وصیت نامه دکتر علی شریعتی



... به هر حال پس از بر طرف شدن موانع خروج از کشور به قصد حج خود را آماده کرد و به عنوان یک مسلمان وصیت خود را نوشت. زمستان سال 1348« امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم که گفتند چهار بعد از ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعد از ظهر احتمال پرواز هست (نشانه¬ای از تحمیل مدرنیزم قرن بیستم بر گروهی که به قرن بوق تعلق دارند).

گر چه هنوز تا مرز احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور، عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم.

وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است چه خواهد بود؟ جز این که همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی، تماما واگذار میکنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوت قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتاب¬هایم و نوشته¬هایم و آن چه دارم و ندارم بپردازد؛ که چون خود می¬داند، صورت ریزَش ضرورتی ندارد.

همه امیدم به "احسان" است در درجه اول، و به دو دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آن¬ها و امل بودن من است ــ به خاطر آن است که در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است، که دو راه بیشتر ندارد و به تعبیر درست؛ دو بیراهه:

ادامه مطلب ...

زندگی دکتر شریعتی


نگاهی به زندگی دکتر علی شریعتی با بازخوانی کتاب «طرحی از یک زندگی» نوشته پوران شریعت رضوی



در فاصله سال های تدریسش، سخنرانی‌هایی در دانشگاهای دیگر ایراد می‌کرد، از قبیل دانشگاه آریا‌مهر (صنعتی‌شریف)، دانش سرای عالی سپاه، پلی‌تکنیک‌تهران و دانشکده نفت آبادان. مجموعه این فعالیت‌ها سبب شد که مسئولین دانشگاه درصدد برآیند تا ارتباط او را با دانشجویان قطع کنند و به کلاس‌های وی که در واقع به جلسات سیاسی-فرهنگی، بیشتر شباهت داشت، خاتمه دهند.
سال شمار زندگی دکتر :

۱۳۱۲: تولد ۳ آذر ماه


۱۳۱۹: ورود به دبستان «ابن یمین»


۱۳۲۵: ورود به دبیرستان «فردوسی مشهد»


۱۳۲۷: عضویت در کانون نشر حقایق اسلامی


۱۳۲۹: ورود به دانش سرای مقدماتی مشهد


۱۳۳۱: اشتغال در اداره ی فرهنگ به عنوان آموزگار. شرکت در تظاهرات خیابانی علیه حکومت موقت قوام السلطنه ‌و دستگیری کوتاه. اتمام دوره دانش سرا. بنیانگذاری ‌انجمن اسلامی دانش آموزان.


۱۳۳۲: عضویت در نهضت مقاومت ملی


۱۳۳۳: گرفتن دیپلم کامل ادبی


۱۳۳۵: ورود به دانشکده ادبیات مشهد و ترجمه کتاب ابوذر ‌غفاری


۱۳۳۶: دستگیری به همراه ۱۶‌ نفر از اعضاء نهضت مقاومت


۱۳۳۷: فارق‌التحصیلی از دانشکده ادبیات با رتبه اول


۱۳۳۸: اعزام به فرانسه با بورس دولتی


۱۳۴۰: همکاری با کنفدراسیون‌ دانشجویان ‌ایرانی، جبهه ملی، نشریه‌ ایران ‌آزاد


۱۳۴۲: اتمام تحصیلات ‌و ‌اخذ مدرک ‌دکترا در رشته تاریخ و گذراندن کلاس‌های جامعه‌شناسی


۱۳۴۳: بازگشت به ایران و دستگیری در مرز


۱۳۴۵: استادیاری تاریخ در دانشگاه مشهد


۱۳۴۷: آغاز سخنرانی‌ها در حسینیه ارشاد


۱۳۵۱: تعطیلی حسینیه ارشاد و ممنوعیت سخنرانی


۱۳۵۲: دستگیری و ۱۸ ماه زندان انفرادی


۱۳۵۴: خانه نشینی و آغاز زندگی سخت در تهران و مشهد


۱۳۵۶: هجرت به اروپا و شهادت.

ادامه مطلب ...

♦ زندگینامه خواجه شمس ‌الدین محمد، حافظ شیرازی


خواجه شمس ‌الدین محمد، حافظ شیرازی، یکی از بزرگ‌ترین شاعران نغزگوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان است که در شعرهای خود «حافظ» تخلص نموده‌است. در غالب مأخذها نام پدرش را بهاءالدین نوشته‌اند و ممکن است بهاءالدین ـ علی‌الرسم ـ لقب او بوده‌باشد.
محمد گلندام، نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و همدرس او، نام و عنوان‌های او را چنین آورده‌است: مولاناالاعظم، المرحوم‌الشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمس‌المله‌والدین، محمد حافظ شیرازی.
تذکره‌نویسان نوشته‌اند که نیاکان او از کوهپایه‌ اصفهان بوده‌اند و نیای او در روزگار حکومت اتابکان سلغری از آن جا به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. و نیز چنین نوشته‌اند که پدرش «بهاءالدین محمد» بازرگانی می‌کرد و مادرش از اهالی کازرون و خانه‌ی ایشان در دروازه کازرون شیراز، واقع بود.

آرامگاه حتفظ در گذشته

آرامگاه حافظ در گذشته

ادامه مطلب ...

جلال آل‌احمد و مبارزه با غرب‌زدگی



در میان آثار جلال آل‌احمد، «غرب‌زدگی» از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این کتاب سوای داشته‌ها و کاستی‌هایش به خوبی بیانگر شیوه تفکر روشنفکران ایرانی در دوره‌ای از تاریخ معاصر است. 
به مناسبت سی ‌و هفتمین سالمرگ جلال آل‌احمد مقاله‌ای درباره کتاب غرب‌زدگی نوشته عبدالجواد موسوی به نقل از مجله سوره منتشر می‌شود:
بیش از چهار دهه از طرح «غربزدگی» جلال آل احمد می‌گذرد این عنوان از ابتدا مخالفان و موافقان بسیاری داشت. مخالفان و موافقانی که اغلب موضوع طرح شده را به‌درستی درک نکردند و موضع‌گیری‌شان بیش از آنکه ماحصل اندیشه باشد به دسته‌بندی‌های و مرزبندی‌های سیاسی و جناحی باز‌می‌گشت.
گروهی را گمان بر این بود که طرح «غربزدگی» آن هم توسط قلم پرتوان آلِ احمد سلاحی مرگبار در اختیار تجدد ‌ستیزانی قرار می‌داد که سودای بازگشت به گذشته را در سر داشتند و شاید طرح «شرق‌زدگی»، یا «غرب‌زدگی» توسط داریوش آشوری هم برخاسته از همین باور بود. باوری که چندان هم بی‌وجه نبود. چرا که دیدیدم گروهی گذشته‌پرست متحجر که هیچ نسبتی با آل‌احمد نداشتند از «غرب‌زدگی» او چه چماق‌ها ساختند برای سرکوب مخالفان فکری خود.
شک ندارم که اگر آل‌احمد زنده می‌ماند راه را بر این‌گونه سوءاستفاده‌ها می‌بست و نمی‌گذاشت عده‌ای به بهانه مخالفت و مبارزه با غرب‌زدگی برای سرکوب و منکوب مخالفان از قلم او چماقی بسازند؛ اما به تعبیر خود او «دیوار که فرو ریخت مرده‌خورها خبر خواهند شد» برای مرده‌خورها حقیقت سخن آل‌احمد مهم نبود. مرده‌خورهای شبه روشنفکر که می‌دیدند طرح «غرب‌زدگی» تنها سلبی نیست و نوعی دعوت به باورهای ستیهنده شیعی است از همان ابتدا شمشیر را از رو بستند. آنها تحت تأثیر جریان اندیشة چپ که در آن سالها همة روشنفکران غربی از آن متأثر بودند با بسیاری از مظاهر دنیای متجدد ـ به‌ویژه سرمایه‌سالاری ـ مخالفت می‌ورزیدند و به همین‌دلیل با بسیاری از سخنان آلِ احمد در نفی تقلید از اخلاق و منش غربیان موافق بودند؛ اما از آنجایی که خود نیز مقلد صورت دیگری از غربزدگی بودند نمی‌خواستند این مخالفت منجر به رجوع ایرانیان به سنّت و باورهای مذهبی باشد. دفاع آل‌احمد از کلیّت تشیع، به‌ویژه ستایش او از شیخ فضل‌الله نوری) که هنوز هم بخشی از جامعة روشنفکری ما او را مسبب اصلی شکست مشروطه می‌داند) سبب شد تا جامعة روشنفکری ما هیچ‌گاه به‌طرح مسئلة «غربزدگی» روی خوش نشان ندهد. البته برخی از آنان تا آنجا که آلِ احمد از منظر سیاست و اقتصاد مسئلة شرق و غرب را مطرح می‌کرد با او مخالفت چندانی نداشتند؛ اما مشکل از آنجایی شروع شد که آل احمد می‌خواست ریشه‌های غربزدگی را نشان دهد. مشکل از آنجایی شروع شد که آل‌احمد می‌خواست راهی برای گریز از غربزدگی نشان دهد. آنجا بود که روشنفکر ایرانی دید که با یک مبارز تمام‌عیار طرف است. مبارزی که با طرح «غربزدگی» نه می‌خواهد پرسشی فلسفی طرح کند و نه می‌خواهد معضلی اجتماعی را بهبود بخشد. رُک و راست ‌آمده است به قصد برانگیختن و برانداختن. با کسی هم شوخی ندارد: «در همین دو سه قرن است که ما در پس سپرهایی که از ترس عثمانی به سر کشیده بودیم خوابمان برد. و غرب نه‌تنها عثمانی را خورد و از هر استخوان‌پاره‌اش گرزی ساخت برای مبادای قیام مردم عراق و مصر و سوریه و لبنان، بلکه به‌زودی به سراغ ما هم آمد. و من ریشه غربزدگی را در همین جا می‌بینم...
از آن زمان است که ما سواران بر مرکب کلیّت اسلام بدل شدیم به حافظان قبور.
ما درست از آن روز که امکان شهادت را رها کردیم و تنها به بزرگداشت شهیدان قناعت ورزیدیم دربان گورستانها از آب درآمدیم... آیا اکنون نرسیده است نوبت آنکه ما نیز در مقابل قدرت غرب احساس خطر و نیستی کنیم و برخیزیم و سنگر بگیریم و به تعرضی بپردازیم؟» اگر آل احمد برای مبارزه با غرب از مفاهیم اسلامی مدد نمی‌جُست شاید همدلی شبه‌روشنفکران را نیز برمی‌انگیخت.


جلال آل احمد

جلال آل احمد

ادامه مطلب ...

حدیث عشق، دکتر محمود صناعی، ادیب، دانشمند و روانشناس اراکی


بـرفتم بـا حـکیمـان و نخوانـدم

بجز بـحث و جدل حرفی فراتر

حـقیـقـت در دل عـشاق جـستم

در آنـجـا عـالمی دیـدم مـنور

حدیث عشق را در دل توان خواند

نه درمکتب توان خواند ونه دفتر

دانشمند فرزانه استاد دکتر محمود صناعی شاعر، مترجم، روانشناس و نظریه‌پرداز مباحث تربیتی و روانشناسی در سال 1297 هجری شمسی برابر با سال 1918 میلادی و مطابق با سال 1336 هجری قمری در اراک پا به عرصه حیات نهاد و پس از طی مراحل کودکی، به دلیل هوش بی‌حد و حافظه فراوان، دوره‌های آموزش و تحصیل را خیلی سریع به پایان برد و برای تحصیلات تکمیلی به تهران رفت تا در تنها دبیرستان مدرن آن زمان یعنی دبیرستان البرز (که با روش آمریکائیان اداره می‌شد) به تحصیلات خود ادامه دهد.
بعد از اتمام دروس دبیرستان و پایان دوره تحصیلات دبیرستانی به دلیل کارنامه‌ی درخشان و همچنین علاقه‌ی فراوان او به علم و دانش، مسوولین دبیرستان البرز تصمیم گرفتند تا وی (در سن 18 سالگی) به عنوان مدرس و معلم ادبیات فارسی همان دبیرستان شروع به تدریس نماید و او نیز ضمن تدریس، به تحصیل خود ادامه داد تا اینکه توانست در رشته‌های فلسفه و علوم تربیتی، زبان و ادبیات فارسی، زبان انگلیسی و حقوق از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شود و درجه علمی لیسانس را در این رشته ها دریافت نماید.

ادامه مطلب ...