علی اکبر دهخدا




استاد علی اکبر دهخدا از خبره‌ترین وفعال‌ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است، شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است خود به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت علمی استاد دهخدا هستند. دهخدا به غیر از زبان فارسی به زبانهای عربی و فرانسوی هم تسلط داشته و فرهنگ فرانسوی به فارسی او نیز هم اکنون در دست چاپ می‌‌باشد. دهخدا علاوه بر این که دانشمند و محقق بزرگی بود مبارز جدی و کوشایی نیز در انقلاب مشروطه محسوب می‌‌شد. او مبارزه را نیز از راه نوشتن ادامه می‌‌داد و مطالب خود علیه رژیم مستبد قاجار را در روزنامه صور اسرافیل که از روزنامه‌های پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ می‌‌کرد. لغت نامه که بزرگترین و مهمترین اثر دهخدا محسوب می‌‌شود . لغت نامه نه تنها گنجینه‌ای گرانبها برای زبان فارسی است، بلکه معانی و تفسیرات و شروح تاریخی بسیاری از کلمات عربی را نیز داراست.


علی اکبر دهخدا در حدود سال ۱۲۵۷ خورشیدی در تهران متولد شد. اگرچه اصلیت او قزوینی بود ولی پدرش خانباباخان که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از ولادت وی از قزوین به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید. هنگامی که او ده ساله بود. پدرش فوت کرد، و فردی به نام میرزا یوسف خان قیم او شد. دو سال بعد میرزا یوسف خان نیز درگذشت و اموال پدر دهخدا هم به فرزندان میرزا یوسف خان رسید. در آن زمان یکی از فضلای عصر بنام شیخ غلامحسین بروجردی که از دوستان خانوادگی آنها بود کار تدریس دهخدا را به عهده گرفت و دهخدا تحصیلات قدیمی را در کنار او آموخت. وی حجره‌ای در مدرسه حاج شیخ هادی (در خیابان حاج شیخ هادی) داشت، وی مردی مجرد بود و بتدریس زبان عربی و علوم دینی مشغول بود. استاد دهخدا غالباً اظهار می‌‌کردند که هر چه دارند، بر اثر تعلیم آن بزرگ مرد بوده است. بعدها که مدرسه سیاسی در تهران افتتاح شد، دهخدا در آن مدرسه مشغول تحصیل گردید و با مبانی علوم جدید و زبان فرانسوی آشنا شد. معلم ادبیات فارسی آن مدرسه محمد حسین فروغی مؤسس روزنامه تربیت و پدر ذکاءالملک فروغی بود، آن مرحوم گاه تدریس ادبیات کلاس را به عهده دهخدا می‌‌گذاشت. چون منزل دهخدا در جوار منزل مرحوم آیه الله حاج شیخ هادی نجم آبادی بود، وی از این حسن جوار استفاده کامل می‌‌برد و با وجود صغر سن مانند اشخاص سالخورده از محضر آن بزرگوار بهره مند می‌‌گشت. در همین ایام به تحصیل زبان فرانسه پرداخت و پس از درس خواندن در آن مدرسه به خدمت وزارت امور خارجه در آمد. بعداً در سال ۱۲۸۱ هنگامی که ۲۴ سال داشت معاون الدوله غفاری که به وزیر مختاری ایران در کشورهای بالکان منصوب شده بود، دهخدا را با خود به اروپا برد، و استاد حدود دو سال و نیم در اروپا و بیشتر در وین پایتخت اتریش اقامت داشت، و در آنجا زبان فرانسه و معلومات جدید را تکمیل کرد. مراجعت دهخدا به ایران مقارن با آ‎غاز مشروطیت بود. او در حدود سال ۱۳۲۵ هجری قمری (۱۲۸۵ هجری شمسی) با همکاری مرحوم جهانگیرخان و مرحوم قاسم خان روزنامه صور اسرافیل را منتشر کرد. این روزنامه از جراید معروف و مهم صدر مشروطیت بود، جذابترین قسمت آن روزنامه ستون فکاهی بود که بعنوان «چرند پرند» بقلم استاد و با امضای «دخو» نوشته می‌‌شد، و سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه نگاری ایران و نثر معاصر پدید آورد. وی مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود در آن زمان منتشر می‌‌کرد. پس از تعطیل مجلس شورای ملی در دوره محمد علی شاه، آزادیخواهان ناچار از کشور خارج شدند. دهخدا نیز به استانبول و از آنجا نیز به اروپا رفت. وی در پاریس با علامه محمد قزوینی معاشر بود، سپس به سویس رفت و در «ایوردن» سویس نیز سه شماره از «صوراسرافیل» را به کمک میرزا ابوالحسن خان پیر نیا (معاضد الدوله) منتشر کرد. آنگاه دوباره به استانبول رفته و در سال ۱۳۲۷ هجری قمری با مساعدت جمعی از ایرانیان تحت عنوان مکور که در ترکیه بودند روزنامه‌ای بنام «سروش» به زبان فارسی انتشار داد. پس از اینکه مجاهدین تهران را فتح کردند و محمد علی شاه خلع گردید، دهخدا از تهران و کرمان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد، و با استدعای احرار و سران مشروطیت از عثمانی به ایران بازآمده به مجلس شورای ملی رفت. در دوران جنگ بین المللی اول که از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ میلادی به طول انجامید دهخدا در دزک ؛یکی از قرای بختیاری منزوی بود و در همین دوران انزوا و با استفاده از منابع ادبی موجود در قلعه امیر مفخم بختیاری کتابت لغتنامه اش را پایه گذاشت . پس از جنگ به تهران بازگشته از کارهای سیاسی کناره گرفت، و به خدمات علمی و ادبی و فرهنگی مشغول شد، و مدتی ریاست دفتر (کابینه) وزارت معارف، ریاست تفتیش وزارت عدلیه، ریاست مدرسه علوم سیاسی و سپس ریاست مدرسة عالی حقوق و علوم سیاسی تهران به او محول گردید تا اینکه سه چها روز قبل از شهریور ۱۳۲۰ و خلع سلطنت رضا خان از ریاست آنجا معزول شد و از آن زمان تا پایان حیات بیشتر به مطالعه و تحقیق و تحریر مصنفات گرانبهای خویش مشغول بود. دهخدا گاه برای تفنن شعر نیز می‌‌سرود. اما شاعری حرفه اصلی او نبود. این منظومه‌های معدود را دکتر محمد معین آنها را در کتابی گردآوری کرده دکتر محمد معین اشعار دهخدا را به سه دسته تقسیم می‌‌کند که عبارت است از :نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده است و بعضی از این نوع دارای جزالت و استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های شعرای قدیم دشوار می‌‌نماید. دوم :اشعاری است که در آنها تجدد ادبی بکار رفته است .بسیاری از ادیبان معاصر مسمط “یادآر ز شمع مرده یاد آر” دهخدا را نخستین نمونه شعرنو بشمار می‌‌آورند. دهخدا شعر "یاد آر ز شمع مرده یاد آر" که آن را در زیر مشاهده می‌‌کنید را در یادبود میرزا جهانگیر خان شیرازی، مدیر روزنامه صور اسرافیل سروده است.

ای مرغ سحر، چو این شب تار،****بگذاشت ز سر سیاهکاری

وز تحفه روح بخش اسحار****رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زر تار ****محبوبه نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار****واهریمن زشتخو حصاری

یاد آر ز شمع مرده، یاد آر

ای مونس یوسف اندر این بند****تعبیر عیان چو شد تو را خواب

دل پر ز شعف، لب از شکر خند****محسود عدو به کام اصحاب

رفتی بر یار خویش و پیوند****آزاد تر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند****در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر

چون باغ شود دوباره خرم****ای بلبل مستمند مسکین

وز سنبل و سوری و سپرغم****آفاق نگارخانهٔ چین

گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم****تو داده ز کف قرار و تمکین

زان نوگل پیش رس که در غم****ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی، فسرده یاد آر

ای همره تیه پور عمران****بگذشت چو این سنین معدود

وان شاهد نغز بزم عرفان****بنمود چو وعد خویش مشهود

وز مذبح زر چو شد به کیوان****هر صبح شمیم عنبر و عود

زان کو به گناه قوم نادان**** در حسرت روی ارض موعود

بربادیه جان سپرده ،یادآر

چون گشت زنو زمانه آباد ****ای کودک دوره طلایی

وز طاعت بندگان خود شاد****بگرفت ز سر خدا ،خدایی

نه رسم ارم ،نه اسم شداد **** گل بست زبان ژاژخایی

زان کس که ز نوک تیغ جلاد****ماخوذ بجرم حق ستایی

تسنیم وصال خورده ،یادآر

علامه دهخدا در ساعت شش وسه ربع بعد از ظهر روز دوشنبه هفتم اسفند ماه ۱۳۳۴ شمسی در سن ۷۷ سالگی پس از عمری خدمت به سیاست و فرهنگ و علم و ادب ایران در خانة مسکونی خویش واقع در خیابان ایرانشهر (جلال بایار) تهران به رحمت ایزدی پیوست. جنازه آ ن مرحوم در بامداد روز چهارشنبه به شهر ری مشایعت و در ابن بابویه در مقبره خانوادگی مدفون گردید.

ادامه مطلب ...

ایرج میرزا

ایرج میرزا نامدار به جلال الملک، از نوادگان فتحعلی شاه، فرزند غلامحسین میرزا، شاعر دربار مظفرالدین میرزا در دوران ولیعهدی بود. در تبریز زاده شد. در دوران کودکی و نوجوانی، زیر نظر پدر و آموزگار سرخانه، زبان و ادبیات فارسی و مقدمات زبان عربی و فرانسه را آموخت . از سال های نوجوانی شعر می سرود . نخستین شعرهایش را در ستایش امیر نظام گروسی، پیشکار ولیعهد که خود اهل ادب بود ، سرود. ایرج به تشویق امیر نظام، زبان فرانسه را در مدرسه دارالفنون تبریز آموخت. در 19 سالگی پدرش را از دست داد و اداره خانواده را به دوش گرفت. مدتی نیابت مدرسه دارالفنون تبریز را به عهده داشت.

بنا به رسم زمان، پیشه پدر را در پیش گرفت و مدتی به عنوان فخرالشعرا، جانشین پدر بود. پس از انقلاب مشروطیت، دربار مظفرالدین شاه را ترک کرد و به خدمت دولت درآمد. به سبب پیشه خود در شهرهای گوناگون به کارهای اداری پرداخت. در این سال ها با شاعران همزمان خود از جمله ادیب نیشابوری، دهخدا، بهار، عارف قزوینی و مرزاده عشقی آشنا شد. موضوع اشعار ایرج در این دوره، افشای خودکامگی زمامداران، به مسخره گرفتن خرافه و پندارهای واهی و هجو ریاکاری است. پس از برپایی حکومت مشروطه وزارت معارف از شاعران خواست تا شعرهایی سازگار با وضعیت نو برای کتاب های درسی بسرایند.

ایرج میرزا، شعرهایی با درونمایه اخلاقی، بزرگداشت مقام پدر و مادر و گسترش ادب و میهن دوستی، برای کتاب های درسی سرود. این شعرها که زبانی ساده و روان داشتند، سالها برای آموزش کودکان در کتاب های درسی به چاپ رسیدند. قطعاتی مانند ما که اطفال این دبستانیم، گویند مرا چو زاد مادر، پسر رو قدر مادر بدان از جمله این شعرها هستند. او همچنین شماری از حکایت ها و نوشته های شاعران فرانسوی از جمله قطعه روباه و کلاغ را به فارسی برگرداند و به شعر درآورد. از ایرج میرزا ترجمه ای نیز به جای مانده است که تاریخ شوالیه دنکیشت نام دارد. ایرج از شاعران دوره تجدد ادبی ایران است.

مجموعه کامل اشعارش پس از مرگ او در تهران به چاپ رسید . ایرج به سبب سکته قلبی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله در شمال تهران به خاک سپرده شد. ایرج میرزا را باید یکی از معماران ادبیات نو کودکان ایران دانست. زیرا آگاهانه برای کودکان شعر سروده است. او مانند دیگر آغازگران این راه، در کنار آفرینش آثار دیگر به ادبیات کودکان می پرداخت. ایرج میرزا در روند رخدادهای انقلاب مشروطیت با جریان های نواندیش در گستره آموزش و پرورش آشنایی یافت و بر آن شد که برای کودکان شعر بگوید و از این راه به آموزش و پرورش آن ها بپردازد .

خواجه نصیر الدین طوسی


خواجه نصیر الدین مشهور به محقق طوسی؛ حکیم و دانشمند میهن پرست ایرانی در سال ۵۹۷ هجری در شهر توس دیده به جهان گشود.
در زمان هلاکوخان به وزارت رسید و انتقام ایرانیان را از دستگاه خلافت و جور عباسیان گرفت و با کمک هلاکو توانست خلافت عباسیان را در بغداد پایان بخشد و به قرنها ستم و بیداد آنها پایان بخشد .
او رصدخانه مراغه را با بیش از ۱۲ دستگاه و ابزار نجومی جدید؛ با ابتکار خود ساخت که از شاهکارهای مراکز علمی جهان در قرون وسطی بود. بعدها تیکوبراهه منجم هلندی با تقلید از او رصدخانه اوزانین برگ را برپا نمود.

 

خواجه حدود ۸۰ کتاب و رساله در ریاضیات؛ نجوم؛ فلسفه؛ تفسیر و مسایل اجتماعی نوشت و از کارهای معروف او در علوم؛ وضع مثلثات و قضایای هندسه کروی؛ تفهیم بی نهایت کوچک ها و تکمیل نظریه ارشمیدس است.

علامه حلی(شاگرد وی) از او به عنوان استاد بشریت یاد میکند- جورج ساتن وی را بزرگترین ریاضیدان ایران به شمار می آورد و بروکلمن آلمانی می گوید وی از مشهورترین دانشمندان قرن هفتم و برترین مولفان این قرن به طور مطلق است. جامعه علمی جهان به پاس خدمات و تلاشهای این دانشمند بزرگ در علم ریاضی و نجوم نامش را بر کره ماه ثبت نمود.

این اندیشمند و متفکر بزرگ سرانجام در سال ۶۷۲ هجری در شهر کاظمین در گذشت.




خـواجه نصیر الدیـن طوسى 597 _ 672 هـ ق


زاد روز

خـواجه نصیر الدیـن طوسى، روز شنبه یازدهـم جمادى الاول سال 597 هـ.ق در شهر طوس خراسان چشـم به جهان گشـود نام او محمد، کنیه اش (ابو جعفر ) لقبش (نصیر الدیـن) (محقق طوسى) (استاد البشر) و شهرتـش (خـواجه) است.

آموخته ها
خواجه نصیر الدیـن ایام کودکى و جـوانى خود را در طوس گذراند، و دروس مقدماتى از قبیل خـواندن و نوشتـن، قرائت قرآن، قـواعد زبان عربـى و فارسى، معانى و بیان و مقدارى از علـوم منقـول از قبیل حدیث و ... را نزد پدر روحانى خـود (محمد بـن حسـن طـوسى) فراگرفت در ایـن ایام خواجه نصیر از مادرش در یادگیرى خـواندن قـرآن و متـون فارسـى استفاده مـى کـرد .خواجه بعد از طى دوره سطح عالى در نیشابـور و برای ادامه تحصیل به شهر رى و از آنجا به قم و بعد از مدتی راهى اصفهان شد، لیکـن در اصفهان استادى که بتـواند از او استفاده نماید، نیافت بعد از انـدک مـدتـى به عراق مهاجـرت نمـود در عراق علـم فقه را فراگرفته و در سال 619 هـ ق، موفق به اخذ درجه اجتهاد و اجازه روایت از معین الـدیـن گشت خـواجه در عراق در درس اصـول فقه علامه حلـى حـاضـر گشت، وى نیز متقـابلا در درس حکمت خواجه شرکت مى نمود ایـن سنت حسنه تاکنون در حـوزه ها باقى است و استاد و شاگرد به فراخـور معلـومات علمـى یکـدیگر از هـم استفاده مـى کنند و نهایت تـواضع و فروتنـى را براى کسب علـم از خود نشان مى دهند.
خـواجه سپـس در موصل نجـوم و ریاضـى را مـىآمـوزد به ایـن ترتیب خـواجه نصیر دوران تحصیل خـود را پشت سر مـى گذارد و بعد از مـدتها دورى از وطـن و خـانـواده قصـد عزیمت به خـراسـان مـى کنـد.

اساتید

ادامه مطلب ...

مولانا جلال الدین محمد بلخی - مولوی



مولانا جلال الدین محمد بلخی ؛ رومی؛ فرزند بهاالدین الولد سطان العلماء در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ در شهر بلخ متولد شد.هنوز بحد رشد نرسیده بود که پدر او به علت رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه پیدا کرده بود شهر و دیار خود راترک کرد و با خاندان خود به عزم حج و زیارت کعبه از بلخ مهاجرت نمود. در نیشابور به زیارت » عطار « عارف مشهور قرن هفتم شتافت . » جلال الدین « را ستایش کرد . وکتاب اسرار نامه ئ خود را به او هدیه داد.
پدرش از خراسان عزم بغداد کرد واز آنجا پس از سه روز اقامت در مدرسه مستنصریه عازم مکه شد. وپس از بر آوردن مناسک حج قصد شام کرد و مدتها در آن شهر ماند و در پایان عمر به شهر قونیه رفت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به ارشاد خلق میپرداخت.
جلال الدین محمد پس از وی در حالی که بیش از24 سال از عمرش نمی گذشت بر مسند پدر نشست و به ارشاد خلق پرداخت . در این هنگام برهان الدین محقق ترمذی که از تربیت یافتگان پدرش بود, به علت هجوم تاتار به خراسان و ویرانی آن سرزمین به قونیه آمد و مولانا او را چون مراد و پیری راه دان برگزید و پس از فوت این دانا مدت 5 سال در مدرسه پر خود به تدریس فقه و سایر علوم دین مشغول شد . تا آنکه در سال 642 هجری به شمس تبریزی برخورد .
شمس و افادات معنوی او در مولانا سخت اثر کرد . مولانا قبل از ملاقات با شمس مردی زاهد ومتعبد بود و به ارشاد طالبان وتوضیح اصول و فروع دین مبین مشغول بود . ولی پس از آشنایی با این مرد کامل ترک مجالس وعظ وسخنرانی را ترک گفت ودر جمله صوفیان صافی واخوان صفا درآمد وبه شعر وشاعری پرداخت واین همه آثار بدیع از خود به یادگار گذاشت .
شمس بیش از سه سال در قونیه نماند وبه عللی که به تفضیل در شرح احوال مولانا باید دید . شبی در سال 645 ترک قونیه گفت وناپدید شد . مولانا در فراغ او روز گار ی بس ناروا گذراند وچون از وی نا امید شد دل به وپس از او به حسام الدین چلپی سپرد و به در خواست او به سرودن اشعار مثنوی معنوی مشغول شد. و اشعار این کتاب را به حسام الدین عرضه میکرد, تا اینکه سر انجام در اوایل سال 672 هجری به دیدار یار شتافت. مولانا در زمانی می زیست که دوران اوج ترقی و درخشش تصوف در ایران بود. در طی سه قرن پیش از روزگار زندگی او, درباره اقسام علوم ادبی , فلسفی , دینی و غیره به همت دانشمندان و شاعران و نویسندگان نام آور ایرانی مطالعات عمیق انجام گرفته وآثار گرانبهایی پدید آمده بود.
شعر فارسی در دوره های پیش از مولانا با طلوع امثال رودکی , عنصری , ناصر خسرو , مسعود سعد , خیام ,انوری ,نظامی ,خاقانی راه درازی سپرده ودر قرن هفتم هجری که زمان زندگانی مولوی است , به کمال خود رسیده بود. شعر عرفانی هم در همین دوره به پیشرفت های بزرگ نائل آمده و بدست عرفای مشهوری همچون سنایی , عطار و دیگران آثار با ارزشی مانندحدیقه , منطق الطیر , مصیبت نامه , اسرار نامه و غیره پدید آمده بود.
مولوی را نمی توان نماینده دانشی ویژه و محدود به شمار آورد. اگر تنها شاعرش بنامیم یا فیلسوف یا مورخ یا عالم دین, در این کار به راه صواب نرفته ایم . زیرا با اینکه از بیشتر این علوم بهره وافی داشته و گاه حتی در مقام استادی معجزه گر در نوسازی و تکمیل اغلب آنها در جامعه شعرگامهای اساسی برداشته , اما به تنهایی هیچ یک از اینها نیست, زیرا روح متعالیو ذوق سرشار, بینش ژرف موجب شده تادر هیچ غالبی متداول نگنجد.
شهرت بی مانند مولوی بعنوان چهره ای درخشان و برجسته در تاریخ مشاهیرعلم و ادب جهان بدان سبب است که وی گذشته از وقوف کامل به علوم وفنون گوناگون, عارفی است دل اگاه, شاعری است درد شناس, پر شور وبی پروا و اندیشه وری است پویا که ادمیان را از طریق خوار شمردن تمام پدیده های عینی و ذهنی این جهان, همچون: علوم ظاهری , لذایذ زود گذر جسمانی, مقامات و تعلقات دنیوی , تعصبات نژادی, دینی و ملی, به جستجوی کمال و ارام و قرار فرا می خواند. آنچه مولانا میخواهد تجلی خلق و خوی انسانی در وجود آدمیان است که با تزکیه درون و معرفت حق و خدمت به خلق و عشق و محبت و ایثا و شوق به زندگی و ترک صفات ناستوده به حاصل می آید.
هنر بزرگ او بحث و برسی های دلنشین و جاودانه ای است که به دنبال داستان ها پیش می آورد و اندیشه های درخشان عرفانی و فلسفی خود را در قالب آنها قرار میدهد. داستان بهانه ای است تا بهتر بتواند در پی حوادثی که در قصه وصف شده ، مقاصد عالی خود را بیان دارد.
در تعریف تصوف سخنان بسیار آمده است. از ( ابو سعید ابو الخیر ) پرسیدند که صوفی کیست؟ گفت: آنکه هر چه کند به پسند حق کند و هر چه حق کند او بپسندد. صوفیان ترک اوصاف و بی اعتنایی به جسم و تن را واجب می شمارند و دور ساختن صفات نکوهیده را آغاز زندگی نو وتولدی دیگر به شمار می آورند.


چکیده مطالب:
نام: جلال الدین محمد بلخی رومی
نام پدر: بهاء الدین الولد سلطان العلماء
تاریخ و محل تولد: ۶ ربیع الاول ۶۰۴-- بلخ


مهمترین وقایع زندگی مولانا:
۵سالگی خانواده اش بلخ را به قصد بغداد ترک کردند.
۸سالگی از بغداد به سوی مکه و از آنجا به دمشق و نهایتاْ به منطقه ای در جنوب رود فرات در ترکیه نقل مکان کردند.
۱۹ سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد و دوباره به قونیه (محلی در ترکیه امروزی) رفت.
۳۷ سالگی در روز شنبه ۲۶ جمادی آلخر ۶۴۲ ه.ق با شمس ملاقات کرد.
۳۹ سالگی در ۲۱ شوال ۶۴۳ شمس قونیه رو ترک کرد.


معروفترین کتابهای مولانا:
دیوان شمس- مثنوی معنوی- فیه ما فیه


تاریخ و محل فوت:
در غروب روز ۵جمادی الاخر ۶۷۲ه.ق در سن ۶۸ سالگی در قونیه فوت کرد که الان مقبره این شاعر برزگ قرن ششم در قونیه (ترکیه امروزی) می باشد که محل زیارت عاشقان و شیفتگان این شاعر برزگ هستند.

زندگینامه حضرت آیت الله سید جعفر کریمی

تولد و دوران‌ کودکی‌: 
حضرت آیت الله سید جعفر کریمی
آیت‌ الله‌ سید جعفر کریمی‌ در سال‌ 1309 هجری‌ شمسی‌ در روستای‌ دیو کلا از توابع‌ بابل‌ و در میان‌ خانواده‌ای‌ مذهبی‌ به‌ دنیا آمد. پدرش‌ مرحوم‌ سید رضا کریمی‌، که‌ به‌ درخواست‌ والده‌ فاضله‌اش‌ و تشویق‌ دایی‌ خود مرحوم‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ حاج‌ سید احمد استاد مصمم‌ بود به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ مشغول‌ شود در اثر فوت‌ والده‌ و نیز پیش‌ آمد مشکلات‌ دیگر ناگزیر به‌ پیشینه‌ کشاورزی‌ روی‌ آورده‌ و از تحصیل‌ بازماند. مادرش‌ نیز زنی‌ پاکدامن‌ و روحانی‌ زاده‌ بود که‌ نقش‌ بسزایی‌ در تربیت‌ فرزند خود ایفا می‌کرد. اقوام‌ آیت‌ الله‌ کریمی‌ بیشتر از طبقة‌ برجسته‌ و بنام‌ روحانیان‌ بودند و برای‌ اشتغال‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ ارزش‌ فراوان‌ قائل‌ می‌شدند. 

دوران‌ تحصیل‌: 
دوران‌ کودکی‌ آیت‌ الله‌ کریمی‌ با اوج‌ ستم‌ رضا خانی‌ همراه‌ بود. او تا پایان‌ شهریور 1320 تنها به‌ فراگیری‌ قرآن‌ در مکتب‌ خانه‌ بسنده‌ کرده‌ بود و از سال‌ 1321 برای‌ فراگیری‌ مقدمات‌، به‌ نزد ثقة‌ الاسلام‌ سید محمود موحدی‌ رفت‌ و بخشی‌ از جامع‌ المقدمات‌ را فرا گرفت‌. از مهرماه‌ 1323 به‌ حوزه‌ علمیه‌ بابل‌ رفت‌ و تا مهر 1326 در محضر استادان‌ و عالمان‌ آن‌ حوزه‌ به‌ فراگیری‌ ادبیات‌ عرب‌ اشتغال‌ داشت‌. 
در مهرماه‌ 1326 عازم‌ قم‌ شد تا در حوزه‌ علمیه‌ قم‌ و در محضر استادان‌ و عالمان‌ آن‌ دیار، پله‌های‌ پیشرفت‌ علمی‌ و عملی‌ را بپیماید. دروس‌ دوره‌ سطح‌ را تا سال‌ 1332 در محضر استادان‌ برجسته‌ قم‌ به‌ پایان‌ برد و سپس‌ به‌ درس‌ خارج‌ علمای‌ بزرگ‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ مشرف‌ شد. در دی‌ ماه‌ سال‌ 1333 به‌ سفارش‌ پدر، به‌ نجف‌ اشرف‌، مشرف‌ شد تا به‌ محضر استادان‌ آن‌ حوزه‌ عظیم‌ نیز شرفیاب‌ شود. حضور او در نجف‌ تا سال‌ 1357 ادامه‌ پیدا کرد. 
در طی‌ سالهایی‌ که‌ امام‌ (ره‌) در نجف‌ اشرف‌ حضور داشت‌، همواره‌ به‌ درس‌ ایشان‌ می‌رفت‌ و هنگامی‌ که‌ دولت‌ عراق‌ به‌ محاصره‌ بیت‌ ایشان‌ پرداخته‌ و آن‌ مرجع‌ بزرگ‌ را به‌ خروج‌ از عراق‌ وادار کرده‌ بود، او با گروهی‌ امام‌(ره‌) را تا مرز صفوان‌ بدرقه‌ کرد. او در طی‌ این‌ سالها، خود نیز به‌ تدریس‌ دروسی‌ که‌ آموخته‌ بود پرداخت‌ و نیز از محضر دروس‌ اخلاق‌ استادان‌ خود بهره‌مند بود. 

استادان‌ و دوستان‌: 
آیت‌ الله‌ سید جعفر کریمی‌ در سالهای‌ تحصیل‌ خود، به‌ محضر استادان‌ گرانقدر بسیاری‌ شرفیاب‌ شد. او که‌ بخشی‌ از جامع‌ المقدمات‌ را نزد ثقة‌ الاسلام‌ سید محمود موحدی‌ در زادگاه‌ خود آموخته‌ بود، در حوزه‌ علمیه‌ بابل‌، دروس‌ مقدمات‌ را نزد حجج‌ اسلام‌ حاج‌ سید حسن‌ استادزاده‌، حاج‌ شیخ‌ علی‌ موحد، حاج‌ سید محمد محقق‌، حاج‌ شیخ‌ محمد علی‌ طبرستانی‌ و آیت‌ الله‌ حاج‌ شیخ‌ ولی‌ اللّه‌ مدرس‌ آموخت‌. 
در قم‌ نیز دروس‌ سطح‌ را نزد حضرات‌ آیات‌ صدوقی‌، شیخ‌ محمد فکور یزدی‌، طباطبایی‌ و ... به‌ پایان‌ رساند. سپس‌ حدود یک‌ سال‌ در درس‌ خارج‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ حاج‌ شیخ‌ مهدی‌ امامی‌ امیری‌(ره‌) و مدتی‌ در درس‌ خارج‌ فقه‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ بروجردی‌(ره‌) شرکت‌ کرد. 
وی‌ در حوزه‌ علمیه‌ نجف‌ نیز، از محضر استادان‌ بسیاری‌ بهره‌ برد. او مدت‌ هشت‌ سال‌ در دروس‌ خاج‌ فقه‌ و اصول‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ آملی‌(ره‌) شرکت‌ کرد. او مدت‌ 24 سال‌ در درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ خویی‌(ره‌) حضور داشت‌ و مدت‌ 12 سال‌ نیز در درس‌ خارج‌ فقه‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ شاهرودی‌(ره‌) شرکت‌ جست‌. در میان‌ سالهای‌ یاد شده‌، مدت‌ چهار ماه‌ به‌ بحث‌ خارج‌ فقه‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ اصطهباناتی‌(ره‌) و مدت‌ شش‌ ماه‌ به‌ درس‌ خارج‌ اصول‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ یزدی‌(ره‌) رفت‌. او از مهر 1340 تا 1343 در درس‌ خارج‌ فقه‌ آیت‌ الله‌ حلی‌ شرکت‌ کرد و مدت‌ 3 سال‌ در درس‌ خارج‌ فقه‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ حکیم‌(ره‌) حاضر شد. 
آیت‌ الله‌ سید جعفر کریمی‌، با ورود حضرت‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) به‌ نجف‌ اشرف‌، از سال‌ 1344 تا تیرماه‌ 1357 یعنی‌ آخرین‌ سال‌ حضور امام‌(ره‌) در نجف‌، در درس‌ خار فقه‌ ایشان‌، حضور مستمر داشت‌. 
آیت‌ الله‌ سید جعفر کریمی‌، در سالهای‌ تحصیل‌ و پس‌ از آن‌ با بسیاری‌ از طلاب‌ و فضلای‌ آن‌ روز رابطه‌ دوستی‌ و رفاقت‌ داشت‌ که‌ از میان‌ آنها می‌توان‌ از مرحوم‌ آیت‌ الله‌ سید عباس‌ خاتم‌ یزدی‌ نام‌ برد. 


ادامه مطلب ...