روزه از نظر قرآن


بسم الله الرحمن الرحیم


سوره بقره، آیات 185-183

یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون.(183) ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر و على الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله على ما هدیکم و لعلکم تشکرون.(185)

ترجمه آیات

اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید(183).

و این روزهائى چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامى دیگر بجاى آن بگیرید و اما کسانى که به هیچ وجه نمى‏توانند روزه بگیرند عوض روزه براى هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسى عمل خیرى را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بناى عمل کردن دارید(184).

و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتى از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر کس این ماه را درک کرد باید روزه‏اش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى دیگر بگیرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور اینست که عده سى روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزارى کرده باشید(185).

بیان آیات

ادامه مطلب ...

وزیری که دوست دارد مخترع باشد!


روزنامه خبر در شماره امروز خود نوشت:

علی اکبر محرابیان وزیر صنایع، چند روز پیش از سوی دادگاه تجدید‌نظر محکوم شد.

ماجرا از حرف‌های درگوشی در راهروی برخی وزارتخانه‌ها جدی‌تر است. دست‌کم سه وزیر دولت نهم به تخلف متهم شدند که دو مورد آن توسط قوه قضائیه و مجلس مورد بررسی قرار گرفت و به نتیجه‌ای برخلاف خواست این وزرا منجر شد.

علی‌اکبر محرابیان یار نزدیک محمود احمدی‌نژاد طبق گفته خودش در زمان حضور در اردبیل، اداره یک شرکت بزرگ خصوصی در زمینه سد‌سازی را، البته بدون ذکر نام شرکت، بر عهده داشت و همزمان فروشگاه رفاه را اداره می‌کرد. او همچنین در دوران شهرداری احمدی‌نژاد مدیر فروشگاه شهروند بود و معاونت سیما چوب را نیز در کارنامه خود دارد. مدیر جوان تبصره 13 دولت نهم که کاملاً به وزیر شدن خود امیدوار و مطمئن بود در زمان اخذ رأی اعتماد از سوی مجلس با اعتماد به نفس قابل توجهی از برنامه‌های خود دفاع کرد. در روز رأی گیری، سه شعار اساسی محرابیان درباره شکر، فولاد و سیمان مورد توجه نمایندگان مجلس قرار گرفت. هر چند بازار هر سه کالای یاد شده در دوره وزارت محرابیان دچار نوسان‌های شدید شد و به دلیل دو نرخی بودن، سود خوبی را به جیب رانتخواران واریز کرد.

مهمترین تصمیم او در این وزارتخانه بزرگ، خانه نشین کردن بسیاری از مدیران با تجربه و باسابقه این وزارتخانه بود. در فهرست اختیارات او می‌توان به طرح از رده خارج کردن خودروهای فرسوده اشاره کرد که سود خوبی را نصیب برخی افراد کرد. محرابیان که بارها در سخنرانی‌های مختلف رئیس‌جمهوری مورد ستایش قرار گرفته است، از سوی دادگاه عمومی تهران به تقلب در ثبت اختراع متهم شده است.

چندی پیش دادگاه عمومی تهران با صدور حکمی ضمن تأیید تقلب در ثبت اختراع اتاق امن زلزله، دستور به تغییر نام مخترعان آن داد. فرزاد سلیمی مخترع اتاق امن، شکایت‌نامه خود را علیه علی‌اکبر محرابیان و موسی‌ مظلوم به دادگاه ارائه داد. دادگاه بر اساس شواهد تأیید کرد که اختراع اتاق امن زلزله پیش از آن‌که به نام محرابیان به ثبت برسد، توسط شاکی اختراع و طراحی شده بود و شاکی، این طرح را در سال 82 به شهرداری تهران و سال 83 به مطبوعات ارائه داده است. در این زمان، محمود احمدی‌نژاد شهردار تهران و علی‌اکبر محرابیان از همکاران وی بود. بر این اساس دادگاه نتیجه گرفت که مقامات وقت شهرداری تهران پس از دریافت طرح، آن را به نام خود ثبت کرده‌اند.

گفتنی است مقامات وقت شهرداری تهران، پس از ثبت اختراع سلیمی به نام خود، کتابی نیز با عنوان اتاق امن منتشر کرده و به معرفی این اختراع پرداختند. فرزاد سلیمی در سال 82 طرح خود را به مرکز مدیریت بحران شهر تهران ارائه داد اما مسئولان این مرکز با بی‌اهمیت خواندن طرح وی، او را به مؤسسه‌هایی همچون مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن ارجاع دادند. علی‌اکبر محرابیان پس از مدتی این طرح را در اداره ثبت شرکت‌ها و مالکیت صنعتی به نام خود و موسی مظلوم ثبت کرد. فرزاد سلیمی ناچار به قوه قضائیه شکایت کرد. دادگاه نیز تأیید کرد که طرح به ثبت رسیده توسط محرابیان، تقلیدی از طرح سلیمی بوده و هیچ نکته جدیدی ندارد. اتاق امن زلزله، سازه‌ای است که با نصب آن در یکی از اتاق‌های منازل مسکونی آن اتاق را در برابر زلزله شدید مقاوم می‌کند. البته گفته می‌شود این طرح نخستین بار سال‌ها پیش در کاخ شخصی شمس پهلوی در مهرشهر کرج آزمایش شده است.

یکی از افتخارات احمدی‌نژاد در تبلیغات انتخاباتی، افزایش چشمگیر ثبت اختراعات در دولت وی است که البته تاکنون فقط یک مورد آن مورد مناقشه جدی قرار گرفته است. چندی پیش وزیر صنایع و معادن در سخنانی جالب توجه گفت: اگر بخواهیم شاخصی از میزان پیشرفت علم و فن‌آوری در دولت نهم داشته با شیم، بهترین گزینه میزان اختراعات رسمی و ثبت شده در کشور است. در سال‌های اخیر سالانه حدود 7 هزار و 500 اختراع ثبت شده که در مقایسه با ضریب رشد برنامه 5ساله سوم، رشد 50 درصدی را نشان می‌دهد.

وزیری که ریاضیدان شد
محمدمهدی زاهدی وزیر علوم از اعتماد به نفس خوبی برخوردار است. او پس از برملا شدن پرونده تحصیلی علی کردان وزیر پیشین کشور، با ژستی علم‌دوستانه گفت: تمام دانشگاهیان اعم از دانشجویان و استادانی که در پژوهش‌های علمی تقلب می‌کنند، باید مورد بازخواست قرار گرفته و با آنها برخورد شود.

او تأکید کرد: مزایا و ارتقاهایی که افراد براساس تقلب علمی کسب کرده‌اند، مورد تجدید نظر قرار می‌گیرد و امتیازات آنها سلب خواهد شد. اما ماجرای شخصی آقای وزیر؛ در معرفی زاهدی به مجلس برای کسب رأی اعتماد، از او به عنوان مرد علمی سال 98-1997 به انتخاب مرکز بین‌المللی کمبریج و یکی از برترین ریاضیدانان جهان به انتخاب «انجمن ریاضی آمریکا» در سال‌های 2002-1998 یاد شد. او در جلسه رأی‌گیری مجلس، مدعی شد به انتخاب کمبریج، یکی از نوابغ ریاضی قرن است. این ادعای او را عماد افروغ رئیس وقت کمیسیون اجتماعی مجلس زیر سؤال برد.بررسی‌ها نشان می‌دهد مرکز بین‌المللی کمبریج، هیچ ارتباطی با دانشگاه معروف کمبریج ندارد و صرفاً در قبال دریافت 195 دلار، هرکس را به عنوان مرد سال علمی جهان معرفی می‌کند. این مرکز در صورتی که کسی بخواهد نام وی روی یک پلاک نقره‌ای حک شود، 360 دلار اضافه می‌گیرد. وزارت علوم که از چهار سال پیش تاکنون زیر نظر زاهدی اداره می‌شود، در سال 74 این مرکز را فاقد اعتبار دانسته بود. به گزارش خبرآنلاین، آکادمی بین‌المللی علوم نیویورک نیز چند روز پیش اعلام کرد: پس از آن که ما از سوءاستفاده آقای زاهدی در عضو نامیدن خود در آکادمی علوم نیویورک باخبر شدیم، این هشدار را به وزیر علوم ایران می‌دهیم که اگر عضویت خود را تکذیب نکند، از او شکایت می‌کنیم.

اتهام‌های زنجیره‌ای علیه کردان
مروری بر روزنامه‌های حامی دولت در 2 سال پیش، تکرار نام دکتر علی کردان به عنوان وزیر کشور را نشان می‌دهد اما این روزها همه می‌دانند که علی کردان دکترا ندارد. کردان که به منظور ترمیم کابینه به همراه وزرای پیشنهادی راه و اقتصاد به مجلس معرفی شده بود، در جلسه کسب رأی اعتماد موفق شد با همکاری و رایزنی‌های دوستان سیاسی جوان خود، اعتماد اکثریت نمایندگان مجلس را کسب کند و از ساختمان وزارت نفت در خیابان طالقانی به وزارت کشور در خیابان فاطمی اسباب‌کشی کند. اما ساختمان فاطمی به کردان چند ماهی بیشتر وفا نکرد. خیلی زود نمایندگان رأی‌دهنده به او به سرکردگی احمد توکلی‌ فاش ساختند که مدرک دکترای کردان اعتبار ندارد. حال آن که او گفته بود دکترای حقوق از دانشگاه آکسفورد انگلیس دارد.این شرایط باعث شد تا احمدی‌نژاد از حمایت کردان دست بردارد و او را برای پاسخ به سؤال نمایندگان، به تنهایی راهی بهارستان کند. کردان پس از 90 روز با رأی مجلسی‌ها از کار برکنار شد.کردان البته خود به تخلف در صدور مدرک دکترای خود اعتراف کرد ولی اتهام آن را متوجه فروشنده مدرک دانست. هرچند هیچ‌گاه نام او را فاش نساخت. او گفت: من شرعاً حق ندارم آبروی یک مسلمان را ببرم. این وظیفه دستگاه قضایی است و من به دستگاه قضایی ارجاع داده‌ام. هرچند هیچ‌گاه خبری رسمی از هویت فروشنده مدرک کردان منتشر نشد اما یک ساختمان دوطبقه در خیابان پاسداران وجود دارد که مشتریان زیادی به آنجا مراجعه کرده‌‌اند. ارائه نشانی این ساختمان می‌توانست فهرستی طولانی از مشتریان سیاسی مدارک دانشگاهی را آشکار کند. وظیفه وزیر سابق کشور که افشاگری نیست.


3 یار علم و صنعتی
انتشارات دانشگاه علم و صنعت ایران در12 اردیبهشت 1385 کتابی با عنوان «نگاهی تازه به مقابله با زلزله: اتاق امن» چاپ کرد. این کتاب 180 صفحه‌ای که قیمت آن 2200 تومان است 3 نویسنده دارد که 2 نفر از آنها مشهور بودند و یکی دیگر نیز با محکوم شدن به ثبت اختراع دیگران به نام خود، مشهور شد. این 3 نفر محمود احمدی نژاد، علی‌اکبر محرابیان و موسی مظلوم نام دارند؛ سه‌همسایه در نارمک و دانش‌آموخته علم و صنعت. براساس قانون حمایت حقوق و مؤلفان و فصل چهارم که در آن به تخلفات و مجازات‌ها اختصاص دارد هرکس اثری را به نام شخص دیگری غیر از پدید‌آورنده ثبت کند به شش‌ماه تا سه سال حبس تأدیبی محکوم می‌شود. در سال 84 گفت‌وگویی با علی‌اکبر محرابیان در سایت اینترنتی شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری ایران وابسته به وزارت مسکن و شهرسازی منتشر شد. وی گفت: «این طرح که اولین بار در سال گذشته توسط شهردار سابق تهران و رئیس‌جمهور منتخب دور نهم ارائه شده راهکارى کوتاه مدت است در مقابل بلایاى طبیعى- زلزله - که مبتنى بر واقعیات جامعه از سوى گروهى در شهردارى طراحى شده است.»

دهمین خواستگاری

مناظره‌های تلویزیونی بدجوری کار دست همه داده و همه را کارشناس کرده. حالا هرجا که می‌روی، بحث‌ها تحت‌الشعاع مناظره‌هاست؛ حتی مراسم خواستگاری.

مقدار معتنابهی شیرینی روی میز قرار دارد. عروس چای هم آورده. داماد دسته‌گل گلایول و جعبه شیرینی تقدیمی را روی میز گذاشته، ولی کسی به آن دست نمی‌زند. فضا سنگین است. همه در دل می‌گویند: «کاشکی زودتر یکی حرف بزند.» آرزو بر‌آورده می‌شود. عموی عروس بحث را آغاز می‌کند. از اینجا به بعد شرح صحنه را حذف و فقط به دیالوگ‌ها بسنده می‌کنیم.

عموی عروس: با نام و یاد خدای بزرگ مراسم خواستگاری را درست مطابق رسم و رسوم خانوادگی آغاز می‌کنیم. خب، جناب آقای داماد محترم، مطابق قرعه‌کشی بحث را شروع می‌کنند و پدر محترم عروس بحث را به اتمام می‌برد.
داماد: به نام خدا، من خیلی خوشحالم که توانستم در بررسی‌های اولیه فامیل به این افتخار نائل بشم که در شمار خواستگاران دختر این خانواده قرار بگیرم.

پدر عروس: لطفاً در مورد خواستگارهای دیگه حرف نزنین!

داماد: چرا؟! من در واقع دارم با چندین و چند خانواده مبارزه می‌کنم. خیلی‌ها نمی‌خواهند من داماد این خانواده بشم.

عروس: خب، از بحث منحرف نشین. بفرمایید که GDP (ضریب تولید ناخالص داخلی) و همین‌طور ضریب رشد شما چطور است؟

داماد: با‌توجه به شرایط و استعدادهایی که دارم، بد نیست. می‌تونه زندگی‌رو سر و سامان بده.

عروس: دقیقاً توضیح بدین، من خودم یه خواستگار چینی داشتم که ضریب رشدش سالی 10درصد بود.

داماد: کی گفته؟ این آمارو از کجا آوردین؟

عروس: اعلام جهانی شده. خودشم مدرکشو آورده بود.


داماد: لابد صهیونیستا گفته بودن، اصلاً شما که با GDP من مشکل دارین، بگین ببینم شاخص فلاکت و ضریب جینی توی خونواده‌تون چه‌جوریه؟

پدر عروس: ببین پسرجان، تو که بیکاری، اصلاً واسه چی اومدی خواستگاری؟

داماد: من شاغلم.

پدر عروس: با کدوم تعریف؟

داماد: من هفته‌ای یک ساعت کار می‌کنم.

پدر عروس: شغلت چیه؟

داماد: چیزه، من مهندس چیزم.

پدر عروس: ببین بی‌خود چیزتو به رخ من نکش. بگم مدرکتو از کجا آوردی؟ بگم؟

داماد: خودتون چی؟ بگم چه‌جوری پولدار شدی؟

عروس: اصلاً بگو ببینم نظرت راجع به تساوی حقوق زن و مرد چیه؟

داماد: شما عوض اینکه از رشد نقدینگی من بپرسی، مشکلت تساوی حقوقه؟

پدر عروس: اصلاً بگو ببینم دو، دو‌تا چن‌تا می‌شه؟

داماد: بلدم، خوبم بلدم ولی نمی‌گم.

عروس: نکنه انحراف از بودجه داری که نمی‌تونی حساب کنی؟

داماد: خجالت بکشین، من هرجا رفتم خواستگاری، دهنمو که باز کردم هیشکی پلک هم نزده. می‌دونین چن‌تا خونواده از خداشونه که دخترشونو بدن به من؟!

عروس: آهان! عجب! پس جاهای دیگه‌م رفتی خواستگاری؟

داماد: بله که رفتم. من خیلی‌ جاها رفتم. خودت چی؟ بگم چن‌تا خواستگار داشتی؟ بگم هرکدومشون چکاره بودن؟ می‌خوای همه نمودارای ضریب استهلاک و میزان بهره‌وری و پایه پولی رو نشون بدم؟
پدرعروس: نشون بدی، نشون می‌دم که دروغ می‌گی. اصلاً ما با شما که شیربها رو نقطه به نقطه حساب می‌کنین و مهریه رو سالانه، نمی‌تونیم وصلت کنیم. شما شاخص فسادتم بالاس، مدارکشم موجوده. این‌طوری معامله‌مون به هم می‌خوره.

داماد: چطور با خواستگارای دیگه این‌جوری درگیر نمی‌شدین. واسه چی به من می‌گین دروغگو! من دروغ می‌گم یا اونا؟

عموی عروس: ببخشید، وقت خواستگاری تموم شد. ضمن اینکه درباره خواستگارای غایب حرف زده شده. تا اونها نیان که از خودشون دفاع کنن، نمی‌تونیم به غلامی قبولت کنیم. لذا می‌ری دیگه پشت سرتم نگاه نمی‌کنی.

 بر گرفته از سایت خبر آنلاین

توبه‌نامه افشاگرانه

استغفرالله ربی و...

این جانب شهرام شکیبا فرزند حبیب‌الله، متولد 1351 به شماره شناسنامه 14432 صادره از تهران، تبعه جمهوری اسلامی ایران ، مسلمان و شیعه اثنی عشری می‌باشم. و در کمال صحت عقلی و سلامت نسبی جسمی از همه آنچه تاکنون در این ستون از روزنامه ضاله و مضله «خبر» به نام بنده به چاپ رسیده اعلام برائت می‌نمایم.

این بنده با صوت جلی ماجرای شگفت‌انگیزی که برایم پیش آمده را جهت تنویر افکار عمومی بازگو کرده و جهت ثبت و ضبط در حافظه تاریخی ملت قهرمان و همیشه در صحنه ایران و عبرت سایرین بر صفحه کاغذ می‌نگارم.

بنده در بهمن‌ماه سال گذشته از جانب آقایی موسوم به ح. الف به دفتر سایت خبرپراکنی موسوم به «خبر آنلاین» دعوت شدم و بنا شد که در قبال دریافت روزانه دو هزار و دویست تومان برای ویژه‌نامه «خبر» در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر مطلب بنویسم. پس از پایان جشنواره فجر بار دیگر از سوی فرد یاد شده برای نوشتن طنز روزانه در روزنامه موسوم به «خبر» دعوت شدم و در جلسه‌ای با شخصی موسوم به ع. م مقرر شد در قبال دریافت همان مبلغ، مقدار معتنابهی تهمت، افترا، تخریب، لجن‌پراکنی و فحاشی را در قالب یک ستون طنز روزانه منتشر کنم.

ناگهان وجدان خفته‌ام بیدار شد و ندایی درونی از اعماق وجودم نهیب برآورد که «نکن این کارها رو؛ نکن!» لذا فی‌‌المجلس نفرات یاد شده را در جریان نهیب درونی وجدانم قراردادم. یکی از این دو نفر که الان متأسفانه به خاطر ندارم کدامشان بود، تلفن زد و یک گروه متشکل از اشخاص موسوم به م‌.پ ، م . م، ر. م به فرماندهی شخصی دیگر که به وی دکتر می‌گفتند به همراه دو نفر دیگر که در ابتدای نامه ذکر کردم به جانب این جانب حمله‌ور گشته، منکوب و مضروب نموده، مورد ضرب و شتم و اذیت و آزار و ایذا قرار داده و با خشونتی بیرون از وصف دست و پایم را با طناب (که خودشان به آن طناف می‌گفتند) بسته و در یک انباری 2×2 که حدود 10 متر می‌شود محبوس کردند و روزانه یک لیوان چای و یک نون تافتون به من می‌دادند تا امروز که همگی‌شان متواری شدند و نگهبان سلحشور روزنامه که فریادهایم را شنید من را بیرون آورد.

حالا متوجه شده‌ام که در این مدت یک شخص دیگری به نام بنده در این روزنامه مطالبی موهن نوشته و شخصیت بنده و کاندیداهای موجود را مخدوش نموده است. حالا من هیچ، بی‌انصاف‌ها چرا کاندیدا مخدوش می‌نمایند!

لذا اعلام می‌دارم علی‌رغم اینکه مطابق آنچه یاد شد، هیچ نقشی در مطالبی که به نام بنده چاپ می‌گردیده، نداشته‌ام، از هر چهار کاندیدای سلحشور ریاست جمهوری عذر‌خواهی می‌نمایم، بالاخص از برادر ارجمندم جناب آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ملت غیور ایران که عقلاً و طبیعتاً باید از ایشان عذرخواهی ویژه کرد. حال که می‌خواهم به آغوش گرم خانواده‌ام برگردم امیدوارم آنها هم بعد از چند ماه همچنان پذیرای من باشند.

بر گرفته از سایت خبر آنلاین 

از راست به چپ

درست در شرایطی که این خبر را در «فارس» خواندم اتفاق افتاد. خبر این بود که مسعود قانعی، رئیس ستاد حوادث بستک اعلام کرده بود «اعضای ستاد حوادث بستک با جابه‌جایی روستای گاوبری از توابع بخش مرکزی این شهرستان به مکانی جدید موافقت کردند. چرا که اهالی این روستا به دلیل نبود امکانات زیربنایی و عدم امکان توسعه روستا با مشکلاتی روبه‌رو هستند.»

هنوز خبر جابه‌جایی روستای «گاوبری» را تا آخر نخوانده بودم که اطلاع دادند ستون بنده هم قرار است در صفحه جابه‌جا شود.

شما بگو به اندازه یه نخود که هیچ، یه عدس، ناراحت شدم، نشدم. تعجب هم نکردم. جابه‌جایی‌هایی آدم می‌بیند که اینها چیزی نیست. به طور کلی در زندگی جابه‌جایی‌هایی هست که مثل خوره روح آدم را از درون می‌خورد و می‌تراشد و اینها...

لذا در راستای جابه‌جایی‌های معمول ستون من هم از راست به چپ منتقل شد، که چیز مهمی نیست. فقط کمی میزان واگذاری امور به این ستون بیشتر می‌شود که آن هم سنت است. اساساً در ایران مردم خیلی‌ چیزها را «به سمت چپ» ارجاع می‌دهند. این هم روش. فقط باید اسم ستون را عوض می‌کردیم که کردیم و شد. چرا که اساساً هیچ‌کاری نشد ندارد. لذا اسم ستون شد «صفحه آخر، سمت چپ». یک اسباب‌کشی مختصر هم لازم بود که دادیم دست اهلش و بی‌دردسر انجام دادند. البته خودم دوست داشتم «اثاث‌کشی» شود، ولی مدیرمسئول محترم اصرار ورزید که در شرایط کنونی «اسباب‌کشی» برای طنزنویس جماعت، ضروری‌تر از اثاث‌کشی است.

جریمه«فارس» خبر داده بود که طرحی در مجلس به پیشنهاد راهنمایی و رانندگی در حال بررسی است که در صورت تصویب آن، عابران پیاده متخلف نیز جریمه می‌شوند.

طرح بدی نیست فقط می‌ماند مقداری خرده‌کاری که باید در حد مقدورات در بابشان تدقیق و تحقیق شود. مثلاً اگر یک عابر پیاده در جایی که توقف ممنوع بود ایستاد و شروع کرد به چرت زدن و هرچه مأموران گفتند: «برو پی‌کارت» نرفت. تازه چشم باز کرد و زل زد به مأمور مربوطه باید چه کرد؟ نباید یک همچین متخلفی را به پارکینگ منتقل کرد؟ حالا که قرار است طرف مربوطه را با جرثقیل به پارکینگ ببریم، تکلیف چیست؟ جلوی اتومبیل را به جرثقیل می‌بندند، معلق می‌شود،‌ چرخ عقبش روی زمین است و به پارکینگ می‌رود. آدمیزاد را باید چه طوری وصل کرد به جرثقیل؟

بعضی از ماشین‌ها را به چرخ جلویشان قفل می‌زنند تا بعد سرفرصت ببرندشان پارکینگ. اگر بنا باشد آدمیزاد را قفل بزنند، داستان چطوری است؟
لطفاً سریعاً بررسی و اعلام نظر شود.

مرغ تازه
مدیرعامل مؤسسه کشت دام کنه بیست رضوی گفته: «برای نخستین‌بار در کشور، تولید مرغ عاری از هرگونه آنتی‌بیوتیک و پسماندهای دارویی در این مؤسسه در مشهد آغاز شد.»

امنیت شغلی نداشتیم، عدم امنیت غذایی هم اضافه شد. تا حالا هر وقت وضعمان خوب بود، جوجه‌کباب می‌خوردیم. غافل از اینکه داشتیم آنتی‌بیوتیک و پسماندهای دارویی می‌خورده‌ایم. وای به حال روزهایی که فلافل و هات‌داگ و سوسیس بندری 1000تومانی خورده‌ایم. خدا کند اقلاً اعلام نکنند قاطی آنها چه بوده که دل‌آشوبه مزمن نگیریم.

بر گرفته از سایت خبر آنلاین