پنجشنبه شب، فریاد الله اکبر بر پشت بام‌ها

فردا شب (پنجشنبه) قرار است احمدی‌نژاد به اصطلاح گفت‌وگوی تلویزیونی با مردم داشته باشد. در همین حال گروهی از فعالان اینترنتی نیز از مردم دعوت کرده‌اند که همزمان با این سخنرانی، مردم بر پشت بام‌ها حاضر شوند و شهرها را از فریاد الله اکبر پر کنند.


به گزارش موج سبز آزادی، احمدی نژاد قرار بود امشب (چهارشنبه 28 مرداد) به تلویزیون بیاید، اما وجود گزارش‌هایی مبنی بر احتمال قطع کلی برق به علت شوک ناگهانی ناشی از اضافه بار شبکه توزیع برق، باعث تعویق این گفت‌وگوی زنده شد. این تعویق، دقایقی پیش به طور رسمی اعلام شد و بر اساس آن، حضور احمدی نژاد در تلویزیون به فردا پنجشنبه بعد از بخش خبری ساعت 21 شبکه اول سیما موکول شد.

بر اساس این گزارش، گروهی از فعالان جنبش سبز از هفته‌های قبل به طور گسترده برای قطع برق در ساعت 21 امشب (چهارشنبه) برنامه‌ریزی کرده‌اند. اما علاوه بر این برنامه، با توجه به اینکه اطلاع‌رسانی برای تکرار این کار در شب بعد ممکن نیست، فعالان سبز تصمیم گرفته‌اند همزمان با سخنرانی زنده احمدی‌نژاد به پشت بام‌ها بیایند و آسمان تهران و دیگر شهرها را از فریاد الله اکبر پر کنند.

کروبی می‌خواهد شبکه ماهواره «صبا» را زنده کند


گزارش سایت جرس از تهران حاکی از آن است که این بار شیخ مهدی و میرحسین راههای مفید تری را برای رساندن صدای خود به مردم ایران در دستور کار دارند. گفته می شود کروبی تهدید کرده است که اگر روزنامه اعتماد ملی به زودی رفع توقیف نشود او پروژه سابق خود مبنی بر راه اندازی یک تلویزیون ماهواره ای را به سرعت پی خواهد گرفت.


رسا معصومی: تهران کماکان در محاصره نیروهای هوادار دولت است. روزنامه شیخ مهدی کروبی را به دلیل افشای شکنجه و تجاوز در زندان ها و بازداشتگاه های «غیراستاندارد» تعطیل می کنند اما از یک طرف دادستان مرتضوی با تک تک روزنامه های اصلاح طلب تماس می گیرد تا خبر توقیف روزنامه ای که چهارسال با مجوز وزارت ارشاد دولت جمهوری اسلامی ایران منتشر می شد در روزنامه ها منتشر نشود. دادستان حتی، مامورانش را به چاپخانه ها می فرستد تا متن پاسخ مهدی کروبی به سخنان امامان جمعه که تجاوز و شکنجه در زندان را نفی کرده بودند، از صفحات روزنامه ها حذف شود.

میرحسین موسوی بیانه می دهد و مهر تاییدی می زند بر شکنجه ها و تجاوزهایی که دولت و دادستانی و مجلس و امامان جمعه وجودش را نفی می کنند اما رونامه ها تنها اجازه تکذیب شکنجه را دارند. این روزها هیچ روزنامه ای برای تکذیب واقیعت در ایران توقیف نمی شود اما انتشار یک خط خبر از بخش کوچکی از همان واقعیت کافیست تا یا منعکس کننده خبر را ببرند و یا تهدید نامه روانه روزنامه یا خانه فعالان و دربندان سیاسی کنند.

و اما واقعیت هایی که باید انکار شوند چیست؟ واقعیت همان است که یک زندانی جوان در زندان به نمایندگان مجلس که جهت بازدید از بازداشت شدگان ماموریت داشتند، می گوید با باتوم به او تجاوز شده است و او هنوز خون ریزی دارد، واقعیت آن است که فردای همان روز آن جوان را خود دادستان از زندان خارج می سازد و هنوز کسی از او خبر ندارد، واقعیت این است که پزشکان هم گواهی می دهند و با نام و نشان خودشان اعلام می کنند که زندانیان افسرده و تجاوز شده را در بیمارستان های شهر جراحی می کنند. واقعیت آن است که شیخ مهدی کروبی اعلام می کند که ترانه واقعی همان است که به او تجاوز شده است و جنازه اش سوزانده شد. واقعیت این است که حتی شیخ نام و نشان آن موسوی کذایی که در تلوزیون از او نام برده شده بود را هم در اختیار دارد و اعلام می کند که اگر بخواهند می تواند نام این شخصیت رده بالای سیاسی را در اختیار دولت و دستگاه قضایی قرار دهد تا ثابت شود ترانه ای که آتش گرفت و مرد آنی نبود که تلوزیون جمهوری اسلامی به نمایش گذاشت. واقعیت آن است که خانواده ها زار می زنند تا یک دیدار ساده با دربندان داشته باشند و یکی یکی خبر بستری شدن و مریضی عزیزانشان را بیمارستان ها و گوشه و کنار می شنوند اما نماینده مجلس می گوید حال همه زندانیان اوین خوب است و خود دربندان هم راضی هستند. واقعیت ها یکی پنهان می شود و آشکار کنندگانش در تهران تهدید می شوند و اخباری که از تهران به واسطه این روزنامه های محدود و تلوزیون فراگیر به شهرستان ها می رسد نشانگر آبادی ایران و رضایت خاطر همه از احوال است . تنها چند آشوبگر چند روزی شهر را برهم زده بودند که آنها نیز در حال پشیمانی و تقدیم اعتراف به زندانبانان و بازجویان و گردانندگان صدا و سیما هستند. همه جا امن و امان است.

فرجام این روند بیمار در عرصه اطلاع رسانی آزاد چه خواهد بود؟ آیا تلوزیون های ماهواره ای خارج از ایران روزنه ای به واقعیت های ایران خواهند گشود؟ آیا فعالین سیاسی داخل کشور جرات مصاحبه با رسانه های خارجی و پرده برداشتن از واقعیت ها را خواهند داشت؟ آیا اصلا فعال سیاسی ای باقی مانده است که بتواند اخبار واقعی را بدون دغدغه بازداشت شدن در اختیار رسانه هایی چون بی بی سی و صدای آمریکا قرار دهند؟ و آیا اساسا خود موسوی و کروبی اعتقادی به گفتگو، مصاحبه و یا رساندن صدای سانسور شده خود به مردم از طریق رسانه های خارجی دارند؟ اینها پرسشی است که این روزها در فضای خفقان ایجاد شده اذهان بسیاری را به خود مشعول کرده است و پاسخ ها را کماکان غیر رسمی و در حاشیه می توان یافت.

گزارش های رسیده از تهران حاکی از آن است که این بار شیخ مهدی و میرحسین راههای مفید تری را برای رساندن صدای خود به مردم ایران در دستور کار دارند. گفته می شود کروبی تهدید کرده است که اگر روزنامه اعتماد ملی به زودی رفع توقیف نشود او پروژه سابق خود مبنی بر راه اندازی یک تلویزیون ماهواره ای را به سرعت پی خواهد گرفت.

خبرها حاکی از آن است که کارهای مقدماتی راه اندازی این شبکه ماهواره ای صورت گرفته است. شیخ مهدی کروبی چهار سال پیش پس از آنکه احمدی نژاد در یک انتخابات پر اما و اگر بر مسند ریاست جمهوری ایران نشست، درصدد بود تلوزیون صبا را با مدیریت بهروز افخمی، کارگردان صاحب سبک ایرانی راه اندازی کند. اما مقاومت هایی که از سوی تندروهای دولتی و اصولگرایان صورت گرفت مانع از انجام این پروژه شد.

یکی از اطرافیان کروبی می گوید: اولویت اول ایشان همچنان روزنامه است. منتها اکنون به ناحق روزنامه اعتماد ملی را توقیف کرده اند تا راه اطلاع رسانی را سد کنند و نگذارند مردم بدانند و بفهمند که چه اتفاقاتی روی می دهد. در واقع این آقایان می خواهند وانمود کنند کشور گلستان است. چنان که قبلا نیز در جریان انتخابات نیز طوری حرف می زدند که انگار نه تورمی هست و نه مشکلی.

وی تاکید می کند: می خواهند اصلاح طلبان را از همین روزنه های اندک نیز محروم کنند. آقای کروبی گفته است که من چهار سال پیش به دنبال تاسیس و راه اندازی یک تلویزیون ماهواره ای بودم. اما برخی در داخل کارشکنی کردند و حتی در فرودگاه مشکلاتی برای کسانی که قصد خروج از کشور داشتند ایجاد کردند و فیلم هایی را که تولید شده بود را گرفتند و ضبط کردند.در آن شرایط ما ترجیح دادیم که در درون حاکمیت و نظام کارهای خود را پیش ببریم. روزنامه اعتماد ملی را راه اندازی کردیم. ما نیز حرف های خود را از این طریق با مردم در میان می گذاشتیم. الان همین را از ما دریغ کرده اند.

این گزارش حاکی است که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 88 قرار بر این شد که ستاد مهدی کروبی یکی از شبکه های ماهواره ای را اجاره کند. اگرچه مقدمات کار نیز انجام شد اما او نهایتا مخالفت کرد و گفت ما رسانه ای به نام روزنامه اعتماد ملی داریم و از همین استفاده می کنیم. نیازی به تلویزیون ماهواره ای نداریم. به همین علت موضوع منتفی شد. پس از انتخابات و تقلب گسترده ای که صادق محصولی و محمود احمدی نژاد تدارک دیدند و سپاه بسیج آن را سازماندهی کردند، باعث شد نارضایتی اجتماعی از عملکرد حاکمیت افزایش یابد. از آنجایی که روزنامه ها منع شدند از خبر رسانی و همچنین تلویزیون ایران حقایق را وارونه جلوه داد نقش تلویزیون های ماهواره ای در بیان حقایق و انتقال آنها برجسته شد و به عنوان مرجع مردم مورد استفاده قرار گرفت.

نکته مهم در این است که چند نفر از کارگردان های داخل ایران اعلام آمادگی کرده اند که با کروبی در این تلویزیون ماهواره ای همکاری می کنند. قرار است دفتر این روزنامه در یکی از کشورهای خاور میانه باشد اما اینها همه در حد خبرهای غیر رسمی است و کماکان آنچه از رسانه های رسمی و دولتی ایران به گوش مردم جهان می رسد واقعیتی نیست که در زندان های کشور جریان دارد. برای همین است که وقتی همین اخبار معمولی و شرح حال اهالی تهران را جویا می شوی کماکان می گویند اینجا در محاصره، محاصره نیروهای هوادار دولت و دادستانی است. فضا امنیتی و تمامی کانال های ارتباطی تحت کنترل است و کسانی چون میرحسین و کروبی که این روزها شاید باید بیشتر از نیروهای معمولی خود جرات بیان واقعیت ها را داشته باشند، رسانه ای در اختیار ندارند.

منبع: شبکه جنبش راه سبز (جرس)

گزارش نیویورک تایمز از 'درخواست گروهی از روحانیون برای عزل رهبر'

روز شنبه نامه ای در برخی وبسایت های مخالف - از جمله 'موج آزادی' - منتشر شد که گفته می شد از سوی شماری از "علما و فضلای حوزه های علمیه قم، اصفهان و مشهد" نوشته شده و در آن آیت الله علی خامنه ای مسئول خشونت های پس از انتخابات شاخته می شود. این نامه که خطاب به مجلس خبرگان رهبری نگاشته شده خواستار عزل رهبر شد.

نامه بدون امضا است و نویسندگان آن می گویند مجبور به "تقیه" - پنهانکاری مصلحتی در سنت شیعه - هستند اما تاکید می کنند که این پنهانکاری دائمی نخواهد بود.

روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی که روز دوشنبه (26 مرداد 17 اوت) در وبسایت خود چاپ کرد نوشته است که اصالت نامه را در گفتگو با دو شخصیت ایرانی تایید کرده است

روز شنبه نامه ای در برخی وبسایت های مخالف - از جمله 'موج آزادی' - منتشر شد که گفته می شد از سوی شماری از "علما و فضلای حوزه های علمیه قم، اصفهان و مشهد" نوشته شده و در آن آیت الله علی خامنه ای مسئول خشونت های پس از انتخابات شاخته می شود. این نامه که خطاب به مجلس خبرگان رهبری نگاشته شده خواستار عزل رهبر شد.

نامه بدون امضا است و نویسندگان آن می گویند مجبور به "تقیه" - پنهانکاری مصلحتی در سنت شیعه - هستند اما تاکید می کنند که این پنهانکاری دائمی نخواهد بود.

روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی که روز دوشنبه (26 مرداد 17 اوت) در وبسایت خود چاپ کرد نوشته است که اصالت نامه را در گفتگو با دو شخصیت ایرانی تایید کرده است.

نیویورک تایمز نوشت: "ابتدا برخی از صاحب نظران ایرانی در مورد سرمنشاء نامه تردید داشتند، اما یک روحانی برجسته ایرانی و یک نماینده سابق مجلس روز یکشنبه گفتند که با برخی از نویسندگان نامه صحبت کرده اند و نسبت به اصالت آن شکی ندارند."

این روزنامه نام این روحانی را فاش نکرد اما به نقل از وی نوشت که شمار امضاکنندگان نامه "ده ها نفر" است که اغلب چهره های میانه پایه از قم، اصفهان و مشهد هستند. این روحانی گفت که او تلاش کرده بود نویسندگان را قانع کند پای آن را امضا کنند اما موفق نشد.

این روحانی به نیویورک تایمز گفت: "فشار بر روحانیون در قم بسیار بدتر از فشار بر فعالان است زیرا حکومت می ترسد که اگر آنها چیزی بگویند، بخش های سنتی تر جامعه را علیه رژیم برانگیزند."

وی به عنوان مثالی از نارضایتی در قم، اشاره کرد که روحانیون ارشد این شهر که برای سالیان سال نماز جمعه را امامت کرده بودند - اما حمایت خود از جنبش مخالفان را علنی کرده بودند - اکنون چندین هفته است که غایب هستند.

فاطمه حقیقت جو نماینده سابق مجلس شخصیت دیگری است که در گفت و گو با نیویورک تایمز اصالت نامه را تایید کرده است. خانم حقیقت جو اکنون به عنوان محقق مهمان در دانشگاه ماساچوست در بوستون کار می کند.

وی گفت: "این مساله ای کاملا حساس است زیرا حتی انتقاد از رهبر یکی از خطوط قرمز بوده است."

نیویورک تایمز می نویسد که عدم افشای نام نویسندگان از تاثیر این نامه می کاهد، و اشاره می کند که نامه در پی حملات لفظی غیرمعمول دیگری به رهبر منتشر می شود.

هفته گذشته مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در نامه ای به رئیس مجلس خبرگان خواستار "بررسی های قانونی وفق اصل ۱۱۱ قانون اساسی" شده بود که به موضوع عزل رهبری اختصاص دارد. این گروه در نامه خود رهبر جمهوری اسلامی را مسئول اوضاع کشور معرفی کرد و از اعضای مجلس خبرگان خواست که به عملکرد نهادهای انتظامی، نظامی و امنیتی زیر نظر آیت الله علی خامنه ای رسیدگی کنند.

وظیفه مجلس خبرگان نظارت بر عملکرد رهبر و عزل و نصب اوست، اما منتقدان می گویند که هرچند خبرگان مجلسی انتخابی (مبتنی بر رای گیری) است، اما تحت نفوذ شدید رهبر تشکیل می شود بنابراین اعضای آن مشکل می توانند مستقل عمل کنند.

نیویورک تایمز در مورد انتشار این نامه ها می نویسد: "این نامه ها هیچگونه تهدید واقعی را متوجه آیت الله خامنه ای، که دستگاه های امنیتی و اکثر نخبگان سیاسی به او وفادار هستند، نمی کند. تشکیلات روحانی به شدت به او وابسته است و به ندرت پیش می آید که عضوی از جامعه روحانیون آشکارا او را به چالش بکشد."

اما این روزنامه می افزاید منزلت آیت الله خامنه ای به عنوان یک داور بی طرف و قیم اسلامی در هفته های اخیر پس از تایید نتیجه انتخابات توسط او، ضربه خورده است زیرا بسیاری از ایرانی ها رای گیری را آمیخته به تقلب می دانند.

این روزنامه در تایید این وضع اشاره می کند که در روزهای اخیر شعار "مرگ بر خامنه ای" به تدریج بر دیوارهای شهر تهران ظاهر شده است، عبارتی که در گذشته نه چندان دور قابل تصور نمی بود.

در زیر بخش هایی از نامه بدون امضای روحانیون عینا نقل قول می شود

"بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و اکابر علمای صدر انقلاب برای اینکه مانع ظهور مجدد دیکتاتوری آنهم تحت لوای دین شوند مجلس خبرگان رهبری را پیش بینی کردند اما در دوره رهبری [آیت الله] آقای خامنه ای با وضع نظارت استصوابی به نحوی عمل شد که نمایندگان مجلس خبرگان عملا منتخب فقهای شورای نگهبان باشند که فقهای این شورا هم منصوب رهبرند و به عبارت اخری، نمایندگان خبرگان رهبری که باید بر رهبری نظارت کرده و مانع توسل او به زور و دیکتاتوری شوند خود در یک انتخاب دو درجه ای منصوب رهبری هستند و به این وسیله ولایت فقیه، میراث امام راحل را که برای مانع شدن ازدیکتاتوری بود به خلافت و سلطنت روحانی مبدل کردند."

"... آقای خامنه ای سپاه را به گارد شخصی خود و رادیو و تلویزیون را به مبلغ و مدافع خود و آلات قدرت ملت را به آلات شخصی خود بدل کرده است. در سازمان عظیم رادیو و تلویزیون نه تنها مردم بلکه شخصیت های انقلاب و نظام که اندکی با مواضع ایشان زاویه دارند امکان حضور و بحث و نقد ندارند و وسایل قدرت را به وسیله سرکوب منتقدان خود تبدیل کرده اند."

"رهبر جمهوری اسلامی بخاطر بیماری "دیگر هراسی" (که فراتر از بیماری "بیگانه هراسی" است و هرکسی را که تابع او نباشد دشمن می پندارد) در هر سخنرانی بیش از همه چیز از "دشمن خارجی" می گوید و تمام دستگاههای امنیتی و تبلیغاتی را به سوی کشف دشمن در همه جا و همه چیز سوق داده است و همه انتقادات را با سلاح انتساب به «دشمن» می کوبد."

"چنان دیکتاتوری حاکم شده است که ما نیز به عنوان مدافعان حریم شریعت و دیانت با وجود اینکه با کثیری از شما حضرات مؤانست داریم اما ناچار از تقیه هستیم اما این تقیه دائمی نخواهد بود و این شکایت اگر رسیدگی نشود آخرین نخواهد بود."

"رسانه‌های انحصاری دولتی می‌کوشند به مردم نجیب و مسالمت‌جوی ما تهمت اغتشاشگری بزنند اما دو راهپیمایی در روزهای دوشنبه ۲۵ خرداد و چهارشنبه ۲۷ خرداد خط بطلانی است بر این اتهامات. هر بار جمعیتی بیش از یک میلیون نفر دست به راهپیمایی زدند و در این جمعیت عظیم که مسیری چندکیلومتری را طی کرد حتی یک شیشه شکسته نشد، یک شعار سر داده نشد و خونی از بینی کسی بیرون نیامد. این دو حرکت باشکوه نشان داد که مردم فقط به انتخاباتی متقلبانه اعتراض دارند و نظام و اسلام و پلیس و سپاه و بسیج را از خودشان می‌دانند."

"اما متاسفانه درپی سخان تند مقام رهبری در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ بود که روز شنبه از سحرگاهان با گسیل ده‌ها هزار نیروی امنیتی و لباس شخصی که بعضا از نقاط دیگر آورده شده بودند شهر بزرگ تهران را بدون اعلام رسمی تبدیل به حکومت نظامی کردند و همان مردم مسالمت‌جو را که برای تکرار راهپیمایی آرام خود در مسیر انقلاب تا آزادی آمده بودند مورد حمله قرار دادند و برای جلوگیری از شکل‌گیری هرگونه تجمع به محض اینکه چند نفر را با همدیگر می‌دیدند با باتوم مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند و با این رفتار تحریک‌آمیز و تحقیرکننده خود موجب واکنش مردم شدند. صدها نفر را زخمی و بازداشت کرده یا به شهادت رساندند هم آنان را اغتشاشگر نامیدند."

"[آیت الله]آقای خامنه ای در خطبه های نماز جمعه گفتند:«قانون فصل الخطاب است؛ قانون را فصل الخطاب بدانید. انتخابات اصلا برای چیست؟ انتخابات برای این است که همه اختلافها سرصندوق رأی حل و فصل بشود. باید در صندوقهای رأی معلوم شود که مردم چی می خواهند، چی نمی خواهند؛ نه در کف خیابانها» اما کسی که نخستین گام را برای قانون شکنی برداشت و موجب شد نامزدها و مردم مطمئن شوند که اعتراضات و شکایت بی حاصل است وتصمیم به رئیس جمهور شدن احمدی نژاد از قبل اتخاذ شده است شخص رهبری بود."

"در حوادث اخیر نیز عده ای از شخصیت ها و جوانان را به زندان برده و تحت شکنجه جسمی و یا شکنجه روحی قرار داده و از زندان به همراه مامور به بیدادگاه فرمایشی و خلاف شرع آوردند تا آنچه را به آنها دیکته شده بود در مورد پیوند با منافقین و بیگانگان و غیره بر زبان آورند. حال آنکه اگر خود جناب آقای خامنه ای را هم فقط یک هفته به همین سلول ها ببرند به مسائلی بیش از اینها اعتراف خواهند کرد."

"در حوادث اخیر گزارش های وافره ای واصل گردیده است مبنی براینکه اگر مردم از چنگ مهاجمان امنیتی یا لباس شخصی به خانه ای گریختند ماموران به آن خانه یورش برده و پناه بردگان و صاحبان خانه را با ضرب و شتم دستگیر کرده اند. همچنین در موارد بسیاری اتفاق افاده است که به خانه کسانی که تنها پناه خود را الله اکبر گفتن بر بام خانه می دانستند حمله ور شده و با خشونت آنها را دستگیر کرده و با خود برده اند. از میان این خشونت ها ماجرای حمله به مجتمع مسکونی سبحان به صحن مجلس کشیده شد و کمیته حقیقت یاب مجلس گزارش تکان دهنده اش را منتشر کرد اما گوش شنوایی وجود نداشت. این حادثه غریبی است که روی بدترین جانیان را سفید کرده است زیرا خانه و حریم خصوصی مردم پناهگاه امن مردم بوده است اما ماموران استبداد می خواهند به مردم بگویند هیچ حریم امنی وجود ندارد و مردم حتی درخانه خودشان هم مرعوب باشند. این جرم در برابر چشمان دیگران صورت گرفت."

"بنابر آنچه تسطیر یافت مضاف بر تخلفات و مظالم گسترده سال های اخیر که باید مبسوطا در رساله شکواییه دیگری به آن پرداخت، مسئول اصلی بروز بی اعتمادی و درگیری و خشونت ها و کشتارها و زندان ها در انتخابات اخیر، شخص [آیت الله] آقای خامنه ای است و صلاحیت بقای در این مقام را ندارد."

"همانطور که حضرات وقوف دارند در جریان مظالم سال های اخیر و خصوصا ماههای اخیر جناب [آیت الله] آقای خامنه ای شرایط مندرج در اصول پنجم و یکصد ونهم را از دست داده اند و مطاق اصل یکصد و یازده قانون اساسی جمهوری اسلامی خبرگان موظف به برکناری وی هستند و با توجه به اینکه چنین شخصی منعزل است هرنوع تعلل شما که منجر به ادامه وضع موجود و تبعات بعدی خواهد بود مسئولیت دنیوی و اخروی آن مستقیما بر عهده شما خواهد بود."


باتشکر ازوبلاگ بی بی سی فارسی


www.iraneazad88.blogsky.com

درباره ماه رمضان




رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏باشد و نبایست‏به تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏دهیم.

رمضان از اسماء الله است

هشام بن سالم نقل روایت مى‏نماید و مى‏گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.

فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیى‏ء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل. (1)

امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمى‏رود و نمى‏آید که شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏رود و مى‏آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مى‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایت‏شده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان‏» (2) شما به راستى نمى‏دانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است).

واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن

رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژه‏اى براستى از دقت نظر و لطافت‏خاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى‏باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.

و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مى‏گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است.

در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنه‏تر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده نمى‏کند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مى‏دارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به کار مى‏گیرد و مى‏گوید:

آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین طلب بنده به کوى حق رسید درد مریم را به خرما بن کشید

اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.

پى‏نوشت‏ها:

1- بحار جلد 96، ص 376، طبع اسلامیه

2- بحار، ج 96، ص 377

روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم صفحه 22

سید حسین موسوى راد لاهیجى

تفسیر سوره قدر


سوره قدر مکى است و پنج آیه دارد

سوره قدر آیات 1 - 5

بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه فى لیلة القدر (1) و ما ادراک ما لیلة القدر (2) لیلة القدر خیر من الف شهر (3) تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (4) سلام هى حتى مطلع الفجر (5).

ترجمه آیات

به نام خداوند رحمان و رحیم.ما این قرآن عظیم الشان را(که رحمت واسع و حکمت جامع است) در شب قدر نازل کردیم(1).

و تو چه مى‏دانى شب قدر چیست؟(2).

شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).

در این شب فرشتگان و روح(یعنى جبرئیل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشت‏خلق) نازل مى‏شوند(4).

این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه(5).

بیان آیات

این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان مى‏کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر مى‏داند، چون در آن شب ملائکه و روح نازل مى‏شوند، و این سوره، هم احتمال مکى بودن را دارد، و هم مى‏تواند مدنى باشد، و روایاتى که درباره سبب نزول آن از امامان اهل بیت (علیهم السلام) و از دیگران رسیده خالى از تایید مدنى بودن آن نیست، و آن روایاتى است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابى بود که رسول خدا(ص)دید، و آن خواب این بود که دید بنى امیه بر منبر او بالا مى‏روند، و سخت اندوهناک شد، و خداى تعالى براى تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت‏بنى امیه است).

"انا انزلناه فى لیلة القدر"

ضمیر در"انزلناه"به قرآن برمى‏گردد، و ظاهرش این است که: مى‏خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده، نه بعضى از آیات آن را، مؤیدش هم این است که تعبیر به انزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگى است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجى است.

و در معناى آیه مورد بحث آیه زیر است که مى‏فرماید: "و الکتاب المبین انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (1) ، که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست‏سوگند به همه کتاب خورده، بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.

پس مدلول آیات این مى‏شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکى یکپارچه در یک شب معین، و یکى هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا" (2) ، نزول تدریجى آن را بیان مى‏کند، و همچنین آیه زیر که مى‏فرماید: "و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت‏به فؤادک و رتلناه ترتیلا" (3) .

و بنا بر این، دیگر نباید به گفته بعضى (4) اعتنا کرد که گفته‏اند: معناى آیه

بنا بر این، دیگر نباید به گفته بعضى (4) اعتنا کرد که گفته‏اند: معناى آیه"انزلناه" این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.

و در کلام خداى تعالى آیه‏اى که بیان کند لیله مذکور چه شبى بوده دیده نمى‏شود بجز آیه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن" (5) که مى‏فرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آیه مورد بحث معلوم مى‏شود شب قدر یکى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شب‏هاى آن است در قرآن چیزى که بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده مى‏شود، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده بعضى از آنها از نظر خواننده مى‏گذرد.

در این سوره آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازه‏گیرى است، پس شب قدر شب اندازه‏گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى‏سازد، آیه سوره دخان هم که در وصف شب قدر است‏بر این معنا دلالت دارد: "فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین رحمة من ربک" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است، و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏گیرى مشخص سازند.

و از این استفاده مى‏شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مى‏شود.

براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. علاوه بر این، کلمه"یفرق"به خاطر اینکه فعل مضارع است استمرار را مى‏رساند، در سوره مورد بحث هم که فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نیز فرموده: "ملائکه در آن شب نازل مى‏شوند"مؤید این معنا است.

پس وجهى براى تفسیر زیر نیست که بعضى (7) کرده و گفته‏اند: شب قدر در تمام دهر فقط یک شب بود، و آن شبى بود که قرآن در آن نازل گردید، و دیگر تکرار نمى‏شود.و همچنین تفسیر دیگرى که بعضى (8) کرده و گفته‏اند: تا رسول خدا(ص) زنده بود شب قدر در هر سال تکرار مى‏شد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بین برد.و نیز سخن آن مفسر (9) دیگر که گفته: شب قدر تنها یک شب معین در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نیز سخن آن مفسر (10) دیگر که گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال یک شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سال‏هاى دیگر در ماههاى دیگر، مثلا شعبان یا ذى القعده واقع مى‏شود، هیچ یک از این اقوال درست نیست.

بعضى (11) دیگر گفته‏اند: کلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته، و یا عنایتى که به عبادت متعبدین در آن شب داشته.

بعضى (12) دیگر گفته‏اند: کلمه"قدر"به معناى ضیق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خوانده‏اند که زمین با نزول ملائکه تنگ مى‏گردد.و این دو وجه به طورى که ملاحظه مى‏کنید چنگى به دل نمى‏زند.

پس حاصل آیات مورد بحث‏به طورى که ملاحظه کردید این شد که شب قدر بعینه یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احکام مى‏شود، البته منظورمان" احکام"از جهت اندازه‏گیرى است، خواهید گفت پس هیچ امرى از آن صورت که در شب قدر تقدیر شده باشد در جاى خودش با هیچ عاملى دگرگون نمى‏شود؟ در پاسخ مى‏گوییم: نه، هیچ منافاتى ندارد که در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى دیگر محقق شود، چون کیفیت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدیر، امرى دیگر است، همچنان که هیچ منافاتى ندارد که حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد، ولى مشیت الهى آن را تغییر دهد، همچنان که در قرآن کریم آمده: " یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب" (13) .

علاوه بر این، استحکام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرایط تحققش موجود است، و بعضى‏ها ناقص است، و احتمال دارد که در شب قدر بعضى از مراتب احکام تقدیر بشود، و بعضى دیگرش به وقت دیگر موکول گردد، اما آنچه از روایات بر مى‏آید و به زودى روایاتش از نظر خواننده خواهد گذشت‏با این وجه سازگار نیست.

"و ما ادریک ما لیلة القدر"

این جمله کنایه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اینکه ممکن بود در نوبت دوم ضمیر لیلة القدر را بیاورد، خود آن را تکرار کرد.واضح‏تر بگویم، با اینکه مى‏توانست‏بفرماید: "و ما ادریک ما هى، هى خیر من الف شهر"براى بار دوم و بار سوم خود کلمه را آورد و فرمود: "و ما ادریک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر".

"لیلة القدر خیر من الف شهر"

این جمله به طور اجمال آنچه را که در جمله"و ما ادریک ما لیلة القدر"بدان اشاره شده بود، یعنى عظمت آن شب را بیان مى‏کند، و مى‏فرماید: بدین جهت گفتیم آن شب مقامى ارجمند دارد که از هزار شب بهتر است.

و منظور از بهتر بودنش از هزار شب به طورى که مفسرین تفسیر کرده‏اند بهتر بودنش از حیث فضیلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همین معنا است، چون همه عنایت قرآن در این است که مردم را به سوى خدا نزدیک، و به وسیله عبادت زنده کند، و زنده‏دارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب.و ممکن است همین معنا را از آیه سوره دخان نیز استفاده کرد، چون در آنجا شب قدر را پر برکت‏خوانده، و فرموده: "انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (14) .البته در این میان معناى دیگرى نیز هست، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده خواهد آمد.

"تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"

کلمه"تنزل"در اصل تتنزل بوده، و ظاهرا مراد از روح آن روحى است که از عالم امر است و خداى تعالى در باره‏اش فرموده: "قل الروح من امر ربى" (15) ، و اذن در هر چیز به معناى رخصت دادن در آن است، و یا به عبارت دیگر اعلام این معنا است که مانعى از این کار نیست.

و کلمه"من"در جمله"من کل امر"به گفته بعضى (16) از مفسرین به معناى باء است.

ادامه مطلب ...