من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم ..... ناصر حجازی در تهران، محله آریانا (مالک اشتر) در تاریخ 28 آذرماه 1328 به دنیا آمد. وی دروازه بان سابق تیم های استقلال (تاج) و تیم ملی ایران است که اکنون به مربیگری می پردازد. یکی از محبوب ترین و مشهور ترین فوتبالیست های ایرانی بشمار می رود، در استقلال تهران از او بعنوان تنها اسطوره ی این باشگاه نام می برند. در سال 1378 کنفدراسیون فوتبال آسیا (تنها به خاطر بی لیاقتی مسئولان فوتبال ایران) وی را بعنوان دومین دروازه بان برتر قرن بیستمِ این قاره انتخاب کرد. پدرش متولد تبریز بود و آژانس املاک داشت. وی با چهار خواهر و یک برادر در خانواده ای 8 نفری زندگی می کرد. در کودکی بازیگوش بود و در سوم دبستان، ششم ابتدایی و ششم دبیرستان رفوزه شد. اما به هر ترتیب موفق شد دیپلم بگیرد. دوران دبستان را در دبستان هخامنش طی کرد و دوره دبیرستان را در بیرستان های سعادت، سینا، سهند و شرف طی کرد. رشته اصلی وی بسکتبال بود اما روزی با دوستانش به تماشای مسابقات فوتبال منطقه ی 8 می رود در آنچا تیم مدرسه منتخب مدرسه اشان بازی داشته و اتفاقا دروازبان تیم آسیب دیده بوده است؛ حسین دستگاه (خبرنگار وقت کیهان ورزشی) که مربی تیم مدرسه بود او را صدا می زند و پست دروازبانی را به او می سپارد. دو ماه بعد همراه با تیم کیهان ورزشی که بازیکنانی همچون غلام وفاخواه، مهدی مناجاتی و مجید حلوایی را به خدمت داشت راهی گرگان میشود تا برای این تیم بازی کند. در گرگان در حالی که وی تنها 16 سال داشت نتیجه را 1-0 واگذار کردند. فردی به نام هویدا اولین پیشنهاد حرفه ای فوتبال را به او کرد و وی به تیم دسته دومی دارایی پیوست. و به تحصیلاتش ادامه داد و توانست در مدرسه عالی ترجمه مدرک لیسانس مترجمی زبان انگلیسی بگیرد. رده باشگاهی ناصر حجازی در دهه ی 40 دروازه بان باشگاه تاج بود. در سن 18 سالگی با این تیم شروع کرد و همراه با این تیم اولین قهرمانی آسیا را در سال 1349 با مربیگری رایکوف بدست آورد. در این بازی وی دروازه بان تیم تاج بود و بازی در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) مقابل تیم هاپوئل از اسرائیل برگزار میشد. در این بازی غلام وفا خواه در دقیقه 83 نتیجه را مساوی کرد و در وقت اضافه تیم تاج با گل مسعود معینی مدافع پیش تاخته خود در وقت اضافه قهرمان جام باشگاه های آسیا شد. بعد از حضور در جام جهانی در سال 1356 از طرف باشگاه منچستر یونایتد پیشنهادی دریافت کرد و یک ماه با این تیم تمرین کرد و حتی در برابر تیم استک سیتی Stoke City برای منچستر یونایتد بازی کرد. متاسفانه علارغم اینکه تیم منچستریونایتد خواهان بخدمت گرفتن وی بود بخاطر مشکلاتی که در ایران وجود داشت موفق به امضای قرار داد با این تیم نشد. رده ملی بعد از ملحق شدن به تیم ملی ایران وی توانست با تصاحب جام ملت های آسیا در سال 1346 به افتخارات خود بیافزاید. بهترین بازی و البته خاطره انگیز ترین بازی وی برای تیم ملی ایران در برابر کره جوبی بوده است که در ورزشگاه 70 هزارنفری اما خاکی این کشور برگزار شد. وی قهرمانی در جام ملت های آسیا را دوبار دیگر در سالهای 1350 و 1354 همراه با تیم ملی ایران تجربه کرد. در سال 1350، او تیم ملی ایران را در بازی های المپیک مونیخ همراهی کرد و به جام جهانی 1386 آرژانتین نیز راه یافت. دوران مربیگری وی بخاطر قانونی من دراوردی و احمقانه ( قانون 29 ساله ها) که حضور در دروازه را برای بازیکنانی که بیش از 29 سال دارند منع میکرد، مجبور به کناره گیری از فوتبال حرفه ای شد. سپس به کشور های جنوب شرق آسیا سفر کرد. در آنجا مربی-بازیکن تیم محمدان بنگلادش بود و توانست این تیم را به جمع هشت تیم برتر آسیا برساند. وی با تیم محمدان توانست پرسپولیس تهران را نیز شکست دهد. در طی دهه ی 70، حجازی مربی بسیاری از تیم های فوتبال از قبیل بانک تجارت، ماشین سازی ، استقلال تهران و استقلال اهواز بود. متاسفانه او بخاطر غرور بی اندازه درست مانند همتای پرسپولیس اش علی پروین مدرک مربیگری ندارد و در اینگونه کلاس ها شرکت نمی کند. باوجوداین، در زمان کار با تیم استقلال تهران، ناصر حجازی توانست با این تیم به فینال جام باشگاه های آسیا راه یابد؛ اما متاسفانه بخاطر اشتباهات فردی بعضی از بازیکنان موفق به فتح این جام نشد و به نایب قهرمانی رضایت داد. بسیاری از منقدین از او انتظار قهرمانی را داشتند اما بعد از اولین اخراج او از استقلال در اردبیهشت ماه سال 1378 ، تکرار نایب قهرمانی او در آسیا برای تیم های ایرانی ده سال طول کشید تا سرانجام درست زمانی که او به استقلال بازگشت تیم باشگاهی سیمان سپاهان با مربیگری لوکا بوناچیچ توانست همین عنوان در آسیا تکرار کند. در طی دوران مربیگری، ناصر حجازی توانسته است بازیکنانی مانند علی دایی و رحمان رضایی را به فوتبال ایران معرفی کند. مخالفان با وجود محبوبیت اسطوره ای او در نزد هواداران استقلال، دیگر پیشکسوتان و تعدادی از بازیکنان استقلال باعث اخراج وی از استقلال درسال 1378 و 1386گردیدند، اخراج وی علارغم تمام موفقیت هایی بود که با استقلال بدست آورده بود. از مخالفان ناصر حجازی میتوان به امیرقلعه نویی، جواد زرینچه، پرویز برومند و بسیاری از بازیکنان نامدار اوایل دهه ی هفتاد استقلال اشاره کرد که با مربیگری او برای استقلال در سال 1374 مجبور به ترک این تیم شدند (یکی از همین اخراجی ها امیرقلعه نویی است). وی در تابستان 1386 با روی کار آمدن مجدد علی فتح اله زاده به استقلال پیوست. البته این مساله مطرح است که علی فتح اله زاده تنها از او برای کسب درامد بیشتر از طریق تماشاچیان استقاده ابزاری کرده است. وی را تنها بعد از انجام 12 بازی در لیگ برتر کاملا سیاستمدارانه و محترمانه اخراج کردند. البته در کنار اشکال تراشی های بسیار، بدشانسی های بسیاری نیز در تیم استقلال گریبان او را گرفت. وی هم اکنون در سمت مدیر فنی به فعالیت خود در این باشگاه ادامه می دهد. خرده اتفاقات یک بار پدرش به منزل آمد و برادرش را سوار ماشین کرد تا باهم به مسافرت بروند، به دنبال ماشین می دوید و داد میزد که او را با خودشان ببرند. آنها قبول نکردند؛ سر پدر و برادرش داد کشید و با همان حالتی که گریه می کرد به آنها گفت: "عیبی ندارد، مرا با خودتان نبرید. ولی مطمئن باشید تمام دنیا را با پای خودم میروم" در خردسالی میخواستند به او آمپول بزنند. تا آن موقع آمپول نزده بود ولی شنیده بود که آمپول زدن درد دارد به همین دلیل فرار کرد. پدر، مادر، برادرش و کسی که قرار بود به او آمپول بزند دنبال او می دویدند و سرانجام چهارنفری موفق شدند او را بگیرند و به او آمپول بزنند در مسابقات منطقه ای وقتی که تنها 16 سال داشت مربی تیم حریف پشت دروازه او آمد و به او گفت: "ناصرجان، تو را به خدا یک توپ را ول کن تا ما بازی را ببریم. ما خرج کرده ایم، آبرویمان می رود." اولین نشریه ای که عکس ناصرحجازی را چاپ کرده است نشریه ای به نام آیندگان بوده است. بعد از بازی با کره جنوبی تیتر روزنامه ای این بوده است: " حجازی؛ معجزه گر پیونگ یانگ" در 23 سالگی اولین فرزندش آتیلا به دنیا آمد. سنگین ترین شکست لیگ برتر در کارنامه ی او ثبت شده است. در آخرین بازی لیگ در فصل 79 -80 تیم استقلال رشت با مربیگری وی با نتیجه فاجعه آمیز 7-1 در برابر ابومسلم خراسان تن به شکست داد. پرونده ناصر حجازی : اطلاعات شخصی: تاریخ تولد 28 آذر ماه 1328 برابر با 19 دسامبر 1949 محل تولد تهران / آریانا میزان تحصیلات کارشناسی زبان انگلیسی (مترجمی) پست بازی دروازه بان باشگاههای دوران بازیگری : 1346 - 1356 استقلال تهران (تاج سابق) 1356- 1357 شهباز حضور در تیم ملی 1346 - 1356 62 بازی باشگاههای دوران مربیگری : 1366 محمدان 1366 تا 1367 شهرداری کرمان 1368-1372 بانک تجارت 1372-1373 سپاهان 1373-1374 ماشین سازی تبریز 1374 تا 1377 استقلال 1377 تا 1379 ذوب آهن 1379 تا1380 استقلال رشت 1380 تا 1381 ماشین سازی تبریز 1381 تا 1382 استقلال اهواز 1384 - 1385 نساجی مازندران 1386 استقلال افتخارات باشگاهی : قهرمانی جام باشگاه های تهران (1347) قهرمانی جام باشگاه های تهران (1348) قهرمانی جام حذفی (1348) جام میلز هندوستان (1348) نایب قهرمانی جام باشگاه های تهران (1349) نایب قهرمانی جام حذفی (1349) قهرمانی جام باشگاه های آسیا (1349) جام میلز هندوستان (1349) قهرمانی جام باشگاه های تهران (1350) قهرمانی جام دوستی (1351) نایب قهرمانی جام هندوستان (1351) قهرمانی جام اتحاد (1352) نایب قهرمانی جام تخت جمشید (1352) قهرمانی جام تخت جمشید (1353) قهرمانی جام حذفی کشوری (1356) افتخارات ملی : حضور در جام جهانی در سال 1354 قهرمانی در مسابقات جام ایران (1351) قهرمانی جام ملت های آسیا (1346) قهرمانی جام ملت های آسیا (1350) قهرمانی جام ملت های آسیا (1354) افتخارات مربیگری : قهرمانی جام آزادگان (1376) قهرمانی جام پرچم ترکمنستان (1376) نایب قهرمانی لیگ کشور (1377) نایب قهرمانی جام باشگاه های آسیا (1377) مربی گری تیم ملی ایران هنوز به وی واگذار نشده است
نیکولاس کوپرنیک در 19 سال 1473 در شهر تورن واقع در لهستان متولد
شد و چون پدرش را از دست داده بود تربیت و پرورش او به دست عمویش انجام
گرفت، عمویش که یکی از کشیشان بزرگ بود او را برای تحصیل به دانشگاه
کراکووی فرستاد کوپرنیک در 23 سالگی برای تحصیل در رشته طب به دانشگاه
پادو وارد شد و ضمناٌ در دانشگاه بولونی تحصیل نجوم می کرد طولی نکشید که
در اثر بروز استعداد خویش یک کرسی تدریس ریاضیات را به دست آورد.
کوپرنیک در سن 25 سالگی به شهر رم آمد او در دانشگاه رم استاد اخترشناسی شد و به شاگرادنش علوم آسمان شناسی نقل شده از دورانهای پیشین را که اختر شناس یونانی بطلمیوس حدود 1370 سال قبل از زمان او بنیان نهاده بود تدریس می کرد در تصویر یطلمیوس از نظام عالم زمین مرکز عالم است و سیارات هر یک در دایره ای که شعاع آن فاصله سیاره تا زمین است به گرد زمین می چرخند. این نظریه پاکیزه و مرتب بود و می شد از آن برای محاسبات مداری سیاره ها نیز استفاده کرد اما هر چه که بود نظریه ای غلط بود و باید 1700 سال می گذشت و مشاهدات نجومی با دقت کافی امکان پذیر و انجام می شد تا زمینه به زیر سؤال رفتن آن فراهم می گردید آغازگر انقلاب علمی که سرانجام علم یونان را از تخت به زیر کشید نیکولاس کوپرنیک بود که با کار خود انسان اندیشگر را در مسیر خلاقیت بهتری قرار داد. بر اساس نظریه بطلمیوس عالم از شرق به غرب به دور زمین می گردد ولی کوپرنیک خود از آنچه که درس می داد ناراضی بود بسیاری از چیزهایی که او مشاهده کرده بود با این فرضیه قابل توجیه و بیان نبود و خود فرضیه نیز دارای تضادها و تناقضهایی بود مثلاٌ چرا ستارگاه در مقایسه با ماه سریعتر حرکت می کردند تا در مقایسه با خورشید؟ به همین جهت تصمیم گرفت کرسی استادی خود در دانشگاه را ترک کند تا بتواند عمیق تر و اصولی تر به پژوهش در دانش اختر شناسی بپردازد.
او در سال 1501 پس از چند سال تحقیق در ایتالیا به وطن خود بازگشت و در آنجا به عنوان متولی کلیسای جامع شهر فرائن بورگ در پروسیا و دبیر و مشاور عمویش در منطقه ارم لند به کار پرداخت او به عنوان کشیش کلیسای شهر مراسم مذهبی را رهبری می کرد و به عنوان پزشک به معالجه بیماران می پرداخت به عنوان مخترع یک سیستم جدید سدبندی و ذخیره آب با یک آسیای آبران اختراع کرد که بوسیله آن آب آشامیدنی از یک رودخانه که در فاصله 3 کیلومتری قرار داشت به داخل شهر هدایت می شد و بالاخره به عنوان ریاضیدان و حسابدار یک روش پولی سکه ای جدید برای پروسیای غربی و پادشاهی لهستان بنا نهاد. از آنجایی که نخستین تلسکوپ سالها پس از مرگ او اختراع شد مجبور بود برای پژوهش در زمینه حرکات اجرام آسمانی تنها به چشمان خود متکی باشد او برای اینکار دستور داد در اتاق مطالعه اش در برج کلیسا شکافهایی در سقف ایجاد کنند او می توانست شبها مشاهده کند که ستارگان چگونه بر فراز این شکافها عبور می کنند وی در سال 1507 دریافت که اگر به جای زمین خورشید مرکز عالم فرض شود جداول نجومی موقعیت مکانی سیارات با دقت بس بهتری قابل محاسبه است. ترتیب جدیدی که کوپرنیک برای موقعیت سیارات بر پایه افزایش فاصله آنها تا خورشید در نظر گرفت - یعنی ترتیب:عطارد، زهره، زمین، ماه، مریخ، مشتری و زحل جای ترتیب قبلی در نظریه زمین مرکزی را گرفت بنابر اصل پیشنهادی کوپرنیک چنانچه مدار گردش زمین به دور خورشید از مدارات مشتری و زحل تنگ تر باشد زمین متناوباٌ از آنها پیش افتاده، سبب می شود آن دو در آسمان شب در حال چرزخش در جهت معکوس به نظر آیند دیگر اینکه پدیده تقدیم اعتدالین را اینک می شد با فرض تکان خوردن زمین(لرزش خفیف شبیه لرزش ژله) حین چرخش به دور محور خود توضیح داد.
اعتدالین به هنگام عبور خورشید از صفحه مدار بر استواری زمین رخ می دهند و برابری طول شب و روز در سراسر کره زمین را سبب می شوند اعتدال بهاری حوالی اول فروردین ماه و اعتدال پاییزی در حوالی آخر شهریور رخ می دهد مشکل در آن زمان این بود که اعتدالین هر سال اندکی زودتر رخ می دادند و نظریه قدیمی بطلمیوس قادر به توضیح آن رویداد نبود پیدایش فصول سال نیز اگر زمین در سال یکبار به دور خورشید می چرخید و محور آن با راستای قرار گرفتن خورشید زاویه می ساخت، بهتر قابل توضیح بود کوپرنیک تقریباٌ چهل سال برای تکمیل پژوهشهای اختر شناسی خود وقت صرف کرد با پایان یافتن پژوهشها ثابت کرد که تصویر جهانی بطلمیوس اشتباه است خورشید و سایر ستارگان فقط در ظاهر به دور زمین می گردند کوپرنیک ثابت کرد که در حقیقت این خورشید است که در مرکز جهان ما قرار دارد و زمین - مانند معدودی از اجرام آسمانی بزرگ دیگر که او مشاهده کرده بود - به دور خورشید در گردش است او این سیاره ها را پلانت نامید که از واژه ای یونانی به معنای مهاجر گرفته شده است که شامل سیاراتی است که پیش از این ذکر شد. کوپرنیک در باره ماه فرضیه بطلمیوس را تائید می کرد و به این باور بود که ماه واقعاٌ به دور زمین می چرخد در حالیکه زمین به دور خورشید می گردد و ماه به عنوان قمر زمین به همراه آن به دور خورشید می گردد کوپرنیک تا اواخر مر خود از چاپ کامل نظرات خارق العاده خویش خودداری کرد و تنها در سال 1543 بود که گفتار در باره چرخش کرات سماوی او انتشار یافت.
افکار آماده در کتاب کوپرنیک بنیادی تر از آن بود که بتوان آنها را جدی گرفت یک نسخه چاپ شده از آثارش درست قبل از مرگ در بستر بیماری به دست او رسید چون او در این آزمایش بیش از 70 سال سن داشت و مفلوج و تقریباٌ نابینا بود بعید به نظر می رسید که موفق به دیدن این این اثر بزرگ چاپی شده باشد اثر ی که او برای خلق و ایجاد آن تمام عمرش را صرف کرده بود. کوپرنیک در 24 مه سال 1543 هنگامی که فقط چند روزی از انتشار کتابش می گذشت وفات یافت. گوپرنیک بدون آنکه بداند چه خدمت ارزنده ای به جهان بشریت کرده دار فانی را وداع گفت. سرانجام پس از گذشت 150 سال از مرگش دانشمندان اندیشه های او را پذیرفتند. کوپرنیک امروزه بیش از چهار سده پس از مرگش، یکی از بزرگترین ها در قلمرو دانش به شمار می رود.
پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان
فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید
و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
در جامعه ما با
همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش
فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد
سالاری امکان تحصیل و پرورش تواناییهای ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد
گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام
نهاده اند؛ ناچیز می نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.
رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علیرغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی که در خورد او بود رسانید.
پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی (اعتصام الملک) پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و
اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز
آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که
کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد
مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم
اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت.
چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای
ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة)
قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب
عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.
اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.
زندگینامه
رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران
بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از
ابتدا زیر نظر پدر دانشمند و سخندان خود که با انتشار کتاب (تربیت نسوان)
اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود، به رشد
پرداخت.
در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.
در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.
او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.
"پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."
خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند.
پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می نمود شرکت می کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می پرداخت.
این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.
پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
شوهر
پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه
بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در
خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش
یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و
نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید
و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم
اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.
بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.
در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت
پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل
داستانسرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از
غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.
ویژگی سخن
او در قصایدش پیرو سبک متقدمین بویژه ناصرخسرو است و
اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و
اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر
طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب
سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه
خاص دارد و این شیوهء را که شیوهء شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می
نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک
خراسانی و سبک عراقی .
چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .
***
نمونه اثر
این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب چروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت
فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این
گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین
شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار
وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم
پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300
خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و
قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.
ثبت سالروز تولد پروین اعتصا می در تقویم رسمی کشور
بیست وپنجم
اسفندماه همزمان است با سال روز تولد پروین اعتصامی، که این روز پس از
تصویب در شورای عالی انقلاب فرهنگی، در تقویم رسمی کشور، به نام این شاعر
نام گذاری خواهد شد.
عبدالحسین زرین کوب درباره شیوه شاعری پروین
اعتصامی معتقد بود: نشان اصالت در شیوه شاعری او پیداست. تنوع قالب ها و
مضمون های ماخوذ از حیات هر روزی و شیوه مناظره پردازی بین اشیای بی جان،
مختصات عمده شعر او را رنگ تازه ای می دهد و این همه در کلام او از جوش
فکر و از تازگی و اصالت راستین حاکی است.
پروین اعتصامی در کودکی با خانواده خود به تهران آمد.
پدر
پروین، یوسف اعتصا می معروف به اعتصام الملک، آشنا به علم و ادب و فرهنگ
ایران و فرانسه بود. پروین زیر نظر پدر خود زبان فارسی و عربی را فراگرفت.
اعتصام الملک، پروین را از همان دوران خردسالی و نوجوانی در جلسه های شعر
و ادب فارسی شرکت می داد.
پروین زیر نظر پدرش بزرگ شد. به مدرسه آمریکایی ها رفت و در سال 1303 دوره تحصیلات خود را به پایان رساند.
در
همان مدرسه به تدریس و تعلیم پرداخت. در سال 1313 با پسرعموی پدرش ازدواج
کرد و پس از چهارماه با همسرش به کرمانشاه رفت. پروین در این ازدواج
ناموفق بود، و سه ماه پس از زندگی مشترک به خانه پدرش بازگشت.
پروین اعتصا می شانزدهم فروردین ماه دار فانی را وداع گفت و در شهر قم در آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده شد.
کوتاه
سخن آنکه به قول دانای ایرانی ارد بزرگ ، مردمان توانمند در میان جشن و
بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن
به آن در حال پیکارند . پروین نیز هزاران سختی کشید به خاطر ایران و
ایرانی ، خرد و دانایی و نصیحت و حکمت ، عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر
زنی از میان سخنگویان
اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته
باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان
اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن
بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
شعر پروین شیوا،
ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به
راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه
آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در
مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و
عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال،
همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد.
سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است .