدید مدرس مواجه شد. صمصمام السلطنه نیز وی را دستگیر و تبعید نمود اما به خاطر اعتراض علما و مردم او را به شهر بازگرداند و در وضع مالیات تجدید‌نظر نمود، اما آنان همچنان توطئه می‌کردند و دوبار به او سوءقصد نمودند که مدرس از آنها جان سالم به در برد. 
همزمان با تشکیل دوره دوم مجلس شورای ملی، مدرس از سوی آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی ـ مطابق اصل دوم متمم قانون اساسی ـ به‌عنوان یکی از مجتهدان طراز اول به مجلس شورای ملی معرفی گردید و از سوی مجلس نیز پذیرفته شد و به ناچار اصفهان را به قصد تهران ترک گفت. در ذیحجه 1329 ق دولت روسیه تزاری به بهانة حضور شوستر امریکایی ـ که امور مالیه کشور را برعهده داشت ـ به دولت ایران اولتیماتوم داد و متعاقب آن، قشون روس وارد بندر انزلی شد و تا قزوین پیشروی کرد. گرچه دولت این اولتیماتوم را پذیرفت لکن مجلس تحت‌تأثیر چهره‌هایی مانند مدرس به شدت با آن مخالفت کرد.
در رمضان 1332 ق که جنگ جهانی اول شروع شد، دولت ایران رسماً اعلام بی‌طرفی کرد اما قوای روسیه، انگلیس و عثمانی، بدون توجه به این بی‌طرفی وارد کشور شدند به زدوخورد با یکدیگر پرداختند.
در محرم 1334 ق بیست‌وهفت نفر از نمایندگان مجلس و گروهی از رجال سیاسی و مردم عادی به منظور مقابله با تجاوزات روس و انگلیس به ایران، به طرف قم حرکت کردند و در آن شهر «کمیته دفاع ملی» را تشکیل دادند و یک هیأت چهار نفری را برای اداره امور برگزیدند که مدرس یکی از آنان بود. قوای روس، مهاجران را تعقیب کردند و آنان ناگزیر به غرب کشور رفته و از راه کرمانشاه، کرند و قصر‌شیرین خود را به اسلامبول رساندند. در همه مسیرهای داخل ایران، نیروهای روس مهاجران را تعقیب می‌کردند و زدوخوردهایی نیز میان آنان در می‌گرفت.
مهاجران در تبعید، دولتی به ریاست نظام‌السلطنه تشکیل دادند که در آن مدرس، وزیر عدلیه و اوقاف بود. مدرس در اسلامبول، در مدرسه ایرانیان آن شهر به تدریس پرداخت و اعضای دولت در تبعید نیز با سلطان عثمانی ملاقات کردند. در شعبان 1336 ق و با پایان یافتن جنگ جهانی اول، مدرس به همراه دیگر مهاجران به تهران بازگشت و در مدرسه دینی سپهسالار ـ که نیابت تولیت آن را داشت ـ به تدریس پرداخت و در نظام اداری و آموزشی آن، تحولی به وجود آورد.

در ذیقعده 1337 ق، وثوق‌الدوله قرارداد ننگین 1919 را با انگلستان منعقد ساخت که براساس آن اختیار امور مالی و نظامی دولت ایران در دست مستشاران انگلیسی قرار می‌گرفت. وثوق‌الدوله تصمیم داشت تا این قرارداد را در مجلس به وسیله طرفداران و دست‌نشاندگان خود به تصویب برساند اما براثر مخالفت‌های مدرس در مجلس و افکار عمومی، مجلس قرارداد مذکور را رد کرد و وثوق‌الدوله به ناچار از کار برکنار گردید.
پس از کودتای سوم اسفند 1299 که توسط رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی صورت گرفت، بسیاری از آزادیخواهان دستگیر شدند. از جمله آنان مدرس بود که به قزوین تبعید و در آنجا زندانی گردید. وی بیش از سه ماه در حبس بود و پس از عزل سید ضیاء آزاد شد.

مدرس در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی که در 1339 ق برگزار گردید، به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و در رأی‌گیری میان نمایندگان به نایب‌رئیسی مجلس نیز رسید. وی در آغاز این دوره با تصویب اعتبارنامه نمایندگان موافق قرارداد 1919 و همکاران وثوق‌الدوله مخالفت کرد و مانع تصویب اعتبارنامه آنان شد. مدرس در این دوره از رضاخان، سردار سپه، عامل کودتا که پست وزارت جنگ را داشت و پایه‌های دیکتاتوری خود را مستحکم می‌کرد به شدت انتقاد نمود و گفت: «عجالتاً امنیت در دست کسی است که اغلب ماها خوشوقت نیستیم. شما مگر ضعف نفس دارید که این حرف‌ها را می‌زنید و در پرده سخن می‌گویید؟ ما [نمایندگان] بر هر کس قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم، رئیس‌الوزراء را بیاوریم سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزلش کنیم و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم. می‌روند در خانه‌شاه می‌نشینند. قدرتی که مجلس دارد هیچ چیز نمی‌تواند در مقابلش بایستد...»
مدرس با دولت مستوفی‌الممالک به دلیل عدم قاطعیت کافی او، برنامه‌هایش و وجود رضاخان در پست وزارت جنگ مخالفت کرد و در خرداد 1302 دولت مستوفی را استیضاح نمود.
مدرس در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی که در اواخر 1302 برگزار شد. علیرغم اعمال نفوذ نظامیان و مأموران شهربانی، به نمایندگی مردم تهران انتخاب گردید و از طرفی رضاخان به فرمان احمدشاه به نخست‌وزیری منصوب شد.
طرفداران رضاخان در داخل و خارج برای برچیدن رژیم قاجار و روی کار آمدن رضاخان، زمزمه ایجاد جمهوری در کشور را سر دادند. مدرس که به نیت اصلی رضاخان و طرفدارانش پی برده بود با تغییر رژیم به مخالفت برخاست، اما همچنان نمایندگان هوادار رضاخان برآن امر اصرار داشتند و به منظور خاموش ساختن و عقب نشاندن مدرس، یکی از نمایندگان به او سیلی زد. خبر سیلی خوردن مدرس به بیرون از مجلس نیز کشیده شد و بلافاصله بازار تهران به‌عنوان اعتراض بسته شد و گروه وسیعی از مردم و روحانیون به تظاهرات پرداختند.

در 2 فروردین 1303 تظاهرات دیگری در طرفداری از مدرس و مخالفت با جمهوری در اطراف مجلس شورای ملی برپا شد. رضاخان که مخالفت شدید مدرس و نگرانی و اعتراض بسیاری از علما را از ایجاد جمهوری مشاهده کرد طی اعلامیه ای در فروردین آن سال، انصراف خود از ایجاد جمهوری اعلام کرد، و برای اطمینان دادن به علما به قم رفت و با علمای آنجا دیدار نمود.
مدرس که در مجلس در اقلیت قرار داشت از هر فرصت جهت افشای شخصیت دیکتاتوری رضاخان استفاده و مخالفان مدرس نیز از ایراد نطق وی در مجلس جلوگیری می‌کردند. سرانجام در روز 7 مرداد 1304، مدرس به همراه شش تن دیگر از نمایندگان مخالف، رضاخان رئیس‌الوزراء را به دلیل سوء سیاست داخلی و خارجی، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه استیضاح نمودند.
رضاخان با تهدید و تطمیع و تزویر، همه را به همکاری و یا سکوت و انفعال کشانده بود و دیگر امکان موفقیت برای مدرس نمانده بود. مدرس این نکته را به خوبی دریافته بود و در پاسخ این سؤال که آیا از این پس در مبارزة خود امید موفقیت دارد، گفت: «من در این کشمکش، چشم از حیات پوشیده و از مرگ باک ندارم. آرزو دارم اگر خونم بریزد، فایده‌ای در حصول آزادی داشته باشد. من تنها، از دستگاه سردار سپه نمی‌ترسم، اما او با تمام قدرت و جلال سلطنتش از من می‌ترسد.»
در دوره ششم مجلس با وجود آنکه تحت‌نظر کامل رضاخان و دخالت صریح نظامیان در سراسر کشور برگزار شد بار دیگر مدرس و تعداد دیگری از نمایندگان مستقل و مخالف رضاخان به مجلس راه یافتند. اندکی بعد به اشاره رضاخان، مدرس در 7 آبان 1305 مورد سوءقصد قرار گرفت اما به نحو معجزه‌آسایی نجات یافت و مدرس آن اقدام را تلویحاً به تحریک رضاخان دانست. او به مدت دو ماه بستری بود و در دی ماه آن سال در مجلس شرکت نمود. در آبان 1306، حاج آقا نورالله اصفهانی، عالم مجاهد و متنفذ اصفهان همراه عده‌ای از روحانیون آن شهر در اعتراض به برخی از برنامه ها و اقدامات رضاخان به قم مهاجرت کرد و از علمای سراسر کشور خواست تا به ‌منظور اعلام همدردی و اعتراض به رضاخان به قم مهاجرت کنند.
مدرس نیز طی تلگرافی که به حاج آقا نورالله مخابره نمود اقدام آنان را تأیید و اظهار همدردی و همکاری نمود. 
در انتخابات دوره هفتم که بار دیگر تحت نظارت شدید مأموران نظامی برگزار شد، اعلام گردید که مدرس حتی یک رأی نیز نیاورده است و او با اشاره به تقلب وسیع در انتخابات به طنز گفت که لااقل یک رأیی را که به خودم دادم می‌خواندید! مدرس که امکان ورود به مجلس را از دست داده بود، دیگر امکانی برای ابراز مخالفت نداشت و از مصونیت پارلمانی نیز برخوردار نبود. رضاخان که مترصد چنین فرصتی بود دستور دستگیری او را صادر کرد. رئیس شهربانی وقت و چند تن دیگر از افسران و درجه‌داران در نیمه شب 16 مهر ماه 1307 به منزل وی یورش برده و او را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند و سپس به اتومبیلی منتقل کرده و بدون درنگ به یکی از روستاهای اطراف مشهد و سپس به شهر کوچک و دورافتاده کویری خواف تبعید نمودند. وی به مدت نه سال در آنجا تحت‌نظر شدید مأموران امنیتی قرار داشت و ممنوع‌الملاقات بود. در آبان ماه 1316، مدرس به دستور رضاخان به کاشمر انتقال یافت و در روز 10 آذر 1316 توسط چند تن از مأموران رژیم به شهادت رسید. 
مدرس، مردی پرهیزگار، شجاع، عالم و وارسته بود و در بیان حقایق از هیچکس پروا نداشت. امام خمینی (ره) در بیانات خود مدرس را به دلیل صفات مذکور بیش از هر عالم دیگر می‌ستود و او نقش عمده‌ای در تکوین شخصیت سیاسی امام داشت. اوراقی که از دست‌نوشته‌های او باقی ماند گواه آنست که وی آثاری در زمینه فقه و اصول و تفسیر قرآن نیز داشته که به دلیل غارت منزلش و انتقال کتاب‌ها و دست‌نوشته‌هایش به شهربانی، اثری از آنها برجای نمانده است.


مدرس فقیهی عالیقدر ، مجاهدی نستوه و عالمی پرهیزکار بود و نمونۀ بارزی از عالمان آگاه به مسائل زمان خویش وانسانهای وارسته ،که صفات انسانی او از آن مرد الهی الگو و اسوه ای ساخت مثال زدنی .
در سال 1378 هجری قمری (حدود 1240 خورشیدی ) در اردستان پا به عرصۀ وجود نهاد تا در آینده به تبعیت از اجداد طاهرینش در غربت سیاسی و در دوران فریب و حیله قلدرمآبان ضد دین قد علم نماید و سمبل آزادی وحریت دوران خویش گردد.
مدرس که با گذشت دوران کودکی پا به عرصۀ دانش و کسب علوم دینی نهاد و در حوزۀ معرفت و اندیشه در محضر جدش سید عبدالباقی در قمشه شروع به کسب علم نمود، پس از مدتی به اصفهان عزیمت نمود تا با گذراندن مقدمات در ادبیات و فقه و اصول و در حکمت و فلسفه و عرفان محضر حکیم الهی و عظیم الشأنی چون میرزا جهانگیر خان قشقایی ودر فقه و اصول تا کسب درجه اجتهاد محضر آیات عظام سید محمد باقر درچه ای و شیخ مرتضی ریزی و... را درک نماید .
مدرس که تشنه درک محضر بزرگ مردان قلۀ کمال و معرفت و عرفان و علوم دینی بود برای سیراب شدن از چشمه های جوشان فقه و فقاهت راهی نجف اشرف شد تا در مجاورت قبور اجداد طاهرینش و پس از زیارت بارگاه ملکوتی امام العارفین ،مولی المتقین ،اولین اختر فروزان امامت ،به محضر آیت ا... میرزای شیرازی برسد و از محضر درس علمای بزرگی چون حضرات آیات سید محمد فشارکی و شریعت اصفهانی بهرمند گردد و پس از دریافت تأیید مقام اجتهاد از بزرگان و علمای حوزۀ نجف در سن چهل سالگی به اصفهان مراجعت نماید.
آغاز تدریس آیت ا... مدرس در اصفهان چون چشمۀ پاک و زلالی همۀ تشنگان کسب معارف دینی اعم از علاقمندان به مباحث فقهی واصولی وعقلی و فلسفی تا تفسیر و تدریس نهج البلاغه را به خود جذب کرد، شهید مدرس که زندگی علمی و جایگاه معنوی او بعنوان یک عالم برجسته هیچگاه او را از پرداختن به امور اجتماعی غافل نمی کرد ، عضو انجمن ولایتی اصفهان شد و در برخورد با خودسریها و اجحاف و زورگویی صمصام السلطنه حاکم وقت اصفهان توانست با حمایت عموم مردم او را به رعایت حقوق ملت وادار نماید . شیوۀ زندگی مدرس و مبارزه با مفاسد اجتماعی اولین نقشۀ ترور را برای او در اصفهان رقم زد که او جان سالم از آن بدر برد .



مدرس در جنبش مشروطه به مشروطه خواهان پیوست و از موسسان (انجمن ملی ) در اصفهان بود و در دورۀ دوم مجلس شورای ملی به عنوان یکی از پنج مجتهد طراز اول به نمایندگی از علما برای حضور در مجلس شورای ملی برگزیده شد .
مدرس که در عرصۀ پژوهش دینی از عالمان بنام جهان تشیع است و دارای تألیف بسیاری می باشد و هم او بود که تدریس نهج البلاغه را در حوزۀ علمیه بعنوان یک درس آغاز کرد و شخصیتهای بزرگی همچون حضرت آیت ا... العظمی بروجردی از شاگردان درسی نهج البلاغه ایشان بودند ، با انتخابش بعنوان یکی از پنج مجتهد طراز اول حضور گسترده تری در مسائل سیاسی را آغاز نمود .
شهید مدرس در مبارزه با استعمارگران با قامتی استوار ودیدگانی پر فروغ وقدرت درک و تحلیلی کم نظیر از حوادث دوران خویش ، یگانۀ دوران زمان خود شد . صلابت و اقتدار او چه زمانی که بعنوان مجتهد طراز اول و چه در دوران مجالس بعد بعنوان نمایندۀ مردم ، به مجلس شورای ملی آبرو و اعتبار بخشید .
قدرت بیان و استدلال شهید مدرس در کنار تحلیل عمیق و شگرف او از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی کشور مانع بزرگی در راه اهداف شوم استعمارگران بود . در مقاومت آن مرد بزرگ نسبت به اولتیماتوم روس به مجلس شورای ملی مبنی بر دادن رأی برای اخراج مستر شوستر، استعمارگران ، قدرت او و جایگاه معنوی او را درک کردند و این اقتدار را انگلیسیها در مخالفت مدرس و دیگر یارانش در قرارداد استعماری وثوق الدوله با استعمارگران انگلیسی نیز مشاهده نمودند ، لذا برای رسیدن به اهداف و مطامع خویش بدنبال روی کار آوردن سیستمی وحکومتی شدند که بتوانند به خواسته های شوم خویش برسند .
لذا سید ضیاء الدین طباطبایی برای چنین هدفی برگزیدند تا او با نقشه و حیله های خود زمینه حضور رضا خان را در صحنه حکومتی کشور فراهم نماید . رضا خان در سوم اسفند 1299 کودتا کرد و ماجرای مبارزه شهید مدرس از این تاریخ بسیار پیچیده و دشوار شد .
آیت ا... شهید مدرس که اهداف استعمار از روی کار آوردن رضاخان را می دانست لحظه ای از مخالفت با روی کار آمدن او کوتاه نیامد و توطئه های مختلف علیه او،وی را از این کار برحذر نداشت .
آشنایی با زندگی این مرد بزرگ بخصوص دوران حضورش در مجلس شورای ملی دوم به بعد تــا دوره هفتم الـگوی همیشه جــاویـدی برای نمــایندگان ملت در انجــام رسالت بسیــار 


- 2 -
خطیرشان خواهد بود . پایان کار وکالت مدرس از دورۀ هفتم مجلس بود که رضاخان از حضور او در مجلس ممانعت کرد و با برگزاری انتخابات فرمایشی به نحوی عمل کرد که شهید مدرس حتی یک رأی هم نداشت و بقول شهید مدرس اگر کسی به ایشان رأی نداده بود ، یک رأی خودش که به خودش داده بود چه شد ؟!
شهید مدرس در این مورد می گوید ((اگر 20 هزار نفر از مردمی که در دوره گذشته به من رأی دادند همگی هم مرده باشند یا رأی نداده باشند پس آن یک رأی که خودم به خودم دادم چه شد ؟))
می توان یکی از مواردی که ملت طمع تلخ انتخابات فرمایشی را چشید و از حضور نمایندۀ واقعی و دلسوز خویش در جایگاه تصمیمگیری برای کشور محروم شد هفتمین دورۀ مجلس شورای ملی دانست .
رضاخان در دورانی روی کار آمد که حکومت مرکزی در نهایت ضعف بود و نا امنی کشور را فرا گرفته بود و رضاخان نیز با دو شعار ظاهری اجرای عملی احکام دین مبین اسلام و تهیه رفاه عموم مردم ، روی کار آمد و شناخت چنین چهره ای و درک اهمیت مبارزه وعلل مخالفت مدرس با او برای بسیاری مشکل می نمود .
فقیه عالیقدر ،مجاهد بزرگ ، عارف آگاه به زمان در کسوت نمایندگی مردم در مجلس شورای ملی زیباترین و کاملترین الگوی نمایندگی و وکالت برای همه دوره های نمایندگی را ارائه نمود .
دفاع از استقلال و تمامیت کشور ،تلاش برای اجرای احکام نورانی اسلام ، حفظ حقوق ملت وکوشش برای آبادانی و عمران مملکت و اصلاح وضع زندگی و معیشت مردم ، جلوگیری از نفوذ اجانب و ممانعت از چپاول وغارت منابع عظیم ایران عزیز و... از شهید مدرس که در کسوت عالمی بزرگ و فقیهی کم نظیر بود سیاستمداری ساخت که می توان او را الگوی عینی سیاست اسلامی در دوران خویش خواند .
الگو قراردادن مدرس بعنوان نمایندۀ راستین ملت مسئولیت نمایندگان مجلس را بسیار سنگین تر از آن نموده است که قابل تصور و بیان باشد .
با گذری بر سخنان حضرت امام خمینی (ره) که احیاء کننده دین و حضور دین در صحنۀ سیاسی جامعه است می توان به جایگاه رفیع شهید مدرس پی برد .



- 3 -
امام (ره) درمورد مدرس سخنان متعددی بیان فرموده است و عامل قدرت معنوی ، ایمان ، ساده زیستی ، شجاعت وشهامت وامانتداری اورا این می داند که به معنای واقعی دست پرورده دین و انسانی وارسته از هوای نفس وعبد خداوند است .
حضرت امام (ره) می فرماید : ((در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است ستارۀ درخشانی بود بر تارک کشوری که ازظلم وجود رضا شاهی تاریک می نمود و تاکسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالیمقام را نمی تواند درک کند .))
امام خمینی (ره) دوری از هوای نفس وعبودیت خدا را منبع قدرت و شهامت مدرس می داند و عامل مبارزه سرسختانه با قلدرهای زمان همچون رضاشاه ودر این موردچنین بیان می فرماید :
(( علت این سرسختی مدرس چه بود ، برای اینکه وارسته بود ، وابسته به هوای نفس نبود ، "اتخذ الهه هوید" نبود .))
(این هوای نفس خودش را اله خودش قرار نداده بود ، این اله خودش را خدا قرار داده بود ، این برای مقام وبرای جاه و برای وضعیت کذا نمی رفت عمل بکند او برای خدا عمل می کرد .) و سپس می فرماید (( تمام وابستگیهای منشأش وابستگی ای است که انسان به خودش دارد .))
و مرحوم مدرس از این وابستگی آزاد بود .
امام در قدرت معنوی مدرس و تأثیر آن مرد بزرگ در مبارزه با استعمارگران و بخصوص در مقابل زورگیریهای آنان آنجا که مدرس در مقابل خواست روسیه و در حالت سکوت و بهت مجلس با درخواست رورسیه مخالفت می کند ، می فرماید (( در تهران وکیل اول مدرس بود ، ایشان در مقابل ظلم تنها می ایستاد و صحبت می کرد .......... یک اولتیماتوم درهمان وقت دولت روسیه فرستاد برای ایران ............... ویک مطلبی را می خواستند که تقریباً اسارت ایران بود و می گفتند باید از مجلس بگذرد و همۀ اهل مجلس ماندند که چه باید بکنند .............. یک مجله خارجی نوشته است یک روحانی (مدرس) با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت : حالا که ما نباید از بین برویم ،چرا خودمان از بین ببریم خومان را؟ رأی مخالف داد و بقیه جرأت پیدا کردند رأی مخالف دادند ورد کردند اولتیماتوم آنها را . آنها هم هیچ غلطی نکردند .))
امام رحمت علیه یکی از اشتباهات تاریخی را عدم حمایت عده ای از مدرس می داند که اگر در همان زمان مردم یا کسانی که نباید مردم را آگاه می کردند از مدرس حمایت می کردند شر خاندان پهلوی کنده می شد : (( آن وقت ،باز یک جناحهایی می توانستند که پشت سر مدرس را 

- 4 -
بگیرند ،پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند ،مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت وهمۀ این اوصاف بود و ممکن بود درهمان وقت شر این خانواده کنده بشود ونشد.))
امام خمینی مکرر از مرحوم مدرس بعنوان نمایندۀ واقعی مردم و حامی استقلال و امانت دار ملت و مبارزه با قلدران روزگار خود یاد می کند و در سخنانش می فرماید : (( شما ملاحظه کرده اید ، تاریخ مرحوم مدرس را دیده اید : یک سید خشکیدۀ لاغر – عرض می کنم- لباس کرباسی – که .......... یک همچون آدمی در مقابل آن قلدری که هرکس آن وقت را ادراک کرده می داند که زمان رضا شاه غیر از زمان محمد رضا شاه بود . آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود ، در مقابل او همچو ایستاد ، در مجلس ، در خارج یک وقت (رضا شاه) که گفته بود : سید چه از جان من می خواهی ؟ گفته بود که می خواهم که تو نباشی ، می خواهم تو نباشی ))
امام خمینی – شهید مدرس را الگوی تمام نمای یک نماینده مجلس ونمایندۀ ملت می دانند و عنوان می نماید پس از مدرس ومجالس اول شورای ملی در این پنجاه سال حکومت پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران یک نفر که نماینده ملت باشد وارد مجلس نشد : (( در این پنجاه سال اخیر یک نفر آدمی که بشود به او گفت (این نماینده ملت است ) سراغ نداریم.))
امام امت از آنجائیکه مجلس را رأس همۀ امور می داند شخصیت بزرگی همچون مدرس را نمونه ای برای نمایندگان مجلس در جمهوری اسلامی قلمداد می نماید مدرسی که علاوه بر همۀ صفات عالی انسانی ، درجات علمی و تقوی ، قدرت بیان و تیز بینی ؛ نماینده واقعی ملت بود .
لذا مهمترین تاکید آن حضرت برای مجلس شورای اسلامی این است که (( اشخاصی که انتخاب می شوند واقعاً منتخب ملت باشند )) وچنین مجلسی را ملت متبلور می داند و می فرماید (( مجلس در رأس همۀ ارگانها واقع است ، ومجلس ، ملت است که متبلور شده است و تحقق پیدا کرده (است) دریک جای محدود .
و با همین دیدگاه است که مجلس را عامل همه صلاحها ویا مفاسد برای جامعه می داند و می فرماید : (( مجلس است که اساس یک کشور را به صلاح می کشد ، یا اساس یک کشور را رو به فساد می گذارد .))
ملتی که مدرس گونه ها را به مجلس بفرستد یعنی کسانی که همچون مدرس مطیع امر مولا باشند نه هوای نفس ، چنین ملتی سنگر مستحکمی در مقابل همۀ کجرویهای سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ایجاد کرده است بنام مجلس شورای اسلامی .

- 5 -
الغرض در روز دوشنبه 16 مهر ماه 1307 شهید والا مقام آیت ا... مدرس را در خانه اش دستگیر وبه قلعه خواف تبعید نمودند و پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف با نقشه شوم رضاخان به کاشمر روانه شد و در غروب حزن انگیز دهم آذر 1316 بدست مزدوران رضا شاه ابتدا با زهر و سپس در حین نماز بوسیلۀ عمامه اش به شهادت رسید و برگ سیاهی بر دفتر جنایت استعمارگران و عوامل خود فروخته آنان افزوده شد ونام آیت ا... مدرس در سر لوحۀ دفتر مبارزان و حامیان راستین استقلال وتمامیت ارضی ایران اسلامی قرار گرفت .

" روحش شاد وراهش پررهرو باد"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد