زندگی نامه ی سید حسین‌ نصر

زاد و زندگی‌
9-1- سید حسین‌ نصر در هجده‌ فروردین‌ 1312 در خانواده‌ای‌ صاحب‌ منصب‌ در تهران‌ زاده‌ شد. پدرش‌، دکتر سید ولی‌اللّه‌ نصر، پزشکی‌ مشهور، پژوهشگر ادبی‌، نماینده‌ی‌ پارلمان‌، وزیر فرهنگ‌ و رئیس‌ دانشکده‌ی‌ ادبیات‌ دانشگاه‌ تهران‌ بود. از طرف‌ مادری‌، نواده‌ی‌ شیخ‌ فضل‌اللّه‌ نوری‌، روحانی‌ مشهور ضد مشروطه‌ است‌. نصر پس‌ از پایان‌ نیمه‌ی‌ اول‌ تحصیلات‌ متوسطه‌ی‌ خود در ایران‌، به‌ آمریکا رفت‌ و در آنجا در سال‌ 1333/1954 از مؤسسه‌ی‌ تکنولوژی‌ ماساچوست‌ در رشته‌ی‌ فیزیک‌ درجه‌ی‌ فوق‌ لیسانس‌ گرفت‌. سپس‌ به‌ دانشگاه‌ هاروارد رفت‌ و در آنجا در سال‌ 1335/1956 در رشته‌ی‌ زمین‌ شناسی‌ و ژنوفیزیک‌ درجه‌ی‌ لیسانس‌ و د رسال‌ 1337/1958 در رشته‌ی‌ فلسفه‌ و تاریخ‌ علوم‌ درجه‌ی‌ دکترا گرفت‌. پس‌ از آن‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌ و به‌ عنوان‌ دانشیار تاریخ‌ علوم‌ و فلسفه‌ به‌ کار پرداخت‌. (درسهای‌ او از جمله‌ عبارت‌ بود از تاریخ‌ فلسفه‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، تاریخ‌ علوم‌، نقد متنهای‌ فلسفی‌ به‌ زبان‌ خارجی‌ و...).

نصر به‌ زودی‌ به‌ موفقیتهای‌ پی‌ در پی‌ دانشگاهی‌ دست‌ یافت‌: استاد دانشگاه‌، معاون‌ و رئیس‌ دانشکده‌ی‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران‌ (1347 - 1351) و رئیس‌ دانشگاه‌ صنعتی‌ شریف‌ (1351 - 1354) شد. نصر علاوه‌ بر استاد مهمان‌ در دانشگاههای‌ هاروارد، تمپل‌، یوتا و پرینستون‌ و در سال‌ تحصیلی‌ 43 - 1344/64 - 1965 نخستین‌ استاد تتبعات‌ اسلامی‌ آقاخان‌ در دانشگاه‌ آمریکایی‌ بیروت‌ بود. در عین‌ حال‌، علاوه‌ بر همه‌ی‌ مقالات‌ دانشگاهی‌ خود، سمتهای‌ زیر را نیز دارا بود؛ عضو فرهنگستان‌ علوم‌ ایران‌، عضو شورای‌ ملی‌ آموزش‌ عالی‌ ایران‌ و نیز بنیانگذار و نخستین‌ دبیر کل‌ انجمن‌ فلسفه‌ی‌ ایران‌ (52 - 1357).

نصر در حال‌ حاضر استاد مطالعات‌ اسلامی‌ در دانشگاه‌ جورج‌ واشنگتن‌ است‌. نصر، در مقام‌ یک‌ استاد دانشگاه‌ و عضو فعال‌ جامعه‌ی‌ فلسفی‌، سیاسی‌ و مذهبی‌ ایران‌ از دهه‌ی‌ 1330/1950 به‌ بعد، اثری‌ ماندگار بر مباحثات‌ فلسفی‌ در ایران‌ جدید باقی‌ گذاشت‌. اما دامنه‌ی‌ نفوذ فلسفی‌ نصر به‌ ایران‌ محدود نمی‌شود. او به‌ عنوان‌ نویسنده‌ی‌ حدود 50 کتاب‌ و 400 مقاله‌ به‌ زبانهای‌ فارسی‌، انگلیسی‌، فرانسه‌ و عربی‌، خود را به‌ صورت‌ برجسته‌ترین‌ نماینده‌ی‌ مکتب‌ سنتی‌ اندیشه‌ی‌ اسلامی‌ در محافل‌ دانشگاهی‌ جهان‌ شناسانده‌ است‌.

سیر فکری‌ و آموزشی‌ نصر
9-2- سیر فکری‌ نصر فرایندی‌ قابل‌ توجه‌ است‌. او در آغاز در ادبیات‌ فارسی‌ و اسلامی‌ آموزش‌ خوبی‌ دید. پس‌ از مرگ‌ پدرش‌ در نوجوانی‌ به‌ آمریکا رفت‌ و رشته‌ی‌ فیزیک‌ را برگزید تا سرشت‌ واقعیت‌ فیزیکی‌ را درک‌ کند. اما هنگامی‌ که‌ سخنرانی‌ ریاضیدان‌ و فیلسوف‌ انگلیسی‌ برتراند راسل‌ (1872 - 1970) را شنید «از کشف‌ اینکه‌ بسیاری‌ از فیلسوفان‌ برجسته‌ی‌ غرب‌ اعتقاد نداشتند که‌ نقش‌ علوم‌ به‌ طور کلی‌ و فیزیک‌ به‌ طور خاص‌، کشف‌ سرشت‌ و جوانب‌ فیزیکی‌ واقعیت‌ بوده‌ است‌» یکّه‌ خورد. د راین‌ احوال‌ آثار معلم‌ ایتالیاییش‌، جورجودی‌سانتیلانا ، او را با داستان‌ رابطه‌ی‌ دشوار میان‌ فلسفه‌، علم‌ و دین‌ د رغرب‌ آشنا ساخت‌. او در هاروارد علاقه‌ی‌ تازه‌ یافته‌اش‌ را به‌ تاریخ‌ علم‌ دنبال‌ کرد که‌ اوج‌ آن‌ رساله‌ی‌ دکترای‌ او با این‌ عنوان‌ بود: مفهومهای‌ طبیعت‌ در تفکر اسلامی‌ در قرن‌ چهارم‌ (هجری‌): پژوهشی‌ درباره‌ی‌ مفهومهای‌ طبیعت‌ و شیوه‌های‌ به‌ کار برده‌ شده‌ در مطالعه‌ی‌ آن‌ به‌ وسیله‌ی‌ اخوان‌ الصفا، بیرونی‌ و ابن‌سینا . نصر در خلال‌ مطالعه‌ی‌ خود با دانشوران‌ پرآوازه‌ای‌ چون‌ ریچارد فرای‌ ، سرهمیلتون‌ گیپ‌ ، اتین‌ ژیلسون‌ ، جورج‌ سارتون‌ ، د.ت‌. سوزوکی‌ و هری‌ ولفسن‌ آشنا شد. او همچنین‌ به‌ خواندن‌ آثار آنانداک‌ ، کواماراسوامی‌ ، رنه‌ گنون‌ ، فریتیوف‌ شووان‌ و تیتوس‌ بورکهارت‌ پرداخت‌ که‌ به‌ ترتیب‌ یک‌ صاحبنظر بی‌مانند در اندیشه‌ی‌ هندی‌ و هنرسنتی‌، یک‌ مابعدالطبیعه‌ شناس‌ سنتی‌ بزرگ‌، مرجعی‌ برحسته‌ در دین‌شناسی‌ تطبیقی‌ و یک‌ اروپایی‌ گرویده‌ به‌ صوفیگری‌ بودند. این‌ دانشوران‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود، او را با دنیای‌ متافیزیک‌ شرقی‌، هندو و سنتی‌ غرب‌ آشنا ساختند. نصر درباره‌ی‌ مجموعه‌ی‌ این‌ تأثیرات‌ می‌نویسد:
«آشنایی‌ با هند، و تا اندازه‌ی‌ کمتری‌ با خاور دور، همراه‌ با انتقاد نویسندگان‌ سنتی‌ غربی‌ از جهان‌ مدرن‌، بیش‌ از هر چیز دیگر به‌ زدودن‌ غبار الگوهای‌ اندیشه‌ی‌ مدرن‌ غربی‌ از ذهن‌ و روح‌ من‌ کمک‌ کرد».

بازگشت‌ نصر
9-3- نصر، در حالی‌ که‌ در علوم‌ مدرن‌ و تطبیق‌ ادیان‌، خوب‌ آموزش‌ دیده‌ بود، در سفری‌ فکری‌ به‌ میهن‌ خود بازگشت‌ و در آنجا تصوف‌ اسلامی‌ و حکمت‌ الهی‌ خردمندانه‌ی‌ متفکرانی‌ چون‌ ابن‌سینا، شهاب‌ الدین‌ سهروردی‌ و صدرالدین‌ شیرازی‌ را از نو کشف‌ کرد. نصر عقیده‌ داشت‌ که‌ در فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ تلاش‌ هستی‌شناسی‌ اندیشمندانه‌ی‌ خود را با ابن‌سینا، پزشک‌ فیلسوف‌ و دانشمند نابغه‌ی‌ ایرانی‌ آغاز کرد که‌ با « منطق‌ المشرقین‌ » و سه‌ روایت‌ شهودی‌ خود به‌ گونه‌ای‌ نمادین‌ از شرق‌، به‌ عنوان‌ مظهر جهانی‌ روشنایی‌، اندیشه‌ها و پاکی‌ سخن‌ گفت‌. نصر خود را با حکمت‌ الهی‌ عرفانی‌ ابن‌سینا که‌ می‌خواست‌ از فلسفه‌ی‌ ارسطویی‌ فراتر رود، بسیار نزدیک‌ احساس‌ کرد. ابن‌سینا برخلاف‌ ارسطو، واقعیت‌ هر چیز را در خدا می‌جست‌ نه‌ در خود آن‌ چیز و خود را تنها زمینه‌ای‌ برای‌ رفتن‌ محسوب‌ می‌داشت‌. آموزه‌های‌ ابن‌سینا از طریق‌ مکتب‌ اشراقی‌ ادامه‌ یافت‌ و نهایتاً نصر، در حکمت‌ الهی‌ برین‌ ملاصدرا ، که‌ آموزه‌ی‌ وحدتِ وجودی‌ سهروردی‌ را به‌ اوجهای‌ فکری‌ تازه‌ای‌ رساند و عقل‌ و مکاشفه‌ را در هم‌ تنید، آرامش‌ بیشتر می‌یافت‌. نصر می‌نویسد:
«اگر مجبور بودم‌ به‌ اصطلاح‌ «دیدگاه‌ فلسفی‌» خود را خلاصه‌ کنم‌ می‌گفتم‌ که‌ پیرو جاویدان‌ خرد و نیز حکمت‌ جهانروا هستم‌؛ یعنی‌ آن‌ خرد همیشگی‌ که‌ همواره‌ بوده‌ و همواره‌ خواهد بود و در چشم‌انداز آن‌ تنها یک‌ واقعیت‌ وجود دارد که‌ می‌تواند بگوید «من‌». این‌ خود برپایه‌ی‌ یک‌ متافیزیک‌ کلی‌ قرار دارد و در زمینه‌های‌ کیهان‌شناسی‌، روانشناسی‌، هند و غیره‌ به‌ کار بسته‌ می‌شود. اما در عمل‌ به‌ این‌ خرد جز با کمک‌ تجلی‌ جهانی‌ عقل‌ نمی‌توان‌ دست‌ یافت‌؛ یعنی‌ با کمک‌ سنت‌ یا مذهب‌ که‌ تنها اوست‌ که‌ می‌تواند وسیله‌ی‌ لازم‌ را برای‌ کارساز کردن‌ عقل‌ در درون‌ انسان‌ فراهم‌ آورد و او را قادر سازد که‌ از طریق‌ دانش‌ دگرگون‌ شود تا آنکه‌ خود به‌ تجسم‌ این‌ خرد تبدیل‌ گردد».
نصر برای‌ رهایی‌ از این‌ «تبعید غربی‌» به‌ تفسیری‌ خداشناسانه‌ و عرفانی‌ از اسلام‌ متوسل‌ شد و مدعی‌ گشت‌ که‌ تصوف‌ را محور اصلی‌ تفکر و جهان‌بینی‌ خویش‌ قرار داده‌ است‌. او از عقل‌ باوری‌ به‌ سود اشراق‌، از اندیشه‌ی‌ دکارتی‌ به‌ سود اندیشه‌ی‌ مکاشفه‌ای‌ و از علوم‌ جدید به‌ سود متافیزیک‌ سنتی‌ دست‌ کشید. او به‌ شیوه‌ای‌ نوافلاطونی‌ میراث‌ فکری‌ رنسانس‌ و عصر مدرن‌ پس‌ از آن‌ را محکوم‌ ساخت‌. نصر چیرگی‌ جنبش‌ انسان‌باورانه‌ی‌ رنسانس‌ و ادعاهای‌ انسان‌ مدار و جهانشمول‌ آن‌ را نقطه‌ی‌ عطف‌ شروع‌ بیگانگی‌ فلسفی‌ تمدنهای‌ غربی‌ و شرقی‌ می‌دانست‌. این‌، نتیجه‌ی‌ این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ رنسانس‌ سبب‌ جدایی‌ فلسفه‌ از اخلاقیات‌، علوم‌ و مذهب‌ شد. نخست‌ ماکیاولی‌ به‌ تهی‌ کردن‌ سیاست‌ از پروای‌ اخلاقی‌ کلاسیک‌ آن‌ پرداخت‌. سپس‌ گالیله‌ علم‌ و مذهب‌ را از یکدیگر جدا ساخت‌، و سرانجام‌ دکارت‌ و نیوتن‌ فلسفه‌ را، هم‌ از علم‌ و هم‌ از مذهب‌ جدا کردند.

نقد نصر از غرب‌
9-4- نصر از تمامی‌ طرح‌ تمدنی‌ عصر مدرن‌ نیز انتقاد کرد: از برتری‌ ذهن‌ و جسم‌ بر روح‌، ترک‌ دید عرفانی‌، زدودن‌ جوهر الهی‌ طبیعت‌ و هواداری‌ از علم‌ و دانش‌ غیر دینی‌ به‌ عنوان‌ راه‌ رستگاری‌ اجتماعی‌ جهانی‌. نصر، مانند بیشتر منتقدان‌ تجدّد، بر این‌ باور است‌ که‌ وضع‌ اولیه‌ و ارزشمندی‌ که‌ ویژگی‌ آن‌، همانا هماهنگی‌ با خداوند و طبیعت‌ بود، به‌ علت‌ هجوم‌ تجدد از میان‌ رفته‌ است‌. او ادعا می‌کند که‌ «عصر نو» - که‌ ویژگی‌ آن‌، طغیان‌ انسان‌ علیه‌ خداوند، جدایی‌ عقل‌ از نور راهنمای‌ خرد و کمبود فضیلت‌ است‌ - به‌ منجلاب‌ آشفتگی‌، انحطاط‌ و نادرستی‌ انجامیده‌ است‌. البته‌ چنان‌ که‌ بارها خود او تصریح‌ کرده‌ است‌ تلاش‌ او محو آثار تمدن‌ مدرن‌ غربی‌ نیست‌. بلکه‌ نشاندن‌ آنها در موقعیت‌ فراخورشان‌ است‌. نصر می‌گوید راه‌ رستگاری‌ از طریق‌ هزار توی‌ نیهیلیسم‌ نیچه‌ای‌ نیست‌ بلکه‌ از طریق‌ حکمت‌ خردمندانه‌ی‌ عارفان‌ شرقی‌ است‌. نصر در مورد وضع‌ خاص‌ ایران‌، طغیان‌ فکری‌ خود را در برابر غرب‌ وسوسه‌ گرو نیز تهدیدکننده‌، در قالب‌ استراتژی‌ چهار جهتی‌ زیر بیان‌ کرد:


-A احیاء سنتهای‌ اصیل‌ فکری‌ ایران‌ از راه‌ احیای‌ دوباره‌ فلسفه‌ و عرفان‌ اسلامی‌.

در سالهای‌ اخیر دو جلد کتاب‌ با ویراستاری‌ نصر و الیورلمین‌ (5) - پژوهشگر بریتانیایی‌ فلسفه‌ی‌ یهودی‌ و اسلامی‌ - به‌ طبع‌ رسیده‌ است‌. این‌ کتاب‌ در بردارنده‌ی‌ مقالاتی‌ است‌ که‌ محققان‌ بزرگ‌ در این‌ باب‌ نوشته‌اند و به‌ شرح‌ اشکال‌ گونه‌گون‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ و گسترش‌ آن‌ در نقاط‌ مختلف‌ عالم‌ اسلام‌ می‌پردازد.



-B هشدار به‌ ایرانیان‌ در مورد سرشت‌ علوم‌، فلسفه‌ و تکنولوژی‌ غربی‌ و خطراتی‌ که‌ آنها برای‌ فرهنگ‌ ایران‌ به‌ بار می‌آورند، و بدین‌ وسیله‌ توانا ساختن‌ ایرانیان به‌ اینکه‌ به‌ غرب‌ از دیدگاهی‌ انتقادی‌ و نه‌ از روی‌ عقده‌ی‌ حقارت‌، بنگرند.

-C آگاه‌ ساختن‌ ایرانیان‌ از فرهنگ‌ و تمدن‌ آسیایی‌ چونان‌ وزنه‌ای‌ متعادل‌ سازنده‌ در برابر نفوذ تمدن‌ غرب‌.

-D کوشش‌ در ایجاد راهی‌ که‌ از طریق‌ آن‌ حفظ‌ اصالت‌ فرهنگی‌ ایران‌ در برابر فرهنگ‌، تکنولوژی‌ و علوم‌ غربی‌ امکان‌پذیر گردد.

نصر نخستین‌ بخش‌ این‌ استراتژی‌ را از طریق‌ تلاشی‌ پیگیر برای‌ نشان‌ دادن‌ گرایش‌ نیرومند ایرانیان‌ و مسلمانان‌ به‌ اندیشه‌ی‌ فلسفی‌ و متافیزیکی‌ دنبال‌ کرد. او در مقام‌ دانشگاهی‌ خود به‌ عنوان‌ استاد فلسفه‌ به‌ آموزش‌ بسیاری‌ از دانشجویان‌ برجسته‌ای‌ کمک‌ کرد که‌ بعضی‌ از آنان‌، هم‌ د رداخل‌ و هم‌ در خارج‌ از ایران‌، به‌ صاحب‌نظران‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ تبدیل‌ شدند. نصر در مقام‌ رئیس‌ دانشکده‌ و معاون‌ و رئیس‌ دو دانشگاه‌ مهم‌، در جهت‌ برقراری‌ پیوندهای‌ نزدیک‌تر میان‌ روحانیون‌ و دانشجویان‌ دانشگاه‌ کوشید، و بدین‌ سان‌ وارد شدن‌ شماری‌ از روحانیون‌ فاضل‌ را به‌ محیط‌ دانشگاهی‌ ممکن‌ ساخت‌. آثار متعدد او در زمینه‌ی‌ زندگی‌ و اندیشه‌ی‌ فیلسوفانی‌ چون‌ ملاصدرا، سهروردی‌ و متفکران‌ اصیل‌ دیگر، خدمت‌ دیگر بود.

نصر در انجمن‌ فلسفه‌
9-5- هیئت‌ امنای‌ انجمن‌ فلسفه‌ که‌ به‌ همت‌ نصر دایر شد، در مدت‌ چهار سال‌ فعالیت‌ خود چند کنفرانس‌ بین‌المللی‌ در مورد فلسفه‌ برپا ساحت‌ و شماری‌ کتاب‌ درباره‌ی‌ فلسفه‌ و عرفان‌ اسلامی‌ انتشار داد. همکاری‌ آن‌ با دو مؤسسه‌ی‌ مستقل‌، انستیتوی‌ فرانسه‌ - ایران‌ و شعبه‌ی‌ مؤسسه‌ی‌ مطالعات‌ اسلامی‌ دانشگاه‌ مک‌ گیل‌ در تهران‌ به‌ افزایش‌ کمی‌ و کیفی‌ متون‌ مهم‌ فلسفه‌ و حکمت‌ اسلامی‌ در دهه‌ی‌ 1350/1970 منجر شد.

نصر در نشستهای‌ علامه‌ طباطبایی‌- کُربن‌
9-6- نصر به‌ علت‌ نقش‌ اساسی‌ خود، در سازمان‌ دادن‌ بحثها و گروههای‌ مطالعاتی‌ خصوصی‌ تأثیراتی‌ باقی‌ گذاشت‌. یکی‌ از این‌ گردهماییهای‌ دراز مدت‌، گفت‌ و گوهای‌ خصوصی‌ میان‌ هانری‌ کربن‌ (رئیس‌ بخش‌ اسلامی‌ در دانشگاه‌ سوربُن‌ از 1954 تا 1974) و علامه‌ سید محمد حسین‌ طباطبایی‌ بود که‌ در سال‌ 1337/1958 آغاز شد و در سال‌ 1356/1977 به‌ پایان‌ رسید. این‌ گفت‌ و گوها که‌ غالباً در حضور جمع‌ کوچکی‌ از افراد برجسته‌ چون‌ سیدجلال‌ الدین‌ آشتیانی‌ ، بدیع‌ الزمان‌ فروزانفر ، مرتضی‌ مطهری‌ ، سید حسین‌ نصر ، داریوش‌ شایگان‌ ، عیسی‌ سپهبدی‌ ، رضا داوری‌ اردکانی‌ و محمود شهابی‌ انجام‌ می‌گرفت‌ بیشتر بر موضوعهای‌ مربوط‌ به‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌، برخورد شرق‌ و غرب‌، رابطه‌ی‌ دین‌ و علم‌، اساطیر هندو و اسلامی‌ و عرفان‌ تطبیقی‌ تکیه‌ داشت‌. این‌ جلسات‌ که‌ مستقل‌ از دولت‌ و حوزه‌های‌ علمیه‌ برپا می‌شد، به‌ نزدیک‌ شدن‌ روحانیون‌ روشن‌اندیش‌تر با گروه‌ خاصی‌ از استادان‌ دانشگاه‌ و روشنفکران‌ مذهبی‌ کمک‌ کرد. نصر که‌ مدتها نزد روحانیونی‌ چون‌: علامه‌ طباطبایی‌ ، سید محمد کاظم‌ عصّار و آیت‌ اللّه‌ ابوالحسن‌ رفیعی‌ قزوینی‌ تعلیم‌ دیده‌ بود، به‌ نزدیک‌ ساختن‌ آنان‌ و روشنفکران‌ مذهبی‌ علاقه‌مند بود.

بازگشت‌ ناخواسته‌ به‌ آمریکا
9-7- دکتر نصر در سال‌ 1357 با وقوع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در کنار خانواده‌اش‌ به‌ ایالات‌ متحده‌ بازگشت‌ تا مجدداً موقعیت‌ دانشگاهی‌ و حیات‌ علمیش‌ را حفظ‌ کند. چندی‌ پس‌ از وقوع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ دانشگاه‌ ادینبورگ‌ نصر را به‌ همکاری‌ فراخواند و این‌ افتخار نصیب‌ او شد که‌ به‌ عنوان‌ اولین‌ اندیشمند غیر غربی‌ برای‌ ایراد سخنرانی‌ در مشهورترین‌ مجموعه‌ی‌ سخنرانیها در زمینه‌ی‌ الهیات‌ طبیعی‌ و فسفله‌ی‌ دین‌ در غرب‌ (سخنرانهای‌ گیفورد)، از او دعوت‌ به‌ عمل‌ آید. لذا وی‌ به‌ این‌ منظور متن‌ سخنرانی‌ و در نتیجه‌ کتاب‌ معرفت‌ و معنویت‌ را تألیف‌ کرد. این‌ کتاب‌ از مهم‌ترین‌ آثار اوست‌ که‌ بر محققان‌ و دانشجویان‌ مطالعات‌ دینی‌ بسیار تأثیرگذار بوده‌ و در دوره‌ی‌ طاقت‌فرسای‌ فکری‌ و تردد مابین‌ فیلادلفیا و بوستن‌ آماده‌ شده‌ است‌. نصر خود گفته‌ است‌ که‌ در واقع‌ نگارش‌ کتاب‌ معرفت‌ و معنویت‌، مرهون‌ عنایت‌ و توفیق‌ حق‌ تعالی‌ بوده‌ و توانسته‌ است‌ متن‌ آن‌ (سخنرانی‌ ادینبورگ‌) را در مدتی‌ کمتر از سه‌ ماه‌ به‌ انجام‌ رساند. نصر احساس‌ می‌کرده‌ که‌ گویا کتاب‌ را از روی‌ نسخه‌ای‌ که‌ در ذهن‌ دارد، رونویسی‌ و کتابت‌ می‌کند.

در سال‌ 1982، جهت‌ تألیف‌ و تدوین‌ پروژه‌ی‌ مهم‌ انتشار دائره‌ المعارف‌ دین‌ و معنویت‌ از نصر برای‌ همکاری‌ با اِورِت‌ کوزین‌ (Ewert Cousin) سرویراستار و استاد فلسفه‌ی‌ قرون‌ وسطی‌ در دانشگاه‌ فوردام‌ (Fordham) و بسیاری‌ دیگر از فیلسوفان‌ و محققان‌ برجسته‌ی‌ رشته‌ی‌ ادیان‌ دعوت‌ به‌ عمل‌ آمد و او ویراستاری‌ دو جلد مربوط‌ به‌ دین‌ اسلام‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌ و سرانجام‌ اثر مزبور در سالهای‌ 1989 و 1991 به‌ بازار نشر وارد گردید. هر دو جلد مذکور، مراجع‌ انگلیسی‌ بی‌نظیری‌ برای‌ علاقه‌مندان‌ به‌ حساب‌ می‌آیند. در سال‌ 1983، نصر در زمینه‌ی‌ فلسفه‌ی‌ دین‌، در دانشگاه‌ تورنتو کانادا در مجموعه‌ سخنرانیهای‌ ویگند (1) خطابه‌ داشت‌. وی‌ همچنین‌ در بنیان‌گذاری‌ بخش‌ رهبانیت‌ (Hermeticism) و حکمت‌ خالده‌ (جاودان‌ خرد) در آکادمی‌ آمریکایی‌ ادیان‌ همکاری‌ داشت‌.

در نتیجه‌ی‌ فعالیتهای‌ فوق‌ دکتر نصر در محافل‌ دانشگاهی‌ آمریکا به‌ عنوان‌ اندیشمندی‌ سنت‌ گرا و شارح‌ و طرفدار جهان‌بینی‌ حکمت‌ خالده‌ معروف‌ گردید. در واقع‌ بسیاری‌ از کوششهای‌ فکری‌ و نوشته‌های‌ او - از زمانی‌ که‌ علی‌رغم‌ میلش‌ در آمریکا اقامت‌ دارد- مصروف‌ این‌ محور فکری‌ مهم‌ و زمینه‌های‌ ادیان‌ تطبیقی‌، فلسفه‌ و گفتگوهای‌ دینی‌ شده‌ است‌ و در این‌ موضوعات‌ با فلاسفه‌ و متکلمان‌ بر جسته‌ی‌ مسیحی‌ و یهودی‌ از قبیل‌ هانس‌ کونگ‌ (Hans Kung) ، جان‌ هیک‌ ، و ربّی‌ ازمر شورک‌ (2) به‌ مناظره‌ و مباحثه‌ نشسته‌ است‌. نصر در سال‌ 1986 نوشته‌های‌ اصلی‌ شوان‌ را ویراستاری‌ کرد. وی‌ در سال‌ 1990 به‌ سرپرستی‌ «مرکز مطالعه‌ی‌ اسلام‌ و ارتباطات‌ متقابل‌ مسیحیان‌» در کالج‌ سالی‌ اوک‌ (3) انتخاب‌ گردید.

دکتر نصر همچنین‌ در بنیان‌گذاری‌ و فعالیتهای‌ « مرکز تفاهیم‌ مسلمین‌ و مسیحیان‌ » در دانشگاه‌ جرج‌ تاون‌ (واشینگتن‌ دی‌. سی‌) نقش‌ فعالی‌ بر عهده‌ داشته‌ و در بسیاری‌ از همایشهای‌ مربوط‌ به‌ موضوع‌ فعالیتهای‌ مرکز، از جمله‌ در «پارلمان‌ ادیان‌ عالم‌» در سال‌ 1993 شرکت‌ کرده‌ است‌.

کارنامه‌ امروز نصر
9-8- دکتر نصر کماکان‌ مسافرتهای‌ متعدد به‌ اروپا دارد و اشتغال‌ عمده‌ی‌ او در این‌ مسافرتها، ایراد سخنرانی‌ در دانشگاه‌ به‌ ویژه‌ در دانشگاه‌های‌ آکسفورد و لندن‌ و دیگر فعالیتهای‌ فکری‌ است‌. وی‌ عضو آکادمی‌ تمنوس‌ (Temenos Academy) است‌. از وی‌ در سال‌ 1994 برای‌ ایراد سخنرانی‌ کدبوری‌ (Cadbury) دانشگاه‌ بیرمنگام‌ دعوت‌ به‌ عمل‌ آمد. وی‌ به‌ این‌ مناسبت‌ کتاب‌ مهم‌ خود را با عنوان‌ مذهب‌ و نظام‌ طبیعت‌ تألیف‌ کرد. یکی‌ از مقاصد مسافرتهای‌ مکرر نصر، کشور اسپانیا به‌ ویژه‌ جنوب‌ آن‌ کشور است‌؛ همان‌ جایی‌ که‌ هنوز مسلمانان‌ حضور ملموس‌ دارند و برای‌ او یادآور خاطراتش‌ از مام‌ وطن‌ (ایران‌) است‌. در همین‌ مسافرتها، سرایش‌ اشعاری‌ چند با تم‌ اسپانیایی‌ به‌ او الهام‌ شده‌ است‌. در سالهای‌ اخیر، مجموعه‌ای‌ از چهل‌ شعر او به‌ زبان‌ انگلیسی‌ که‌ طی‌ پنجاه‌ سال‌ گذشته‌ در موضوعات‌ عرفانی‌ و معنوی‌ سروده‌، منتشر شده‌ است‌. گر چه‌ استاد نصر سخت‌ درگیر برنامه‌های‌ آموزشی‌ و سخنرانیها بوده‌، اما بیشتر همت‌ او متوجه‌ نوشتن‌ بوده‌ است‌. در سال‌ 1987، دو کتاب‌ از او در بازار نشر پدیدار شد: هنر اسلامی‌ و معنویت‌ و اسلام‌ سنتی‌ در جهان‌ جدید کتاب‌ هنر اسلامی‌ و معنویت‌ اولین‌ کتاب‌ نویسنده‌ در باب‌ جنبه‌های‌ فلسفی‌ و نمادین‌ هنر و شعر و موسیقی‌ است‌ و کتاب‌ اسلام‌ سنتی‌ در جهان‌ جدید به‌ ارتباطات‌ ابعاد مهم‌ اسلام‌ سنتی‌ با غرب‌ می‌پردازد. دکتر نصر در همین‌ باب‌، کتابی‌ ویژه‌ی‌ جوانان‌ نوشته‌ با عنوان‌ هدایت‌ جوان‌ مسلمان‌ به‌ دنیای‌ جدید (4) که‌ به‌ بحث‌ درباره‌ی‌ برخی‌ از مسائل‌ و کشمکشها و تضادهای‌ جهان‌ جدید با جوانان‌ می‌پردازد.
در سالهای‌ اخیر دو جلد کتاب‌ با ویراستاری‌ نصر و الیورلمین‌ (5) - پژوهشگر بریتانیایی‌ فلسفه‌ی‌ یهودی‌ و اسلامی‌ - به‌ طبع‌ رسیده‌ است‌. این‌ کتاب‌ در بردارنده‌ی‌ مقالاتی‌ است‌ که‌ محققان‌ بزرگ‌ در این‌ باب‌ نوشته‌اند و به‌ شرح‌ اشکال‌ گونه‌گون‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ و گسترش‌ آن‌ در نقاط‌ مختلف‌ عالم‌ اسلام‌ می‌پردازد.

نصر همچنان‌ علایق‌ خود را در زمینه‌ی‌ علوم‌ حفظ‌ کرده‌ و آخرین‌ کتاب‌ او نیاز به‌ علم‌ مقدس‌، مؤیّد این‌ گرایش‌ او است‌. دکتر نصر به‌ همراهی‌ مهدی‌ امین‌ رضوی‌ (دانشجوی‌ سابق‌ وی‌)، مجموعه‌ی‌ چهار جلدی‌ گزیده‌ی‌ متون‌ فلسفی‌ ایرانی‌ را برای‌ انتشارات‌ دانشگاه‌ آکسفورد آماده‌ کرده‌ است‌. رضوی‌ پیش‌ از این‌ کتاب‌، سنت‌ عقلانی‌ اسلام‌ در ایران‌ - شامل‌ برخی‌ از مقالات‌ نصر در چهل‌ سال‌ گذشته‌ - را ویراسته‌ و به‌ چاپ‌ رسانیده‌ است‌.

نصر در بنیاد مطالعات‌ سنتی‌ 9-9- بخش‌ مهم‌ دیگری‌ از فعالیتهای‌ فکری‌ دکتر نصر در واشینگتن‌ دی‌. سی‌ در بنیاد مطالعات‌
اگر چه‌ از آمریکا تا آسیا راه‌ درازی‌ است‌ امّا استاد نصر هنوز به‌ بسیاری‌ از کشورهای‌ آسیایی‌ نیز مسافرت‌ می‌کند. او سفرهای‌ چندی‌ به‌ هند خصوصاً دهلی‌ نو داشته‌ است‌ و به‌ ایراد تعدادی‌ از سخنرانیهای‌ عمده‌ی‌ فلسفی‌ پرداخته‌ است‌. او به‌ پاکستان‌ و اخیراً به‌ ترکیه‌ نیز سفر می‌کند. دو کشور مزبور فعالانه‌ آثار وی‌، به‌ ویژه‌ آثار اسلامی‌ او را ترجمه‌ و چاپ‌ می‌کنند.

سنتی‌ (6) است‌. هدف‌ این‌ بنیاد که‌ در سال‌ 1984 تحت‌ نظارت‌ شورایی‌ به‌ ریاست‌ نصر، تأسیس‌ شده‌، ترویج‌ و اشاعه‌ی‌ اندیشه‌های‌ سنتی‌ است‌ و تاکنون‌ چند کتاب‌ از جمله‌ یادنامه‌ی‌ شوان‌ را با عنوان‌ دینِ دل‌ (7) با ویراستاری‌ نصر و ویلیام‌ استودارت‌ (8) منتشر کرده‌ است‌. دیگر کتاب‌ منتشره‌ی‌ آن‌ بنیاد، با عنوان‌ در جست‌ جوی‌ مقدس‌: عالم‌ جدید در پرتو سنت‌ (9) با ویراستاری‌ نصر و کاترین‌ اوبرین‌ (10) ، مدیر اجرایی‌ بنیاد، به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. این‌ اثر شامل‌ مجموعه‌ مقالات‌ برخی‌ از نویسندگان‌ بزرگ‌ سنت‌گرا است‌ که‌ در طی‌ کنفرانس‌ پرو که‌ به‌ همت‌ «بنیاد مطالعات‌ سنتی‌ و انستیتوی‌ سنتی‌ پرو» (11) برگزار شده‌ ارائه‌ گردیده‌ است‌. بنیاد مذکور، ناشر مجله‌ی‌ سوفیا (Sophia) است‌ که‌ عمدتاً مقالات‌ آن‌ را اندیشمندان‌ سنت‌گرا می‌نویسند. دکتر نصر به‌ جز امور بنیاد، درگیر تولید سلسله‌ بحثهای‌ مستند تلویزیونی‌ با عنوان‌ « اسلام‌ و غرب‌ » است‌ که‌ به‌ ژرف‌ کاوی‌ برخی‌ از مهم‌ترین‌ و عمیق‌ترین‌ جنبه‌های‌ مواجهه‌ی‌ بین‌ تمدن‌ اسلامی‌ و غربی‌ اختصاص‌ دارد.

چراغ‌ معرفت‌ 9-10- در تاریخ‌ 11 و 12 آبان‌ 1380 (دوم‌ و سوم‌ فوریّه‌ 2001)، در دانشگاه‌ جورج‌ واشینگتن‌ آمریکا، همایش‌ بزرگداشت‌ دکتر سید حسین‌ نصر با عنوان‌ « چراغ‌ معرفت‌ » (Beacon of Knowledge) (12) برگزار گردید. در بزرگ‌ داشت‌ مذکور، حدود پنجاه‌ اندیشمند و استاد بر جسته‌ از قبیل‌ موراتا ، فغفوری‌ ، عثمان‌ بکر ، الیو لیمن‌ و جهانبگلو به‌ ارائه‌ی‌ مقاله‌ در زمینه‌ی‌ سنت‌گرایی‌ و آثار و افکار نصر پرداختند.

سفرهای‌ نصر به‌ اقطار جهان‌
9-11- نصرغالب‌ اوقات‌ به‌ اروپا سفر می‌کند و به‌ ایراد سخنرانی‌ می‌پردازد و خود را درگیر فعالیّتهای‌ عقلانی‌ می‌کند. او در دانشگاه‌ آکسفورد و چند دانشگاه‌ دیگر انگلستان‌ سخنرانی‌ کرده‌ و عضو آکادمی‌ تِمنوس‌ (13) است‌. در سال‌ 1994، او برای‌ ایراد سخنرانی‌ در سلسله‌ سخنرانیهای‌ یادبودکَدبِری‌ (14) در دانشگاه‌ بیرمنگهام‌ دعوت‌ شد و اثری‌ موسوم‌ به‌ دین‌ و نظام‌ طبیعت‌ (15) را به‌ این‌ مناسبت‌ منتشر ساخت‌. در سال‌ 1980، شیخ‌ احمد ذکی‌ یمنی‌ دوست‌ قدیمی‌ نصر، از وی‌ خواست‌ تا مرکزی‌ را در انگلستان‌ برای‌ مطالعه‌ و نگهداری‌ نسخ‌ خطی‌ اسلامی‌ تأسیس‌ کرده‌ و خود مدیر آن‌ باشد. نصر از قبول‌ سمت‌ مدیریت‌ سر باز زد، امّا پذیرفت‌ که‌ بر فعهالیتهای‌ این‌ مرکز که‌ به‌ بنیاد الفرقان‌ موسوم‌ شد، نظارت‌ کند.

نصر همچنان‌ به‌ فرانسه‌ سفر می‌کند و به‌ ارائه‌ سخنرانی‌ در دانشگاه‌ سوربن‌ و دیگر دانشگاههای‌ فرانسوی‌ می‌پردازد. او با آنتوان‌ فیور، شخصیّت‌ روشنفکر فرانسوی‌ ارتباط‌ نزدیکی‌ دارد و با جریان‌ مطالعه‌ی‌ فلسفه‌ی‌ هرمسی‌ و رمزی‌ در فرانسه‌ در تماس‌ است‌. او بخشی‌ از اوقات‌ خود را در فرانسه‌ می‌گذراند تا بر ترجمه‌ی‌ آثارش‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ نظارت‌ کند و در تعدادی‌ از پروژه‌های‌ یونسکو نیز فعالیّت‌ دارد.

او به‌ اسپانیا نیز سفر می‌کند، به‌ ویژه‌ اسپانیای‌ جنوبی‌ که‌ هنوز حضور اسلام‌ در آن‌ محسوس‌ است‌ و او را به‌ یاد سرزمین‌ مادری‌اش‌ یعنی‌ ایران‌ می‌اندازد. طی‌ این‌ سفرها بود که‌ نصر الهام‌ یافت‌ اشعاری‌ چند در ارتباط‌ با موضوعات‌ اسپانیایی‌ تصنیف‌ کند. وی‌ اخیراً مجموعه‌ای‌ از چهل‌ شعر انگلیسی‌ درباره‌ی‌ موضوعات‌ معنوی‌ منتشر ساخته‌ است‌ که‌ تحت‌ عنوان‌ اشعار طریقت‌ (16) در پانزده‌ سال‌ گذشته‌ نگاشته‌ شده‌اند.

اگر چه‌ از آمریکا تا آسیا راه‌ درازی‌ است‌ امّا استاد نصر هنوز به‌ بسیاری‌ از کشورهای‌ آسیایی‌ نیز مسافرت‌ می‌کند. او سفرهای‌ چندی‌ به‌ هند خصوصاً دهلی‌ نو داشته‌ است‌ و به‌ ایراد تعدادی‌ از سخنرانیهای‌ عمده‌ی‌ فلسفی‌ پرداخته‌ است‌. او به‌ پاکستان‌ و اخیراً به‌ ترکیه‌ نیز سفر می‌کند. دو کشور مزبور فعالانه‌ آثار وی‌، به‌ ویژه‌ آثار اسلامی‌ او را ترجمه‌ و چاپ‌ می‌کنند. در پاکستان‌، آکادمی‌ سهیل‌ چاپ‌ و انتشار بسیاری‌ از کتابهای‌ او را از سال‌ 1980 در سطح‌ وسیع‌، در کشورهای‌ آسیایی‌ تقبّل‌ کرده‌ است‌. او گاهی‌ برای‌ شرکت‌ در کنفرانسها یا ایراد سخنرانی‌ - امّا عمدتاً به‌ دلایل‌ معنوی‌ - هر سال‌ از مصر دیدن‌ می‌کند. چرا که‌ حرم‌ مطهر امام‌ حسین‌ نوه‌ی‌ پیامبر اسلام‌، در قاهره‌ (17) برای‌ نصر، که‌ خود از اولاد خاندان‌ پیامبر است‌، اهمیّت‌ معنوی‌ فوق‌ العاده‌ای‌ دارد.

عمیق‌ترین‌ تماس‌ عقلانی‌ که‌ استاد نصر طی‌ پانزده‌ سالِ گذشته‌ یعنی‌ از زمان‌ تبعید تاکنون‌ با یک‌ کشور مسلمان‌ داشته‌، مالزی‌. و تا اندازه‌ای‌ اندونزی‌ است‌. نصر، با تربیت‌ شاگردان‌ بسیاری‌ از کشور مالزی‌- که‌ در محافل‌ دانشگاهی‌، فعّال‌ و تأثیرگذار بوده‌اند - چندین‌ بار برای‌ ایراد خطابه‌های‌ مهمّ در کنفرانسهای‌ بین‌المللی‌ و سخنرانیهای‌ عمومی‌ درباره‌ی‌ هنر و معماری‌ اسلامی‌، علم‌ و فلسفه‌ اسلامی‌ و اخیراً گفتگوی‌ تمدّنها در آن‌ کشور، دعوت‌ شده‌ است‌. چندین‌ کتاب‌ او به‌ زبانهای‌ مالزی‌ و اندونزی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌. دانش‌ عمیق‌ و وسیع‌ او درباره‌ی‌ جنبه‌های‌ مختلف‌ سنّت‌ اسلامی‌ و نیز چشم‌انداز سنتّی‌ و جاویدان‌ او، بسیاری‌ از محقّقان‌ و دانشجویان‌ جوان‌ مسلمان‌ این‌ نقطه‌ از جهان‌ را به‌ خود جلب‌ کرده‌ است‌.

کشوری‌ که‌ نصر نتوانسته‌ از آن‌ بازدید کند امّا با حیات‌ عقلانی‌ آن‌ درگیر بوده‌، کشور بوسنی‌ است‌. قبل‌ از انحلال‌ یوگسلاوی‌ سابق‌، تعدادی‌ از شخصیّتهای‌ مسلمان‌، صرب‌ و کرواتی‌ در آثار او روحی‌ جهانی‌ یافتند که‌ می‌تواند همه‌ی‌ آنها را به‌ گفتگوی‌ عقلانی‌ و فلسفی‌ مشترک‌ برساند بسیاری‌ از مقالات‌ او به‌ زبانهای‌ بوسنیایی‌ و کرواتی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌. نخستین‌ مترجمان‌ آثار او در این‌ کشور، مسلمانان‌ نبودند بلکه‌ مسیحیان‌ ارتدوکس‌ و کاتولیک‌ بودند. حتّی‌ در طول‌ جنگ‌، آثار او ترجمه‌ و منتشر شده‌ است‌ و شخصی‌ که‌ مسئول‌ این‌ اقدام‌ شجاعانه‌ بود، متفکّر و عالم‌ مشهور بوسنایی‌، اِنِس‌ کاریک‌ (18) است‌ که‌ وزیر آموزش‌ و پرورش‌ کشور بوسنی‌ نیز بود.

گفتیم‌ که‌ نصر از زمان‌ انقلاب‌ اسلامی‌ تاکنون‌ به‌ ایران‌ بازنگشته‌ است‌. با این‌ حال‌ اگر چه‌ او آثار خود را به‌ زبان‌ انگلیسی‌ می‌نویسد، امّا با این‌ حال‌، هر سال‌ مجموعه‌ مقالاتی‌ را به‌ زبان‌ فارسی‌ منتشر می‌کند. آثار او طی‌ سالهای‌ اولیه‌ انقلاب‌ اجازه‌ نشر نمی‌یافت‌.

همان‌ طور که‌ ملاحظه‌ می‌شود سید حسین‌ نصر همچنان‌ حیات‌ فکری‌ پرمشغله‌ای‌ دارد که‌ شامل‌ برنامه‌ی‌ فشرده‌ی‌ تدریس‌ در دانشگاه‌، سخنرانی‌ در مؤسسات‌ آمریکایی‌ و دیگر نقاط‌ جهان‌، تألیف‌ آثار علمی‌ و اشتغال‌ همزمان‌ در چند پروژه‌ی‌ تحقیقاتی‌ و ملاقات‌ با افرادی‌ است‌ که‌ به‌ اندیشه‌های‌ سنتی‌ دلبسته‌اند. در عین‌ حال‌، سید سخت‌ به‌ نیایش‌، تأملات‌ و مراقبات‌ عرفانی‌ می‌پردازد و مرشد و مشاور کسانی‌ است‌ که‌ از او هدایت‌ و سلوک‌ معنوی‌ می‌طلبند.

از میان‌ برخی‌ از نویسندگان‌ که‌ ممکن‌ است‌ در رشته‌های‌ مختلف‌ غرب‌ جدید در زمینه‌های‌ مشابه‌ دکتر نصر فعالیت‌ داشته‌ باشند، عده‌ی‌ معدودی‌ واقعاً در هر دو زمینه‌ی‌ علوم‌ و علوم‌ انسانی‌ تبحر دارند و آنانی‌ نیز که‌ در علوم‌ سنتی‌ زمینه‌ای‌ مشابه‌ی‌ وی‌ دارند، به‌ ندرت‌ قادرند این‌ تعالیم‌ را به‌ روشی‌ که‌ برای‌ خواننده‌ی‌ امروزی‌ منطقی‌ و منجسم‌ به‌ نظر آید بیان‌ کنند. محتملاً هیچ‌ متفکر زنده‌ی‌ دیگری‌ قادر نباشد همه‌ی‌ این‌ زمینه‌ها را در یک‌ اثر معنوی‌ که‌ فراتر از همه‌ی‌ آن‌ علوم‌ است‌، متحد گرداند؛ حداقل‌ نه‌ در وقتی‌ که‌ به‌ زبان‌ انگلیسی‌ - که‌ به‌ نحوی‌ جاذبه‌ و افسون‌ اشعار کلاسیک‌ سعدی‌ و حافظ‌ را از آنها می‌گیرد- نوشته‌ شود.

تأملی‌ در آراء و محورهای‌ عمده‌ی‌ آثار نصر
9-12- آثار نصر از گستردگی‌ و تنوع‌ بسیاری‌ برخوردار است‌. در زمینه‌ی‌ انگیزه‌ها و اهداف‌ وی‌ از تألیف‌ آثار بسیار در زمینه‌های‌ متعدد قابل‌ ذکر است‌ که‌: خاستگاه‌ عاطفی‌ - فکری‌ کودکی‌ نصر، گرایشهای‌ عارفانه‌ی‌ پدر و نیاکان‌ او است‌. تحولی‌ عظیم‌ در سن‌ جوانی‌ در زندگی‌ او پدید آمد و موجب‌ شد که‌ از علم‌ جدید روی‌ گرداند و در نتیجه‌ی‌ آشنایی‌ با مکتب‌ سنت‌گرایی‌ به‌ معرف‌ سنتی‌ روی‌ آورَد. از آن‌ پس‌ تاکنون‌ وی‌ به‌ صراحت‌ و به‌ کرات‌ در غالب‌ آثارش‌، وابستگی‌ و دین‌ خود را به‌ این‌ دو جریان‌ فکری‌ ابراز می‌دارد.
همان‌ طور که‌ گذشت‌، سنت‌ (Tradition) در نگاه‌ نصر با آنچه‌ که‌ در زبان‌ فارسی‌ امروز تداعی‌ می‌شود کاملاً تفاوت‌ دارد و معنایی‌ معادل‌ و یا فراتر از دین‌ دارد، مشابه‌ آنچه‌ که‌ در قرآن‌ با تعبیر « سُنَة‌ الاوّلین‌ » (19) و دین‌ حنیف‌ یا در آیین‌ هندو با وصف‌ ساناتانا دهارما (سنت‌ ابدی‌) (20) اطلاق‌ می‌شود. چنانکه‌ نصر در آثار مختلف‌ تأکید می‌ورزد، سنت‌ به‌ معنای‌ حقایق‌ یا اصولی‌ با منشأ الهی‌ است‌ که‌ از طریق‌ پیامبران‌ ، اوتارها ، لوگوس‌ و دیگر وسایط‌ وحیانی‌ به‌ بشریت‌ و در واقع‌ برای‌ کل‌ عالمیان‌ وحی‌ یا مکشوف‌ شده‌ است‌ و در زمینه‌های‌ مختلف‌ قوانین‌ (شرایع‌)، ساختار اجتماعی‌، نمادها، علوم‌ و غیره‌، تجلی‌ و کاربرد دارد و از نگاهی‌ دیگر شامل‌ اصولی‌ است‌ که‌ آدمی‌ را با عالم‌ غیب‌ مرتبط‌ می‌کند. با این‌ تعریف‌ از جهتی‌ سنت‌ با دین‌ و مذهب‌ مترادف‌ است‌ و از جهتی‌ دیگر به‌ معنای‌ کاربرد اصول‌ دینی‌ است‌ که‌ مفهومی‌ اخص‌ از دین‌ دارد. (21)

بر اساس‌ آموزه‌ی‌ مذکور، هر سنتی‌ چهار رکن‌ دارد: 1- منبع‌ الهام‌ و وحی‌. 2- جریان‌ فیض‌ یا لطف‌ الهی‌ که‌ بدون‌ وقفه‌ وجود داشته‌ و خواهد داشت‌. 3- راه‌ تجربه‌ی‌ حقایق‌ به‌ وسیله‌ی‌ فرد متدین‌ و تحقق‌ آنها از طریق‌ اخلاص‌
شایگان‌ می‌گوید: انجمن‌ شاهنشاهی‌ فلسفه‌ ایران‌ در سال‌ 1352 به‌ عنوان‌ ذیل‌ بنیاد فرح‌ تأسیس‌ شد و توانست‌ همان‌ حرکت‌ فلسفی‌ را ادامه‌ دهد. (29) نراقی‌ هم‌ درباره‌ی‌ این‌ انجمن‌ نوشته‌ است‌ که‌ مؤسسان‌ آن‌ عبارت‌ بودند از سیدحسین‌نصر، عبدالحسین‌ زرین‌ کوب‌، سیدجلال‌ آشتیانی‌، نادر نادرپور، محسن‌ فروغی‌ و احسان‌ نراقی‌. فرح‌ در این‌ بنیاد، افزون‌ بر آنکه‌ نماینده‌ی‌ رژیم‌ پهلوی‌ برای‌ حفظ‌ میراث‌ ملی‌ بود، برای‌ موزه‌ها و تقویت‌ آنها نیز فعالیت‌ می‌کرد.

کامل‌ که‌ فرد را به‌ مقامات‌ معنوی‌ می‌رساند. 4- جلوه‌ها و تجسم‌ ظاهری‌ سنت‌ در تعالیم‌، احکام‌، شعائر، هنرها و علوم‌ که‌ ویژگیهای‌ تمدنهای‌ مختلف‌ به‌ شمار می‌رود. (22)

همان‌ گونه‌ که‌ اشاره‌ شد. مهم‌ترین‌ آموزه‌ی‌ سنت‌گرایان‌، «وحدت‌گرایی‌ باطنی‌ ادیان‌» یا به‌ تعبیر شوان‌ « وحدت‌ استعلایی‌ ادیان‌ » (Transcendent Unity of Religions) است‌. (23) از نظر آنان‌ هر دینی‌ دو بعد ظاهری‌ (تعالیم‌، احکام‌ و شعائر) و باطنی‌ (تجربه‌ی‌ مواجهه‌ و تسلیم‌ باطنی‌ در برابر خداوند) دارد. گر چه‌ ظواهر ادیان‌ به‌ دلیل‌ جغرافیا و تاریخ‌ نزول‌ وحی‌ و الهام‌ الهی‌ اختلاف‌ دارند، ولی‌ پژواک‌ ندای‌ الهی‌ از قلب‌ همه‌ی‌ دینها قابل‌ شنیدن‌ است‌. (24)

نصر از دیدگاه‌ یک‌ مورخ‌ رسمی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ (25)
9-13- سیدحسین‌ نصر (متولد 20 فروردین‌ 1312 پدرش‌ دکتر ولی‌ اللّه‌ فرزند نصرالاطبای‌ کاشانی‌ و مادرش‌ «ضیاء اشرف‌ کیانوری‌» نواده‌ی‌ شیخ‌ فضل‌اللّه‌ نوری‌) معتدل‌ترین‌ نمونه‌ای‌ بود که‌ در این‌ مجموعه‌ قابل‌ بحث‌ است‌. وی‌ افزون‌ بر آنکه‌ از نوجوانی‌ در آمریکا به‌ سر می‌برد (او نیمه‌ی‌ دوم‌ متوسطه‌ را در آمریکا بود و تحصیلات‌ دانشگاهی‌ خود را هم‌ در دانشگاه‌ ام‌.آی‌.تی‌ در فیزیک‌ و فلسفه‌ی‌ علم‌ و سپس‌ تحصیلات‌ عالی‌ را در هاروارد و در رشته‌ی‌ تاریخ‌ علم‌ گذراند،) و در بیشتر عمر فرهنگی‌ خویش‌ در خدمت‌ دستگاه‌ پهلوی‌ بود، نوعی‌ تربیت‌ سنّتی‌ - دینی‌ یافت‌ و بعدها در سایه‌ی‌ شاگردِیَش‌ نزد برخی‌ از روحانیون‌ و متدینین‌ برجسته‌ مانند مرحوم‌ آقاسید ابوالحسن‌ رفیعی‌ قزوینی‌، سیدمحمد کاظم‌ عصار و نیز علامه‌ی‌ طباطبایی‌ اندیشه‌هایش‌ شکل‌ گرفت‌. وی‌ هم‌زمان‌ متأثر از اندیشه‌های‌ کُربَن‌ بود و اینها، مجموعه‌ای‌ از آموزه‌های‌ شرقی‌ و غربی‌ را به‌ عنوان‌ اندوخته‌های‌ علمی‌ او در اختیارش‌ نهاده‌ بودند.
نصر پس‌ از بازگشت‌ به‌ ایران‌ در سال‌ 1337 به‌ سمت‌ دانشیار در دانشکده‌ ادبیات‌ دانشگاه‌ تهران‌ به‌ کار مشغول‌ شد و بعدها، مدتی‌ (از 37 تا 47) ریاست‌ کتابخانه‌ی‌ این‌ دانشکده‌ و سپس‌ ریاست‌ این‌ دانشکده‌ را از سال‌ 47 به‌ بعد در اختیار داشت‌. او استاد فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ و متخصص‌ در تاریخ‌ علوم‌ طبیعی‌ و اسلامی‌ بود و حتی‌ سخنرانیهای‌ مذهبی‌ در جمع‌ دانشجویان‌ (از جمله‌ در جلسه‌ی‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ ادبیات‌ دانشکده‌ی‌ با عنوان‌ «کانون‌ مطالعات‌ اسلامی‌ دانشجویان‌» در 23 آبان‌ 1349 که‌ به‌ همراه‌ دکتر رضا داوری‌ درباره‌ پیدایش‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌، پیدایش‌ بشر و رابطه‌ی‌ روح‌ و جسم‌ سخنرانی‌ کردند)، ریاست‌ دانشگاه‌ آریامهر (شریف‌ فعلی‌) را بر عهده‌ داشت‌ و این‌ جز در سایه‌ی‌ ارتباط‌ نزدیکش‌ با دستگاه‌ پهلوی‌، که‌ عمدتاً از طریق‌ همسرش‌ و رفاقت‌ وی‌ با فرح‌ صورت‌ می‌گرفت‌، ممکن‌ نبود. در واقع‌، رژیم‌ بلافاصله‌ تلاش‌ کرد تا از وی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ تئوریسین‌ بهره‌ ببرد، همان‌ طور که‌ در سطحی‌ نازل‌تر از نراقی‌ می‌برد.

زندگی‌ سیاسی‌ - فرهنگی‌ او به‌ لحاظ‌ ارتباطش‌ با دربار پهلوی‌، پیشینه‌ی‌ خوبی‌ از وی‌ نشان‌ نمی‌دهد. وی‌ شخصاً مورد اعتماد درباره‌ پهلوی‌ بود و حتی‌ برای‌ مأموریتهای‌ علمی‌ و همکاری‌ با دانشگاه‌ اورشلیم‌ نیز با تأیید ساواک‌ از طرف‌ دانشگاه‌ تهران‌ معرفی‌ شده‌ بود. وی‌ بارها و بارها در کنفرانسهای‌ علمی‌ در پاکستان‌، هندوستان‌، ترکیه‌، لبنان‌، ایتالیا، فرانسه‌ و آمریکا و کانادا به‌ این‌ کشورها سفر کرد و چندین‌ بار هم‌ به‌ عنوان‌ استاد مَدعوّ در دانشگاههای‌ مختلف‌ به‌ سر برد که‌ از آن‌ جمله‌ در سال‌ 1341 در دانشگاه‌ هاروارد بود. وی‌ در بسیاری‌ از مجامع‌ فرهنگی‌ دنیا نیز عضویت‌ داشت‌. دکتر نصر از سال‌ 1351 با گرفتن‌ نیابت‌ تولیت‌ عظمای‌ دانشگاه‌ آریامهر به‌ ریاست‌ این‌ دانشگاه‌ رسید. وی‌ زمانی‌ هم‌ فرمانی‌ مبنی‌ بر اعطای‌ لقب‌ سفیری‌ شاهنشاه‌ را دریافت‌ کرد.

نصر زمانی‌ هم‌ با حسینیه‌ ارشاد همکاری‌ می‌کرد، اما در حوالی‌ سال‌ 1349 یک‌ بار در سخنرانی‌ شریعتی‌ شرکت‌ کرده‌ و از او شنید که‌ وی‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) را با «چه‌ گوارا» مقایسه‌ می‌کند، و همین‌ امر سبب‌ شد تا دیگر به‌ حسینیه‌ نیاید. (26)

آنچه‌ در اینجا برای‌ ما اهمیت‌ دارد این‌ است‌ که‌ دکتر نصر با تکیه‌ بر دانش‌ و بینش‌ خود، و نیز تلاشهای‌ فرهنگی‌- دانشگاهی‌ دست‌ به‌ ایجاد نحله‌ای‌ فلسفی‌ - دینی‌ در ایران‌ زد که‌ آثار خاص‌ خود را به‌ لحاظ‌ فرهنگی‌ در این‌ کشور بر جای‌ گذاشت‌. وی‌ به‌ دلیل‌ توجه‌ خاصش‌ به‌ تئوری‌پردازی‌ در زمینه‌ی‌ احیای‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ و ایرانی‌، درست‌ زمانی‌ که‌ دستگاه‌ پهلوی‌ هم‌ به‌ نوعی‌ احیای‌ میراث‌ ملی‌ روی‌ آورده‌ و ایرانی‌گری‌ را مبنای‌ کارش‌ قرار داده‌ بود، مورد توجه‌ دستگاه‌ روشنفکری‌ فرح‌ قرار گرفت‌ از سالها پیش‌ با تشکیل‌ بنیاد فرهنگ‌ ایران‌ و مؤسسات‌ دیگر در این‌ زمینه‌ فعال‌ بود. این‌ توجه‌ در نهایت‌ به‌ کشاندن‌ نصر به‌ ریاست‌ نصر مخصوص‌ فرح‌ منجر شد و پس‌ از آنکه‌ هوشنگ‌ نهاوندی‌ در کابینه‌ی‌ شریف‌ امامی‌ به‌ عنوان‌ وزیر علوم‌ و آموزش‌ عالی‌ منصوب‌ شد، دکتر نصر جای‌ او را گرفت‌. مینو صمیمی‌ که‌ این‌ زمان‌ در دفتر فرح‌ بود، می‌نویسد: انتصاب‌ دکتر نصر به‌ این‌ سمت‌ البته‌ جز ضرورت‌ چرخش‌ تشکیلات‌ تحت‌ سرپرستی‌ ملکه‌ به‌ طرف‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ تعبیر دیگری‌ نداشت‌؛ ولی‌ چنین‌ اقدامی‌ در آن‌ مقطع‌ فقط‌ نوعی‌ ظاهر بازی‌ تلقی‌ می‌شد. و طبعاً دکتر نصر نیز با پذیرش‌ مسئولیت‌ ریاست‌ بر دفتر مخصوص‌ ملکه‌، مقام‌ و حیثیت‌ علمی‌ خود را به‌ باد داد. (27)

در واقع‌، انتصاب‌ دکتر نصر (گرچه‌ بسیار دیر) به‌ ریاست‌ دفتر فرح‌، چندان‌ ظاهری‌ و بدون‌ سابقه‌ نبود، زیرا دکتر نصر به‌ عنوان‌ یک‌ چهره‌ی‌ دینی‌ وجهه‌ای‌ نداشت‌ تا از آن‌ سوء استفاده‌ شود (گو اینکه‌ پس‌ از بازگشت‌ از آمریکا در حوالی‌ سال‌ 1344 گهگاه‌ در جلسات‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ سخنرانی‌ مذهبی‌ می‌کرد). به‌ علاوه‌، از سالها پیش‌ از آن‌ دکتر نصر با فرخ‌ ارتباط‌ داشت‌. زمانی‌ که‌ وی‌ به‌ عضویت‌ مؤسسه‌ی‌ بین‌المللی‌ فلسفه‌ درآمد از فرح‌ خواست‌ تا یک‌ مؤسسه‌ی‌ معتبر جهانی‌ برای‌ فلسفه‌ی‌ ایرانی‌- اسلامی‌ در ایران‌ پدپد آورد و فرح‌ با در خواست‌ وی‌ موافقت‌ کرد. به‌ دنبال‌ آن‌ بود که‌ در سال‌ 1352 انجمن‌ شاهنشاهی‌ فلسفه‌ی‌ ایران‌ تأسیس‌ شد و نصر برخی‌ از کتابهای‌ خود را از جمله‌ منابع‌ تاریخ‌ علوم‌ اسلامی‌ را که‌ کتابشناسی‌ توصیفی‌ بود و دست‌ کم‌ سه‌ جلد آن‌ (دو جلد پیش‌ از انقلاب‌ و یک‌ جلد پس‌ از انقلاب‌) چاپ‌ شده‌، توسط‌ همان‌ مؤسسه‌ و «تحت‌ توجهات‌ عالیه‌ی‌ علیا حضرت‌ شهبانو فرح‌ پهلوی‌، ریاست‌ انجمن‌ شاهنشاهی‌ فلسفه‌ی‌ ایران‌» به‌ چاپ‌ رساند. درباره‌ی‌ انجمن‌ گفته‌ می‌شد که‌ هدف‌ آن‌ «تجدید حیات‌ زندگی‌ فکری‌ سنتی‌ ایران‌ اسلامی‌، انتشار نوشته‌ها و مطالعات‌ مربوط‌ به‌ ایران‌ پیش‌ و پس‌ از اسلام‌، شناساندن‌ گنجینه‌های‌ فکری‌ ایران‌ در زمینه‌ی‌ فلسفه‌، عرفان‌ و مانند آن‌ به‌ جهان‌ خارج‌، ممکن‌ ساختن‌ پژوهشهای‌ گسترده‌ در زمینه‌ی‌ فلسفه‌ی‌ تطبیقی‌، آگاه‌ ساختن‌ ایرانیان‌ از سنّتهای‌ فکری‌ تمدنهای‌ دیگر شرق‌ و غرب‌، تشویق‌ رویارویی‌ فکری‌ با جهان‌ مدرن‌، و سرانجام‌، بحث‌ درباره‌ی‌ مسائل‌ گوناگونی‌ که‌ انسان‌ مدرن‌ با آن‌ روبه‌روست‌ از نظر گاه‌ سنت‌. (28)

شایگان‌ می‌گوید: انجمن‌ شاهنشاهی‌ فلسفه‌ ایران‌ در سال‌ 1352 به‌ عنوان‌ ذیل‌ بنیاد فرح‌ تأسیس‌ شد و توانست‌ همان‌ حرکت‌ فلسفی‌ را ادامه‌ دهد. (29) نراقی‌ هم‌ درباره‌ی‌ این‌ انجمن‌ نوشته‌ است‌ که‌ مؤسسان‌ آن‌ عبارت‌ بودند از سیدحسین‌نصر، عبدالحسین‌ زرین‌ کوب‌، سیدجلال‌ آشتیانی‌، نادر نادرپور، محسن‌ فروغی‌ و احسان‌ نراقی‌. فرح‌ در این‌ بنیاد، افزون‌ بر آنکه‌ نماینده‌ی‌ رژیم‌ پهلوی‌ برای‌ حفظ‌ میراث‌ ملی‌ بود، برای‌ موزه‌ها و تقویت‌ آنها نیز فعالیت‌ می‌کرد. انجمن‌ شاهنشاهی‌ فلسفه‌ از زیر مجموعه‌های‌ همین‌ بنیاد فرح‌ بود و با توصیه‌ی‌ حسین‌ نصر تشکیل‌ شد. سایه‌ به‌ سایه‌ی‌ آن‌ بنیاد فرهنگ‌ ایران‌ قرار داشت‌ که‌ آن‌ هم‌ زیرنظر پرویز ناتل‌ خانلری‌ و با حمایت‌ فرح‌ ایجاد شد و به‌ نشر میراث‌ کهن‌ پرداخت‌. (30)

از میان‌ روحانیون‌ فیلسوف‌، استاد سیدجلال‌الدین‌ آشتیانی‌ به‌ دلیل‌ انسش‌ با فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ در این‌ منظومه‌ی‌ فکری‌ جای‌ ویژه‌ای‌ داشت‌ و به‌ دلیل‌ همکاریش‌ با کربن‌ و نصر و در عین‌ حال‌ استادی‌ تمام‌ عیارش‌ در فلسفه‌ی‌ اسلامی‌، از همکاران‌ انجمن‌ شاهنشاهی‌ فلسفه‌ شناخته‌ می‌شد.
درباره‌ی‌ نقطه‌ی‌ مشترکی‌ که‌ مبنای‌ همکاری‌ وی‌ با دستگاه‌ پهلوی‌ شد، روی‌ دو نکته‌ می‌توان‌ ایستاد. یکی‌ نوعی‌ توافق‌ فکری‌ یا به‌ تعبیر دیگر استراتژیک‌ فکری‌ در بازگشت‌ به‌ میراث‌ ملی‌ و دیگری‌ مسائل‌ حاشیه‌ای‌ مانند روابط‌ خانوادگی‌ و چیزهایی‌ از این‌ قبیل‌.

تأسیس‌ انجمن‌ فلسفه‌ در چارچوب‌ سیاست‌ فرهنگی‌ نصر برای‌ احیای‌ فلسفه‌ اسلامی‌ ایرانی‌ بود تا بتواند در برابر غرب‌، ایرانی‌ مقاوم‌ پدید آورد. شاید برای‌ فرح‌ و دربار، این‌ کار یک‌ پز علمی‌ به‌ حساب‌ می‌آمد.
گزارش‌ یک‌ سخنرانی‌ وی‌ در کانون‌ دانشجویان‌ دانشگاه‌ تهران‌ در سال‌ 1345 جالب‌ است‌. وی‌ در این‌ سخنرانی‌، با اشاره‌ به‌ فشارهای‌ سیاسی‌، نظامی‌ و اقتصادی‌ اروپا برای‌ تسلط‌ بر ملل‌ آسیایی‌، لغاتی‌ مانند «پیشرفته‌، عقب‌ افتاده‌، در حال‌ توسعه‌، و توسعه‌ نیافته‌» را که‌ کشورهای‌ غربی‌ به‌ کار می‌برند مورد تجزیه‌ و تحلیل‌ قرار داد و گفت‌: میراث‌ فرهنگی‌ ایران‌ و بعضی‌ کشورهای‌ آسیایی‌ به‌ مراتب‌ از آفریقا و اروپا و آمریکا غنی‌تر است‌ و نسل‌ امروز به‌ طور
وی‌ با تأکید بر اینکه‌ ما یک‌ سنت‌ علمی‌ و عقلی‌ بنیادین‌ در تمدن‌ اسلامی‌ داریم‌ و غفلت‌ ما از آن‌ به‌ معنای‌ نبودن‌ آن‌ نیست‌ تأکید می‌کند که‌ «باید اصول‌ حکمت‌ اسلامی‌ را دوباره‌ احیا کرد و شناخت‌ و شناسانید و با مسائل‌ جدیدی‌ که‌ در عصر حاضر پدید آمده‌ است‌. با استمداد از این‌ اصول‌ اجتناب‌ناپذیر و ابدی‌ مواجه‌ شد و آن‌ را به‌ صورت‌ مناسبی‌ حل‌ کرد. »

منظم‌ از سنتهای‌ فکری‌ و فلسفی‌ خود بازداشته‌ می‌شود. علوم‌ اجتماعی‌ و جامعه‌شناسی‌ که‌ در دانشگاههای‌ ایران‌ تدریس‌ می‌شود طرد شده‌ قرن‌ هجدهم‌ اروپاست‌. بدبختی‌ ما این‌ است‌ که‌ در خود احساس‌ فقدان‌ سنت‌ فکری‌ می‌کنیم‌ و سعی‌ داریم‌ تمدن‌ اروپایی‌ را اخذ کنیم‌، تمدنی‌ که‌ خود متزلزل‌ و بی‌ثبات‌ است‌.

در یک‌ جمله‌ می‌توان‌ گفت‌ سنّت‌ فکری‌ نصر دفاع‌ از فلسفه‌ ایرانی‌ و سنتهای‌ قدسی‌ و شرقی‌ بود. (31) در نگاه‌ وی‌، انسان‌ سنّتی‌ با انسان‌ مدرن‌ و متجدد متفاوت‌ است‌ و این‌ به‌ حسب‌ تفاوتی‌ است‌ که‌ میان‌ سنت‌ و تجدد و مبانی‌ معرفتی‌ آنها در شرق‌ و غرب‌ وجود دارد. نصر عاشق‌ سنتهای‌ دینی‌ و شرقی‌ به‌ معنای‌ امور قدسی‌ و الهی‌ و در برابر از تجدد بیزار است‌ و در تلاشهای‌ علمی‌ خود هم‌ همیشه‌ سعی‌ در احیای‌ سنتها و تأثیرگذاری‌ روی‌ عالم‌ تجّدد برای‌ بازگرداندن‌ سنتها داشته‌ است‌. طبیعی‌ است‌ که‌ به‌ همین‌ دلیل‌ او به‌ اندیشه‌های‌ فلسفه‌ کهن‌ علاقه‌ی‌ ویژه‌ای‌ دارد و حتی‌ علم‌ کهن‌ را که‌ برپایه‌ فلسفه‌ی‌ کهن‌ است‌، بر علم‌ مدرن‌ ترجیح‌ می‌دهد. کتاب‌ نظر متفکران‌ اسلامی‌ درباره‌ی‌ طبیعت‌ (چاپ‌ دوم‌ اسفند 1345) تلاشی‌ بود برای‌ بیان‌ جهانشناسی‌ اسلامی‌. کتاب‌ علم‌ و تمدن‌ در اسلام‌ (چاپ‌ اول‌ ترجمه‌ی‌ فارسی‌ 1350 ش‌) مروری‌ است‌ بر دانشهای‌ مهم‌ و چگونگی‌ آنها در تمدن‌ اسلامی‌. از دیگر آثار نصر که‌ پیش‌ از انقلاب‌ انتشار یافت‌ کتاب‌ معارف‌ اسلامی‌ در جهان‌ معاصر (تهران‌ 1348 ش‌) است‌. وی‌ در مقدمه‌ با اشاره‌ به‌ نفوذ فلسفه‌ی‌ غرب‌ در دنیای‌ اسلام‌ و کشورهای‌ مختلف‌ تأکید دارد که‌ این‌ نفوذ سبب‌ ایجاد شکاف‌ عمیقی‌ بین‌ جهان‌بینی‌ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ و گروهی‌ که‌ تحت‌ نفوذ فلسفه‌ی‌ اروپایی‌ قرار گرفته‌اند، شد. وی‌ تأکید می‌کند، هیچ‌ نوع‌ رابطه‌ی‌ حیاتی‌ و درونی‌ میان‌ افکار جدید فلسفی‌ اروپایی‌ و آرمانها و اساس‌ فکری‌ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ وجود ندارد. این‌ امر در نهایت‌ منجر به‌ تخریب‌ طرز تفکر در حیات‌ عقلی‌ و اسلامی‌ شده‌ است‌.

آنچه‌ نصر روی‌ آن‌ انگشت‌ می‌نهاد، احیای‌ حکمت‌ اسلامی‌ در برابر تفکر غربی‌ بود. این‌ طرح‌ در راستای‌ مبارزه‌ با مدرنیسم‌ و جایگزین‌ کردن‌ سنت‌ به‌ عنوان‌ اصلی‌ که‌ مورد پذیرش‌ کلی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و اساس‌ طرح‌ اولیه‌ آن‌ بود، با بحث‌ ما مناسبت‌ تمام‌ دارد. وی‌ با تأکید بر اینکه‌ ما یک‌ سنت‌ علمی‌ و عقلی‌ بنیادین‌ در تمدن‌ اسلامی‌ داریم‌ و غفلت‌ ما از آن‌ به‌ معنای‌ نبودن‌ آن‌ نیست‌ تأکید می‌کند که‌ «باید اصول‌ حکمت‌ اسلامی‌ را دوباره‌ احیا کرد و شناخت‌ و شناسانید و با مسائل‌ جدیدی‌ که‌ در عصر حاضر پدید آمده‌ است‌. با استمداد از این‌ اصول‌ اجتناب‌ناپذیر و ابدی‌ مواجه‌ شد و آن‌ را به‌ صورت‌ مناسبی‌ حل‌ کرد. » وی‌ هم‌زمان‌ روی‌ از میان‌ بردن‌ شکاف‌ ایجاد شده‌ در میان‌ ما، بر اثر رسوخ‌ اندیشه‌های‌ فلسفی‌ غرب‌ اشاره‌ و راه‌ حل‌ را باز در آن‌ می‌بیند که‌ «باید اصول‌ را دوباره‌ کشف‌ کنیم‌ و ریشه‌های‌ عمیقی‌ را که‌ ما را به‌ متن‌ واقعیت‌ و حقیقت‌ اشیاء می‌پیوندد، جستجو کنیم‌.» (32)

سازمان‌ اوقاف‌ هم‌ به‌ ریاست‌ منوچهر آزمون‌، طرح‌ بنیادی‌ را با نام‌ «بنیاد سلطنتی‌ تحقیقات‌ اسلامی‌» گذاشت‌ که‌ با حضور دکتر نصر، دکتر محمدی‌ و علامه‌ی‌ وحیدی‌ مورد تصویب‌ قرار گرفته‌ بوده‌ است‌. شاه‌ هم‌ پی‌گیر تشکیل‌ آن‌ بوده‌ اما ظاهراً راه‌ به‌ جایی‌ نبرده‌.

مجموعاً می‌توان‌ گفت‌ نصر به‌ لحاظ‌ فرهنگی‌، یک‌ فرد ضد غربی‌ اما ملایم‌ و سازگار بود (و هست‌) و از اینکه‌ کسانی‌ «تحقیق‌ در علوم‌» را با «فرنگی‌ مآبی‌» یکی‌ دانسته‌ و در پی‌ دوری‌ از «سنن‌ علمی‌ و فرهنگی‌ ایران‌ هستند» اظهار نگرانی‌ می‌کرد. (33) وی‌ روی‌ مذهبی‌ بارآوردن‌ جوانان‌ تأکید فراوان‌ کرده‌ و آن‌ را از زاویه‌ یک‌ «میراث‌ عظیم‌ و ارزنده‌ و عظیم‌ معنوی‌ و اخلاقی‌ خودمان‌» شایسته‌ پاسداری‌ و حراست‌ می‌بیند. (34) تفاوت‌ نصر با بسیاری‌ از هایدگریهای‌ این‌ دوره‌ آن‌ است‌ که‌ می‌کوشد نشان‌ دهد عمیقاً به‌ تفکر توحیدی‌ و به‌ خصوص‌ اسلام‌ وفادار است‌ و چنان‌ نیست‌ که‌ به‌ ادیان‌ شرقی‌ به‌ عنوان‌ ادیان‌ شرقی‌ یا عرفانی‌ علاقمند باشد یا صرفاً در نفی‌ غرب‌ از افکار هایدگری‌ بهره‌ جوید. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ وی‌ درباره‌ی‌ اسلام‌ و اهمیت‌ برتری‌ آن‌ بر سایر ادیان‌ اعم‌ از شرقی‌ و غربی‌ تأکید ویژه‌ دارد. (35)
تأکید نصر بر این‌ است‌ که‌ غرب‌ از معنویت‌ به‌ دور مانده‌ و تمدّن‌ مادّی‌ نواقص‌ خویش‌ را آشکار کرده‌ است‌. وی‌ همین‌ احساس‌ را سبب‌ روی‌ آوردن‌ متفکران‌ غربی‌ به‌ ادیان‌ و فلسفه‌های‌ شرقی‌ می‌داند و در فصلی‌ خاص‌ در همان‌ کتاب‌ معارف‌ اسلامی‌ در جهان‌ معاصر تحت‌ عنوان‌ دین‌ در جهان‌ معاصر می‌کوشد تا اهمیت‌ بازگشت‌ به‌ دین‌ را در دوره‌ی‌ شکست‌ مدرنیته‌ و برملاشدن‌ نواقص‌ آن‌ نشان‌ دهد. (36)

اکنون‌ باید پرسید: اگر شعار نصر در دهه‌ی‌ آخر سلطنت‌ پهلوی‌ بازگشت‌ به‌ دین‌ است‌، آیا شعار انقلاب‌ اسلامی‌ جز چنین‌ چیزی‌ بوده‌ است‌؟ دکتر نصر بر این‌ باور است‌ که‌ جامعه‌ی‌ وی‌ در روزگار او، به‌ تدریج‌ به‌ سمت‌ دین‌ باز می‌گردد: «در مشرق‌ زمین‌ نیز، وضع‌ نسل‌ پیشین‌ برای‌ تجدد و فرنگی‌ مآبی‌ و بی‌ توجهی‌ نسبت‌ به‌ دین‌ و فرهنگ‌ تمدنهای‌ شرقی‌، تا حدی‌ با تحولات‌ سالیان‌ اخیر تعدیل‌ شده‌ است‌ و چه‌ بسا افراد تحصیل‌ کرده‌ی‌ این‌ جوامع‌ که‌ اکنون‌ در جستجوی‌ حقایق‌ ادیان‌ خود هستند.» وی‌ رسالت‌ عالمان‌ دین‌ را در این‌ شرایط‌ چنین‌ می‌داند که‌ آنان‌ می‌بایست‌ «به‌ زبانی‌ که‌ قابل‌ درک‌ این‌ طبقات‌ - جوانان‌ - باشد و بدون‌ اینکه‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ پیام‌ این‌ ادیان‌ را تحریف‌ کنند، گنجینه‌های‌ حکمت‌ و عرفان‌ و دین‌ را در دسترس‌ آنان‌ قرار دهند.» (37) این‌ مطالب‌ در امتداد همان‌ هدفی‌ بود که‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ دنبالش‌ بود.
باید توجه‌ داشت‌ که‌ نصر به‌ ویژه‌ پس‌ از انقلاب‌ تأثیر خاصی‌ روی‌ افکار فلسفی‌ غرب‌ داشته‌ است‌. وی‌ از سالها پیش‌ منتقد جدی‌ تاریخ‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ نویسان‌ غربی‌ بود که‌ تصور می‌کردند فلسفه‌ در دنیای‌ اسلام‌ با ابن‌ رشد پایان‌ یافته‌ است‌. وی‌ به‌ خصوص‌ برای‌ معرفی‌ ملاصدرا به‌ غربیها تلاش‌ زیادی‌ کرد. وی‌ بعد از انقلاب‌ هم‌ تلاش‌ خود را مصروف‌ همان‌ اندیشه‌های‌ پیشین‌ خود کرد و به‌ ویژه‌ در کتاب‌ جوان‌ مسلمان‌ و دنیای‌ متجدد (تهران‌، 1373) تلاش‌ کرد تا آن‌ افکار را در سطحی‌ جوان‌ پسند برای‌ دنیای‌ اسلام‌ تبیین‌ کند. (38)

آثار سید حسین‌ نصر
9-14- آنچه‌ در زیر ملاحظه‌ می‌شود آثار سید حسین‌ نصر، منتشره‌ تا سال‌ 2000 می‌باشد. لازم‌ به‌ ذکر است‌ که‌ این‌ کتاب‌شناسی‌ فقط‌ شامل‌ کتابهای‌ فارسی‌، انگلیسی‌ و ترجمه‌ شده‌ی‌ مؤلف‌ دانشمند به‌ فارسی‌ است‌.

کتاب‌شناسی‌ آثار دکتر سیّد حسین‌ نصر
1961
*. رساله‌ی‌ سه‌ اصل‌ ، به‌ انضمام‌ منتخبی‌ از مثنوی‌ و رباعیّات‌، (به‌ مناسبت‌ چهارصدمین‌ سال‌ تولّد صدر الدین‌ شیرازی‌) از صدرالدین‌ محمّد بن‌ ابراهیم‌، به‌ اهتمام‌ و تصحیح‌ سیّد حسین‌ نصر، تهران‌، انتشارات‌ دانشگاه‌ تهران‌، تهران‌ 1340. چاپ‌ دوم‌، تهران‌، انتشارات‌ مولی‌، 1346. چاپ‌ سوّم‌، تهران‌، انتشارات‌ روزنه‌، 1377.
*. یادنامه‌ی‌ ملاّصدرا، به‌ اهتمام‌ و با مقدمه‌ی‌ سیّد حسین‌ نصر، تهران‌، انتشارات‌ دانشگاه‌ تهران‌، 1340/1963.
1963
*. نظر متفکّران‌ اسلامی‌ درباره‌ی‌ طبیعت‌ ، تهران‌، انتشارات‌ دانشگاه‌ تهران‌، 1342. چاپ‌ دوم‌، تهران‌ دهخدا، 1350.
*. سه‌ حکیم‌ مسلمان‌ ، ترجمه‌ احمد آرام‌، تهران‌، انتشارات‌ امیرکبیر، 1371.
*. تاریخ‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ ، ترجمه‌ی‌ اسداللّه‌ مبشّری‌، تهران‌، امیرکبیر، 1352.
1966
(Reading Material for Use in Teaching about Eastern Cuitures). Paris: UNESCO, 1966. Reprinted, Tehran: Iran *.
Pahlavi Library, 1971, Tehran: Offset Press, 1973.
. London: Allen and Unwin, 1966, 1975. Prefaced by Huston Smith. Ideals and Realities of Islam *.
: Beirut: Librarie du Liban, 1967. Islamic Studies: essays on law and Society, Sciences, Philosophy and Sufism *.
1968
*. علم‌ و تمدّن‌ در اسلام‌ ، ترجمه‌ احمد آرام‌، تهران‌، نشر اندیشه‌، 1350.
. London: Unwin and Hyman and Harper- Collins, 1990, Chicago: ABC The Encounter of Man and Nature: The Spiritual Crisis of Modem Man *.
International, 1997.
1970
*. مجموعه‌ آثار فارسی‌ شیخ‌ اشراق‌ شهاب‌ الدین‌ یحیی‌، سهروردی‌ ، به‌ تصحیح‌ و تحشیه‌ و مقدمه‌ سیّد حسین‌ نصر، با مقدمه‌ و تجزیه‌ و تحلیل‌ فرانسوی‌ هانری‌ کربن‌، تهران‌، قسمت‌ ایران‌شناسی‌ انستیتوی‌ فرانسوی‌ پژوهشهای‌ علمی‌ در ایران‌، 1348/1970 و 1355/ 1977.
*. مطالعاتی‌ در هنر دینی‌ ، زیر نظر سیّد حسین‌ نصر و با چهار مقدّمه‌ از او، تهران‌، سازمان‌ جنبش‌ هنر شیراز، 1349.
*. معارف‌ اسلامی‌ در جهان‌ معاصر، تهران‌، شرکت‌ سهامی‌ کتاب‌ جیبی‌، 1349، چاپ‌ دوم‌ 1353، چاپ‌ سوّم‌ 1371.
1971
*. اطلس‌ تاریخی‌ ایران‌، نظارت‌ و مقدّمه‌ به‌ زبانهای‌ فارسی‌ و انگلیسی‌ و فرانسوی‌، تهران‌، انتشارات‌ دانشگاه‌ تهران‌ و سازمان‌ نقشه‌ برداری‌، 1350.
*. Sufi Essays. London: Allen and Unwin, 1972.
1973
*. ابوریحان‌ بیرونی‌ و ابن‌سینا، الاسئلة‌ و الاجوبة‌ ، به‌ انضمام‌ پاسخهای‌ دوباره‌ی‌ ابوریحان‌ بیرونی‌ و دفاع‌ ابوسعید معصومی‌ از ابن‌سینا، به‌ تصحیح‌ و مقدّمه‌ی‌ فارسی‌ و انگلیسی‌ سیّد حسین‌ نصر و مهدی‌ محقّق‌، تهران‌، شورای‌ عالی‌ فرهنگ‌ و هنر، 1352.
*. کتاب‌شناسی‌ توصیفی‌ ابوریحان‌ بیرونی‌ ، تهران‌، شورای‌ عالی‌ فرهنگ‌ و هنر، 1352.
. Tehran: High Councli of Culture and the Arts, 1974. Jalal al- Din Ruml: Supreme Persian Poet and Sage *.
. by Allamah Tabatabal. Trans. from the Persian and with intoduction and notes. Albany: State University of New York Press, 1975. Shi\\\\\\\'ite Islam *.
*. ایران‌ پل‌ فیروزه‌ ، با همکاری‌ رولف‌ بنی‌
«اگر مجبور بودم‌ به‌ اصطلاح‌ «دیدگاه‌ فلسفی‌» خود را خلاصه‌ کنم‌ می‌گفتم‌ که‌ پیرو جاویدان‌ خرد و نیز حکمت‌ جهانروا هستم‌؛ یعنی‌ آن‌ خرد همیشگی‌ که‌ همواره‌ بوده‌ و همواره‌ خواهد بود و در چشم‌انداز آن‌ تنها یک‌ واقعیت‌ وجود دارد که‌ می‌تواند بگوید «من‌». این‌ خود برپایه‌ی‌ یک‌ متافیزیک‌ کلی‌ قرار دارد و در زمینه‌های‌ کیهان‌شناسی‌، روانشناسی‌، هند و غیره‌ به‌ کار بسته‌ می‌شود.

و مظهر بختیار، تهران‌ (ورُنا) مک‌ کلاد و استورت‌، 1357/1978.
. Vol. I, Tehran: Imperial Iranian Academy of Philosophy, 1975., Vol. II, 1978., An Annotated Bibliography of Islamic Sciense *. With W. Chittick.
Vol. III, Tehran: Mu assisa- yimutalaat wa tahqlqat, 1991.
1976
. London: Longmans, 1976. Islam and the Plight of Modern Man *.
*. علم‌ در اسلام‌ ، ترجمه‌ی‌ احمد آرام‌، تهران‌، سروش‌، 1366.
. New Delhia Council for Indign Cultural Relations, 1976. Lahore: Iqbal Academy, 1085. Western Science and Asian Cultures *.
1977
. Ed. S.H. Nasr, Tehran: Institute of Islamic Studies, Mcgill University and Tإe Imperial Iranina Academy of Mإlangs offerts a Henry Corbin *.
Philosopgy, 1977.
1978
. Tehran and London: Imperial Iranian Acadamy of Philosophy, 1978. Sadr al - Din Shlrazl and His Transcendental Philosophy *.
1980
. By Frithjof Schuon. Trans. into Arabic. Understanding Islam *.
*. ترجمه‌ با همکاری‌ صلاح‌ الصاوی‌، حتّی‌ نفهم‌ الاسلام‌ ، فریتیوف‌ شوان‌، بیروت‌، الدارلمتحدة‌ النشر، 1980.
1981
. London: Allen and Unwin, 1981. Albany: State University of new York Press, 1981. Lahore: Suhail Academy, 1985. Islamic Life and Thiught *.
*. معرفت‌ و امر قدسی‌ ،ترجمه‌ فرزاد حاجی‌ میرزایی‌، تهران‌، انتشارات‌ فرزان‌ روز، 1380. و معرفت‌ و معنویت‌، ترجمه‌ی‌ انشاءاللّه‌ رحمتی‌، تهران‌، انتشارات‌ دفتر پژوهش‌ و نشر سهروردی‌، 1380.
1982
. Ed. S. H. Nasr, Islamic Education Series, Kent: Hodder and Stoighton, 1982. Philosophy, Literature and Fine Arts *.
1986
*. The Essential Writings of Frithjof Schuon. Ed. S. H. Nasr, Warwick: Amity House, 1986., Paperback ed., Rockport: Element Books, 1991.
1987
*. هنر و معنوّیت‌ اسلامی‌ ، ترجمه‌ی‌ رحیم‌ قاسمیان‌، تهران‌، دفتر مطالعات‌ دینی‌ هنر، 1375.
. London and New York: KPI, 1987., Paperback ed., 1990. Traditional Islam in the Modern World *.
. Ed. S. H. Nasr. Vol. 19 of World Spirituality: An Encyclopedic History of the Religious Quest. New York: Islamic Spirituality: Foundations *.
Crossroad, 1987; 1991. London: Routledge and kegan Paul, 1987.
1988
. London: Muhammadi Trust, 1982., Reprinted 1988. New ed. as Muhammad: Mann of God. Chicago: kazi Muhammad: Man of Allah *.
Publications, 1995.
. Ed. S. H. Nasr, with H. Dabashi and S.V.R. Nasr, Albany: State University of New York Press, Shi\\\\\\\'ism: Doctrines; Thought and Spirituality *.
1988.
. Ed. S. H. Nasr with H. Dabashi and S.V.R. Nasr. Albany: Srate University of New York Press, Expectation of the Millenium: Shi\\\\\\\'ism in History *.
1989.
1991
. Ed. S. H. Nasr, Vol, 20 of World Spirituality: An Encyclopedic History of the Religious Quest. New York: Islamic Spirituality: Manifestations *.
Crossroad: 1991. Paperback ed., London: Routledge and kegan Paul, 1992. Paperback, 1997.
. The Rey H. Witherspoon Lectures in Religious Studies,, The Religion and Religions: The Challenge of Living in a Multi - religious World *.
University of North Carolina at Charlotte, April 8, 1985. Charlotte: 1991.
. Ed. S. H. Nasr with W. Stoddart. Washington D. C: Religions of the Heart: Essays Presented ti Frithjof Schuon on his Eightieth Birthday *.
Foundation for Traditional Studies, 1991.
1993
*. نیاز به‌ علم‌ مقدّس‌ ، ترجمه‌ی‌ حسن‌ میان‌ داری‌، قم‌، انتشارات‌ طه‌، 1379.
1994
. Ed. S. H. Nasr With Katherine O\\\\\\\'Brien. Oakton, 1993. In Quest of the Sacred: The Modern World in the Light of Tradition *.
*. جوان‌ مسلمان‌ و دنیای‌ متجدد ، ترجمه‌ی‌ مرتضی‌ اسعدی‌، تهران‌، طرح‌ نو، 1373.
. (edited from tape of lecture given in kuala Lumpur in 1993). Ed. H. Rahaman and E. Yeaman. Islam and the Challenge of the 21 st Century *.
kuala Lumpur: Dewan Bahasa dam Pustaka, 1993.
1996
. 2 vols. Ed. S. H. Nasr O. Leaman, London: Routledge, 1996. The History of Islamic Philosophy *.
. Ed. S. H. Nasr with M. Aminrazavi, Lodnan: Curzon Press, 1996. The Islamic Intellectual Tradition in Persia *.
. New York and Oxford oxford University Press, 1996. Religion and the Order of Nature *.
. Photos by Ali Nomachi, New York: Aperture; 1997, Hong kong: SSY; 1997. Mecca the Blessed, Madina the Radiant *.
1998
. Washington D.C., Center for Muslim - Christian Islamic- Chrisian Dialogue: Problems and Obstacles to be Pondered and Overcom *.
Understanding, 1998.
1999
. Oakton, Va.: Foundation for Traditional Studies (VA), 1999. Poems of the Way *.
: London Temenos Academy, 1999. The Spiritual and Religious Dimenion of the Environnental Crisis *.
, with M. Aminrazavi, Vol. 1, New York: Oxford University Press, 1999. An Anthology of Philosophy in Persia *.
2000
, with M. Aminrazavi, Vol. 2, New York: Oxford University Press,, 2000. An Anthology of philosophy in Persia *.

درنگی‌ در آثار فوق‌ نشان‌ می‌دهدکه‌ نصر نماینده‌ی‌ نسلی‌ از اندیشمندان‌ سنت‌ باور مذهبی‌ است‌ که‌ نمی‌خواهد در برابر تجدد و سکولاریسم‌ تسلیم‌ شود. او که‌ به‌ تفکر مذهبی‌ عرفانی‌ خویش‌ اطمینان‌ دارد، خیلی‌ زود این‌ وظیفه‌ را برای‌ خود برگزید که‌ در برابر آموزه‌هایی‌ که‌ برای‌ اسلام‌ چالش‌ به‌ وجود می‌آورد - مانند تکامل‌ باوری‌، روانکاوی‌، اگزیستانسیالیسم‌، تاریخ‌ باوری‌ و ماتریالیسم‌ دیالکتیکی‌ - واکنش‌ نشان‌ دهد. او با نشان‌ دادن‌ اینکه‌ فرهنگ‌ سنتی‌ ایران‌ هنوز از نفس‌ نیفتاده‌ است‌، به‌ محکم‌سازی‌ زره‌ی‌ فلسفی‌ بومی‌گرایی‌ کمک‌ کرد. علاوه‌ بر این‌، او با اعتقاد به‌ اینکه‌ فرهنگهای‌ غیر غربی‌ نبرد تاریخ‌ را به‌ تمدن‌ غربی‌ نباخته‌اند، خوشبینی‌ و غرور در رگهای‌ فلسفی‌ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ تزریق‌ کرد. سرانجام‌ آنکه‌ او با زیر سؤال‌ کشیدن‌ حقانیت‌ گسیختن‌ شناخت‌ شناسانه‌ی‌ تجدد از تفکر سنتی‌، اطمینان‌ داد که‌ جهان‌بینی‌ بومی‌ گرایی‌ هنوز مطرح‌، و از آن‌ مهم‌تر، کارساز اس

عید سعید فطر؛ روزپاداش



عید فطر یکى از دوعید بزرگ در سنت اسلامى است که درباره آن، احادیث و روایات بی شمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن وآشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگرامتناع ورزیده اند، اکنون پس ازگذشت ماه رمضان درنخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مى‏طلبند، اجر و پاداشى که خود خداوند به آنان وعده داده است.

امیرالمؤمنین علىعلیه السلام دریکى ازاعیاد فطر خطبه‏اى خوانده‏اند و درآن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم داده‏اند.

" خطب امیرالمومنین على بن ابى طالب علیه السلام یوم الفطر فقال: ایها الناس! ان یومکم هذا یوم یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون وهو اشبه بیوم قیامکم، فاذکروا بخروجکم من منازلکم الى مصلاکم خروجکم من الاجداث الى ربکم واذکروا بوقوفکم فى مصلاکم و وقوفکم بین یدى ربکم، واذکروا برجوعکم الى منازلکم، رجوعکم الى منازلکم فى الجنه.

عباد الله! ان ادنى ما للصائمین والصائمات ان ینادیهم ملک فى آخر یوم من شهر رمضان، ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون."(1)

اى مردم! این روز، روزى است که نیکوکاران درآن پاداش مى‏گیرند و زیانکاران و تبهکاران درآن مایوس و نا امید مى‏گردند واین شباهتى زیاد به روزقیامتتان دارد، پس با خارج شدن ازمنازل و رهسپار جایگاه نمازعید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن درجایگاه نماز، به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را. و با بازگشت ‏به سوى منازل خود، متذکر شوید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت ‏برین. اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه ‏دار داده مى‏شود این است که فرشته‏اى درآخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏دهد و مى‏گوید:

«هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته ‏تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.»

عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است: «عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها برگزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا دراین روز نزد حضرت او گرد آیند و برخوان کرم او بنشینند وادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند واز خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند ونیزآنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، برآورد و بیش ازآنچه چشم دارند به آنان ببخشند و ازمهربانى و بنده ‏نوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمى‏برند.» (2)

روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خوانده‏اند که دراین روز، امرامساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شده و رخصت داده شد که مؤمنان در روزافطارکنند و روزه خود را بشکنند فطر و فطور به معناى خوردن و آشامیدن، ابتداى خوردن و آشامیدن است و نیزگفته شده است که به معناى آغاز خوردن و آشامیدن است پس از مدتى از نخوردن و نیاشامیدن. ابتداى خوردن و آشامیدن را افطار مى‏نامند و ازاین رو است که پس ازاتمام روز و هنگامى که مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع مى‏شود انسان افطار مى‏کند یعنى اجازه خوردن پس ازامساک از خوردن به او داده مى‏شود.

عید فطر داراى اعمال وعباداتى است که در روایات معصومین علیهم السلام به آنها پرداخته شده و ادعیه خاصى نیزآمده است.

از سخنان معصومین علیهم السلام چنین مستفاد مى‏شود که روزعید فطر، روزگرفتن مزد است. و لذا دراین روز مستحب است که انسان بسیار دعا کند و به یاد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلى نگذراند و خیر دنیا و آخرت را بطلبد.

و در قنوت نماز عید مى‏خوانیم:

«... اسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه وآله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلى على محمد وآل محمد وان تدخلنى فى کل خیرادخلت فیه محمدا وآل محمد وان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد، صلواتک علیه وعلیهم اللهم انى اسالک خیرما سئلک عبادک الصالحون واعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون.‏»

بارالها! به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو مى‏خواهم که برمحمد وآل محمد درود بفرستى و مرا درهرخیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را درآن وارد کردى و ازهر سوء و بدى خارج سازى که محمد وآل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو براو وآنها، خداوندا، ازتو مى‏طلبم آنچه بندگان شایسته‏ات ازتو خواستند و به تو پناه مى‏برم از آنچه بندگان خالصت ‏به تو پناه بردند.

در صحیفه سجادیه نیزدعایى ازامام سجاد(ع) به مناسبت وداع ماه مبارک رمضان واستقبال عید سعید فطر وارد شده است:

«اللهم صل على محمد و آله و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فى یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مرّ علینا، اجلبه لعفو و امحاه لذنب واغفرلنا ما خفى من ذنوبنا وما علن ... اللهم انا نتوب الیک فى یوم فطرنا الذى جعلته للمؤمنین عیدا و سرورا و لاهل ملتک مجمعا و محتشدا، من کل ذنب اذنبناه او سوء اسلفناه او خاطر شرّ اضمرناه توبة من لا ینطوى على رجوع الى.»

پروردگارا! بر محمد وآل محمد درود فرست و مصیبت ما را دراین ماه جبران کن و روز فطر را بر ما عیدى مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترین روزهایى قرار ده که برما گذشته است که دراین روز بیشتر ما را مورد عفو قرار دهى و گناهانمان را بشوئى و خداوندا برما ببخشایى آنچه درپنهان وآشکارا گناه گردانیم ... خداوندا! دراین روزعید فطرمان که براى مؤمنان روزعید و خوشحالى و براى مسلمانان روزاجتماع و گردهمائى قراردادى؛ ازهرگناهى که مرتکب شده‏ایم وهر کار بدى که کرده‏ایم وهر نیت ناشایسته‏اى که در ضمیرمان نقش بسته است ‏به سوى تو باز مى‏گردیم و توبه مى‏کنیم، توبه‏اى که درآن بازگشت ‏به گناه هرگز نباشد و بازگشتى که درآن هرگز روى آوردن به معصیت نباشد. بارالها! این عید را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و دراین روز، ما را توفیق بازگشت ‏به سویت و توبه ازگناهان عطا فرما.» (3)

اعمال عید فطر

اعمال عید فطر

از جمله لیالى شریفه شب عید فطر می باشد و درفضیلت و ثواب عبادت و احیاى آن احادیث ‏بسیار وارد شده و روایت‏ شده است که آن شب کمتراز شب قدر نیست . برای درک این شب عزیز انجام اعمالی از ائمه علیهم السلام به ما سفارش شده است :

1- در هنگام غروب آفتاب غسل انجام شود.

2- آن شب به نماز، دعا، استغفار، درخواست ازحق تعالى و بیتوته در مسجد احیا گردد.

3- بعد از نماز مغرب و عشا ، نماز صبح و نمازعید فطرذکر؛" الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الحمد لله على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا " گفته شود.

4- بعد ازنماز مغرب و نافله آن ، دستها را بسوى آسمان بلند کرده و بگوید:" یا ذاالمن و الطول یا ذاالجود یا مصطفی محمد و ناصره صل على محمد وآل محمد و اغفرلی کل ذنب احصیته وهو عندک فی کتاب مبین." پس به سجده برود و صد مرتبه در سجده بگوید: " اتوب الى الله " پس هرحاجت که دارد از حق تعالى بخواهد که ان شاء الله تعالى بر آورده خواهد شد. در روایتی از ‏شیخ آمده که: بعد از نماز مغرب به سجده رود و بگوید" یا ذاالحول یا ذاالطول یا مصطفیا محمدا و ناصره صل على محمد وآل محمد واغفرلی کل ذنب اذنبته و نسیته انا و هو عندک فی کتاب مبین." سپس صد مرتبه " اتوب الى الله " بگو.

5- زیارت امام حسین علیه السلام که فضیلت ‏بسیار دارد.

6-  ده مرتبه ذکر" یا دائم الفضل علی البریة یا باسط الیدین بالعطیة یا صاحب المواهب السنیة صل علی محمد وآله خیرالوری  سجیة واغفرلنا یا ذاالعلی  فی هذه العشیة." که ازاعمال شب جمعه است، گفته شود.

7- ده رکعت نماز که در شب آخرماه رمضان اقامه می شود که به صورت پنج نمازدو رکعتی ، درهر رکعت بعد از حمد، سوره توحید ده بارخوانده شود. و در رکوع وسجود ده مرتبه ذکر" سبحان الله والحمدلله ولا اله الاالله والله اکبر" گفته شود. پس از نمازهزارمرتبه استغفار کند وبعد ازآن سربه سجده گذارد وبگوید:" یا حی یا قیوم یا ذاالجلال و الاکرام  یا رحمان الدنیا والاخرة و رحیمهما یا ارحم الراحمین  یا اله الاولین والآخرین اغفرلنا ذنوبنا و تقبل منا صلواتنا و صیامنا و قیامنا."

8- بعد از نماز مغرب و نافله آن دو رکعت نماز بجا آورد، در رکعت اول بعد از حمد هزار مرتبه توحید و دررکعت دوم بعد از حمد، یک مرتبه توحید بخواند. بعد از سلام سر به سجده بگذارد و صد مرتبه ذکر" اتوب الى الله " گفته شود. پس ازآن بگوید: " یا ذاالمن والجود یا ذاالمن والطول یا مصطفی محمد صلى الله علیه وآله  صل على محمد وآله و افعل بی کذا و کذا و به جاى کذا حاجات خود را بطلبد و روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این دو رکعت را به این کیفیت ‏بجا مى‏آورد پس سراز سجده برمى‏داشت و مى‏فرمود به حق آن خداوندى که جانم به دست قدرت او است هرکه این نماز رابخواند، هر حاجتی از خدا بطلبد البته عطا کند و اگر به عدد ریگهاى بیابان گناه داشته باشد خدا بیامرزد. و در روایت دیگر به جاى هزارمرتبه توحید صد مرتبه وارد شده است. شیخ و سید بعد از نماز این دعا را نقل کرده‏اند: " یاالله  یاالله  یاالله  یا رحمان یاالله  یا رحیم یاالله  یا ملک یاالله  یا قدوس یاالله  یا سلام یاالله  یا مؤمن یاالله  یا مهیمن یاالله  یاعزیز یاالله  یا جبار یاالله  یا متکبر یاالله  یا خالق یاالله  یا بارئ یاالله  یا مصور یاالله  یاعالم یاالله  یا عظیم یاالله  یا علیم یاالله  یا کریم یاالله  یا حلیم یاالله  یا حکیم یاالله  یا سمیع یاالله  یا بصیر یاالله  یا قریب یاالله  یا مجیب یاالله  یا جواد یاالله  یا ماجد یاالله  یا ملی یاالله  یا وفی یاالله  یا مولى یاالله  یا قاضی یاالله  یا سریع یاالله  یا شدید یاالله  یا رئوف یاالله  یا رقیب یاالله  یا مجید یاالله  یا حفیظ یاالله  یا محیط یاالله  یا سیدالسادات یاالله  یا اول یاالله  یا آخر یاالله  یا ظاهر یاالله  یا باطن یاالله  یا فاخر یاالله یا قاهر یا الله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا ودود یاالله  یا نور یاالله  یا رافع یاالله  یا مانع یاالله  یا دافع یاالله  یا فاتح یاالله  یا نفاح [نفاع] یاالله  یا جلیل یاالله  یا جمیل یاالله  یا شهید یاالله  یا شاهد یاالله  یا مغیث ‏یاالله  یا حبیب یاالله  یا فاطر یاالله  یا مطهر یاالله  یا ملک یاالله  یا مقتدر یاالله  یا قابض یاالله  یا باسط یاالله  یا محیی یاالله  یا ممیت ‏یاالله  یا باعث‏ یاالله  یا وارث یاالله  یا معطی یاالله  یا مفضل یاالله  یا منعم یاالله  یا حق یاالله  یا مبین یاالله  یا طیب یاالله  یا محسن یاالله  یا مجمل یاالله  یا مبدئ یاالله  یا معید یاالله  یا بارئ یاالله  یا بدیع یاالله  یا هادی یاالله  یا کافی یاالله  یا شافی یاالله  یا علی یاالله  یاعظیم یاالله  یا حنان یاالله  یا منان یاالله  یا ذاالطول یاالله  یا متعالی یاالله  یا عدل یاالله  یا ذاالمعارج  یاالله  یا صادق یاالله  یا صدوق یاالله  یا دیان یاالله  یا باقی یاالله  یا واقی یاالله  یا ذاالجلال یاالله  یا ذاالاکرام  یاالله  یا محمود یاالله  یا معبود یاالله  یا صانع یاالله  یا معین یاالله  یا مکون یاالله  یا فعال یاالله  یا لطیف یاالله  یا غفور یاالله  یا شکور یاالله  یا نور یاالله  یا قدیر یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  یا رباه یاالله  اسالک ان تصلی على محمد و آل محمد و تمن علی برضاک و تعفوعنی بحلمک و توسع علی من رزقک الحلال الطیب من حیث احتسب و من حیث لا احتسب فانی عبدک لیس لی احد سواک ولا احد اساله غیرک یا ارحم الراحمین ما شاء الله لا قوة الا بالله العلی العظیم. پس به سجده مى‏روى و مى‏گویى: یاالله  یاالله  یاالله  یا رب یا رب یا رب یا منزل البرکات بک تنزل کل حاجة اسالک بکل اسم فی مخزون الغیب عندک والاسماء المشهورات عندک المکتوبة على سرادق عرشک ان تصلی على محمد وآل محمد وان تقبل منی شهررمضان و تکتبنی من الوافدین الى بیتک الحرام و تصفح لی عن الذنوب العظام و تستخرج لی یا رب کنوزک یا رحمان.

9- چهارده رکعت نمازاقامه کند.بعدازهردو رکعت سلام دهد ودرهر رکعت بعد ازحمد، یکبارآیةالکرسی و سه مرتبه توحید خوانده شود. براى هررکعت، ثواب عبادت چهل سال وعبادت هرکه درآن ماه روزه گرفته و نماز خوانده اعطاء می شود.

10- شیخ درمصباح فرموده که درآخرشب غسل کن وبر سجاده خود تا طلوع فجربنشین وعبادت کن.

اعمال روزعید

1- بعد ازنمازصبح ونمازعید آن تکبیراتى را که درشب عید ذکر شد، گفته شود.

2-پرداخت زکات فطره پیش ازنمازعید.

4- انجام غسل روزعیداست.که زمان آن بعدازطلوع فجر تا زمان به جا آوردن نمازعید است. در هنگام غسل بگو: " اللهم ایمانا بک وتصدیقا بکتابک واتباع سنة نبیک محمد صلى الله علیه وآله." و پس ازغسل بگو:" اللهم اجعله کفارة لذنوبی وطهر دینی اللهم اذهب عنی الدنس."

5- برای اقامه نمازعید لباس نیکو پوشیده وازعطراستفاده نمایید.

6- پیش از نماز عید، دراول روزافطار کنى. و بهتر آن است که به خرما یا به شیرینى باشد. و شیخ مفید فرموده مستحب است خوردن مقدارکمى ازتربت‏ سیدالشهداء علیه السلام که براى هر دردى شفا است.

7- قبل ازخروج ازمنزل برای نمازعید، دعایی را که ازامام باقرعلیه السلام روایت شده را بخوانی: " اللهم من تهیا فی هذاالیوم اوتعبا اواعد واستعد لوفادة الى مخلوق رجاء رفده ونوافله وفواضله وعطایاه فان الیک یا سیدی تهیئتی و تعبئتی واعدادی واستعدادی رجاء رفدک وجوائزک ونوافلک و فواضلک و فضائلک وعطایاک و قد غدوت الى عید من اعیاد امة نبیک محمد صلوات الله علیه وعلى آله ولم افد الیک الیوم بعمل صالح اثق به قدمته ولا توجهت ‏بمخلوق املته ولکن اتیتک خاضعا مقرا بذنوبی واسائتی الى نفسی فیا عظیم یا عظیم یا عظیم اغفرلی العظیم من ذنوبی فانه لا یغفرالذنوب العظام الا انت ‏یا لا اله الا انت ‏یا ارحم الراحمین."

8- اقامه نمازعید.

9- زیارت امام حسین علیه السلام.

10- دعاى ندبه خوانده شود. سید بن طاوس فرموده که چون ازدعا فارغ شود به سجده رود و بگوید:" اعوذ بک من نار حرها لا یطفى و جدیدها لا یبلى وعطشانها لا یروى" پس گونه راست را برخاک بگذارد و بگوید:" الهی لا تقلب وجهی فی النار بعد سجودی وتعفیری لک بغیرمن منی علیک بل لک المن علی" سپس گونه چپ را برخاک بگذارد و بگوید: " ارحم من اساء واقترف واستکان واعترف" پس به حال سجده شود وبگوید:" ان کنت‏ بئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم " پس از آن صد بار بگوید: العفو العفو.

خبر مهم - میرحسین هم روز قدس می‌آید

ک منبع نزدیک به میرحسین موسوی به «موج سبز آزادی» خبر داد که او گفته است در راهپیمایی روز قدس حاضر خواهد شد و با مردم سبز در اعتراض به خشونت‌طلبان و سرکوب‌گران همراهی خواهد کرد.


به گفته‌ی این منبع موثق، به احتمال زیاد میرحسین به زودی بیانیه‌ای را نیز با موضوع دعوت از مردم برای شرکت در راهپیمایی روز قدس منتشر خواهد کرد.

متن کامل نامه مهدی کروبی به مردم مورخ ۲۳ شهریور ۱۳۸۸

سم الله الرحمن الرحیم


ملت شریف و تاریخ ساز ایران
آنچنانکه می دانید خادم شما در روزهای پس از انتخابات و در تندباد حوادثی که در سه ماهه گذشته از سر این مملکت و نظام گذشته است، نامه های هشدار دهنده و آگاه کننده پی درپی و متناوبی را خطاب به مسئولین امر نوشته است بدین امید که گشایشی حاصل گردد و مباد که حقی ضایع شود و ظلمی صورت بگیرد و ظلم و آه مظلومان دامان ما را بگیرد و رها نسازد؛ چه آنکه به توصیه دین و تجربه تاریخ می دانیم که: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.

سه ماه از سر مملکت ما گذشت، اما چگونه سه ماهی؟ اگر در انتخابات ریاست جمهوری نهم ما ساعتی به خواب رفتیم و بیدار که شدیم، گویا که به خواب اصحاب کهف فرو رفته باشیم، همه چیز را دگرگون شده دیدیم؛ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر اما همانطور که پیشتر هم گفته ام دیگر بیدار ماندن تا صبح هم کارساز نبود؛ چراکه قبح دزدیدی شبانه ریخته و این بار کار به رهزنی رسیده بود. این اما تازه اول ماجرا بود. هیچ گاه برای من قابل پیش بینی نبود که یک روز در جمهوری اسلامی به تظاهرات آرام و مسالمت آمیز مردم چنین پاسخ دهند که دادند. پرسش و ابهام مردم درباره سرنوشت رایی که داده بودند را پاسخ دادند اما نه با برهان و منطق که با گلوله و باتوم و چماق و ضرب و شتم. در کوچه و خیابانها هر آنچه را که دور از انتظار بود دیدم؛ صحنه هایی که خاطرات دوران جوانی ما را زنده می کرد. به مرور زمان و در گذر حوادث اما خبرهایی دیگر رسید از شکنجه و انجام اعمال حیرت آور از درون بازداشتگاههای بی نام و نشان؛ خبرهایی که بر حیرت من و هر ناظر و بیننده ای می افزود. افرادی می آمدند و نقل می کردند یا با سند و شهادت نشان می دادند در ایام محبس چه از سر آنها که نگذشته است؟

 

خدایا مهدی کروبی چه می دید و چه می شنوید؟ یا للعجب؛ کاش او زنده نبود و نمی دید که روزی در جمهوری اسلامی شهروندی نزد او بیاید و شکوه کند که در ساختمانی بی نام و نشان، توسط افرادی بی نام و نشان تر،هر عمل قبیح و غیر معمولی بر او صورت گرفته است: از لخت و عریان کردن افراد و نشاندن آنها در مقابل یکدیگر تا فحاشی های وقیحانه و ادرار کردن در صورت آنها و رها کردن چشم و دست بسته دختران و پسران در بیابان. اینها کم نبود که خبر از تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها نیز رسید. با خود گفتم که سه دهه پس از انقلاب و دو دهه پس از فوت امام به راستی ما به کجا رسیده ایم؟

طبیعی بود که رگهای غیرت به جوش آیند. که مگر می شد با شنیدن این اخبار و گزارش ها آرام نشست و سر راحت بر بالین گذاشت؟ اینچنین بود که دست به نوشتن نامه ای خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بردم. نوشتم که خبر از تجاوز و شکنجه و انجام اعمال غیر معمول می رسد و من بی هیچ داوری از شما می خواهم که تحقیق کنید و دریابید که آیا چنین فجایعی رخ داده است یا نه؟ این نامه که منتشر شد اما پاسخ آن، هیاهوهای بسیار بود که آغازیدن گرفت و بارانی از دشنام و تهدید بود که بر سر من باریدن گرفت. خطیبان جمعه در اقدامی هماهنگ و برآمده از دستورالعمل های اداری، از تریبون نمازجمعه هرآنچه توانستند علیه من گفتند و به من نسبت دادند. اینچنین بود که تردیدهای من جدی تر شد. با خود گفتم که اگر چنین فجایعی رخ نداده بود می گفتند که رخ نداده است، اما حملاتی بدین صورت غیر معمول از تریبون های کوچک و بزرگ نماز جمعه و فحاشی هایی چنین نامعمول از سوی برخی مطبوعات نشان از آن دارد که آتشی به خرمن عده ای افتاده است. خود را مکلف دیدم که بایستم و از میدان به در نشوم.

 

نامه ای که به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بودم برای بررسی در اختیار رئیس قوه قضاییه وقت قرار گرفت و آیت الله شاهرودی نیز دستور پیگیری ماجرا را به دادستان کل کشور، آقای دری نجف آبادی، داد. آقای دری تماسی با من گرفت و مقرر شد تا نماینده ای را نزد من بفرستد. آن نماینده آمد و من از باب نمونه، فردی را که مدعی بود علاوه بر شکنجه مورد تجاوز نیز قرار گرفته است، به ایشان معرفی کردم. نماینده اقای دری نیز تاکید کرد که کسی از ماجرا باخبر نشود تا خللی در روند رسیدگی پدیدار نگردد و حتی در خواست کرد که بازجویی خارج از محل دفتر من و در مکانی دیگر صورت پذیرد که کاملا محفوظ بماند. تا اینجای کار برخوردها معقول بود. تا اینکه پای دادستان اکنون معزول تهران به ماجرا گشوده شد. او تماسی با من گرفت و گفت که نماینده ای را برای بررسی ماجرا به ملاقاتم می فرستد. آن فرد آمد و از من شاهد و نمونه خواست. صحیح آن بود که من مطابق قراری که با نماینده آقای دری گذاشته بودم، می گفتم که به دستور آقای شاهرودی، اکنون آقای دری و نماینده ایشان درحال پیگیری ماجرا هستند و از من خواسته اند که اطلاعات خود را با فرد دیگری درمیان نگذارم. اما از انجا که درکار خود مشکلی نمی دیدم و بنا را بر احقاق حق و تعامل با مسئولان می دیدم، به نماینده دادستان معزول تهران این فرصت را دادم که در اتاقی در دفتر کارم با همان شاهدی که نماینده آقای دری نیز پای سخنش نشسته بود ملاقات کنند و شرح شکوه و شکایت او را بشنوند. گفتم که اگر می خواهید مکان دیگری را برای ملاقات با آن شاهد معین کنید که نماینده دادستان تهران اما برخلاف نماینده آقای دری گفت انجام ملاقات در دفتر خود من را مناسبتر تشخیص داد.

 

بر خلاف ملاقات اول که به خوبی انجام شد این ملاقات اما صورتی دیگر به خود گرفت. آنچنانکه در اثنای جلسه آن پسر بیرون آمد و گفت که اینها به دنبال چیز دیگری هستند و دعوی پیگیری قضایی ندارند، بلکه در اندیشه برخورد سیاسی و پاک کردن صورت مساله اند. گفت که نماینده دادستان تهران می خواهد که همراه او به پزشکی قانونی بروم. او را مجاب کردم که همراه آنها برود. در راه اما آنها به بازجویی سیاسی خود ادامه داده و به او گفته بودند که تو باید به خاطر خدا و به خاطر خانواده و آبرویت سکوت می کردی و نباید آلت دست سیاستبازان می شدی و بسیاری سخنان دیگر از این دست که اکنون مجال شرح آن نیست.

 

آن روز گذشت و فردای آن، همان پسر، وحشت زده نزد من آمد و گفت که رفته اند و در محله از خانه و همسایه درباره او تحقیق کرده اند. گفتم وحشت نکن، هدف آنها کشف حقیقت است. پسر اما باری دیگر به من مراجعه کرد و گفت که آنها ماجرا را به پدر او گفته اند و آبرویش رفته است و پدر او مدام گریه می کند. از پسر خواستم که پدرش را نزد من آورد تا با او سخن بگویم و آرامش کنم. آن پسر اما رفت و دیگر خبری از او نشد. پس از مدتی سه شنبه گذشته پدر به سراغ من آمد درحالیکه نگران فرزندش نیز بود. مردی بیش از هفتاد ساله و محترم را دیدم که اندوه از چهره و سخنش می بارید. می گفت ما مسلمان و مذهبی هستیم و چرا با ما چنین کردند؟ عکس هایی را از جیب خود درآورد و نشانم داد تا از سابقه شان گفته باشد. تصویرهایی از زمان جنگ که پسر مجروحش را خوابیده بر تخت بیمارستان نشان می داد، درحالیکه رهبری فعلی – رئیس جمهور وقت- در عیادت از مجروحین بر سر تخت او ایستاده و درحال بوسیدن فرزند مجروح اوست و فرزندش نیز دست خود را بر گردن ایشان انداخته است. می گفت که سابقه ما آن بوده است و امروز ما نیز چنین است. شکوه و شکایت داشت که آبروی ما را در محله برده اند و از کسبه محله نیز درباره ما پرسیده اند. می گفت که من در خانه مان وحشت دارم. او را در ماشینی سوار کرده و درباره پسرش سوال پیچش کرده اند و او هم توضیح داده بود که فرزندش دانشجو و صادق و راستگو است. با این حال به این نیز بسنده نشده بود. می گفت که بعد از این به خانه آمدم و ساعتی بعد زنگ خانه به صدا درآمد. پایین آمدم و در را باز کردم اما کسی نبود، بالا که آمدم دوباره زنگ خانه به صدا درآمد و دوباره در را باز کردم و کسی را ندیدم. این اتفاق برای بار سوم هم افتاده بود و این بار که او در را گشوده بود با موتورسواری روبرو شده بود که در مقابل خانه آنها قرار گرفته و فردی نیز با چهره مهیب بر ترک آن درحال عکس برداری از خانه آنها و داد و فریاد و بدگویی علیه شان در محله بود. پدر می گفت که با این اتفاقات ما در این خانه دیگر امنیت و آرامش نداریم.

 

گویا اینها ماموران تحقیق بودند که برای کشف حقیقت و دستیاری قضاوت آمده بودند. واین نتیجه و دستاورد ما بود از اولین سندی که در اختیار دستگاه قضایی قرار دادیم. دستگاه قضایی در نظام اسلامی که خود را با رویه حضرت امیر مقایسه می کند، برای تحقیق قضایی به هدف تهدید، موتورسوار مسلح سراغ شاکیان فرستاده بود. شرم است از بردن نام حضرت امیری که برای کندن خلخال از پای یک زن یهودی به خود می پیچید و اسوه عدالت بود و باری نیز که در دادگاه به شکایت یک یهودی حاضر شد و قاضی نام ایشان را به کنیه برد، به اعتراض گفت که در پیشگاه قضاوت، من و این یهودی با هم برابریم.

و من امروز شرح این ماجراها را می گویم تا مردم بدانند و چنین اتفاقاتی را با رفتار علوی قیاس نگیرند. می گویم، تا در تاریخ بماند که چگونه عده ای در این مملکت چادر حیا را دریدند و غیرت دین و کشور را جریحه دار کردند و آیندگان نگویند که این ظلم ها بر فرزندان این آب و خاک رفت اما صدایی برنخواست و کسی فریاد خود را به اعتراض حیایی که دریده شده بود بلند نکرد.

 

بدین ترتیب حوادثی که از سر یکی از شهود ما گذشت درسی شد تا بقیه شهود را دست و پا بسته در اختیار دادستان معزول تهران قرار ندهیم. دادستان کل کشور آقای دری نیز از سمت خود برکنار شده و بنابراین تمام درها بسته شده بود. این درحالی بود که فحاشی ها علیه مهدی کروبی از تریبون های رسمی و توسط مطبوعاتی که از پول بیت المال ارتزاق می کردند نیز هر روز فزونی می گرفت. اینچنین بود که نامه ای به ریاست جدید قوه قضائیه نوشتم و درخواست دادخواهی و رسیدگی به ماجراها را کردم. در نتیجه ی این نامه بود که کمیته ای سه نفره به دستور ریاست جدید قوه قضاییه تشکیل و مسئول پیگیری حوادث بعد از انتخابات و رسیدگی به شکایات خانواده مصدومین روحی و جسمی شد. جلسه اول تشکیل شد که جلسه خوبی هم بود. در این جلسه علاوه بر سندی که پیشتر در اختیار دادستان تهران و دادستان کل کشور قرار داده بودم، دو سند دیگر نیز ارائه کردم که اکنون بر خود می بینم شرح کامل تری از آنها را برای شما مردم گزارش دهم.

 

سند دوم که با مدارک کامل نیز همراه بود شرح ماجرای رفته بر خانمی بود که در تظاهرات خیابانی بازداشت شده و آنچنانکه خودش می گفت در ماشین با برآمدگی های جسمی او ور رفته بودند و وقتی که به محل مورد نظر رسیده از او خواسته بودند شلوارش را از پایش درآورد که او نپذیرفته اما آنها او را درحالی که به زمین نیز افتاده بود مجبور به درآوردن شلوارش کرده بودند. در همین اثنا مسئول بالاتری آمده و اعتراض کرده بود که اینجا چه خبر است و ماموران گفته بودند که او از بی حیایی لباسش را درآورده و خود را بر زمین انداخته است تا آبروی ما را ببرد؛ حال آنکه آن زن نیز فریاد می زده و داد و بیداد می کرده است که آنها به زور با او چنین کرده اند. والله اعلم!

 

سند سوم نیز مربوط به جوانی بود که عضو یکی از گروههای سیاسی قانونی هم بود و مادرش با من تماس گرفته و او را نزد من فرستاده بود.او خودش مدارک پزشکی قانونی و همچنین یک سی دی به همراه داشت که نشانگر ضرب و شتم شدیدش بود. این فرد مدعی نبود که مورد تجاوز قرار گرفته است اما عکس ها نشانگر التهاب و قرمزی مقعد او نیز بود.می گفت که در زیر شکنجه و کتک بیهوش بوده و نمی داند که با او چه کرده اند و اگر مورد تجاوز قرار گرفته نیز نفهمیده است. پزشکی قانونی نیز در این خصوص با تایید التهاب مقعدی، بررسی بیشتر را نیازمند نامه جدید و حکم قضایی دانسته بود. او پنج روز در بازداشت به سربرده بود اما در این چند روز آنچنان به صورت پی در پی مورد ضرب و شتم سنگین قرار گرفته بود که ماموران تصور کرده بودند او مردنی است و بنابراین گفته بودند که می خواهیم تو را به اوین منتقل کنیم اما در نهایت چشم و دست بسته در بیابان رهایش کرده بودند. یاللعجب!

 

اینها سه سند کتبی بود که در جلسه اول ارائه کردم و درباره دو سند دیگر نیز به صورت شفاهی صحبت کردیم و گفتم که این دو مورد نیز مطرح است اما سندی کتبی در خصوص آنها وجود ندارد. یکی از آنها ترانه موسوی واقعی بود که گفتم خانواده اش به ما راه نمی دهند و بهتر است که شما خود با هدف تحقیق، ماجرا را دادخواهی و پیگیری کنید. شاهد صحت ماجرا هم تلاش مذبوحانه ای بود که عده ای برای ساختن ترانه موسوی قلابی انجام داده بودند. کمیته اگر کارش تحقیق بود باید به سراغ محفل نشینانی می رفت که آن فیلم کذایی را برای پخش در رسانه ملی ساخته بودند؛ همانهایی که به خانواده ترانه موسوی قلابی گفته بودند "شما کاری با ترانه واقعی نداشته باشید، آن را خودمان حل می کنیم". گویی مهدی کروبی همه جرمش این بود که اسرار ماجرای «ترانه» را هویدا کرده و از سناریویی مشابه با سناریوی قتل های زنجیره ای پرده برداشته بود. زبان سرخ او سر سبز روزنامه اعتماد ملی را نیز بر باد داد که به محض افشای این ماجرا روزنامه نیز تعطیل شد. ماجرای ترانه واقعی را آنچنانکه شنیده بودم به صورت شفاهی برای کمیته بازگو کردم. ترانه موسوی به همراه یک دختر و چند پسر دیگر در مقابل مسجد قبا در روز مراسم سالگرد آیت الله بهشتی بازداشت شده بودند. دخترها پس از بازداشت شماره تلفن خانه شان را ردوبدل می کنند تا هریک که آزاد شد خانواده دیگری را از بی خبری بیرون آورد. آنها در همان روزهای بازداشت و درمیانه ضرب و شتم ها و به هنگام انتقال از یک مکان به مکانی دیگر متوجه غیبت ترانه موسوی می شوند. بدین ترتیب آن دختر دیگر وقتی که آزاد می شود با خانواده ترانه و همچنین با کمیته پیگیری تماس گرفته و گفته است که ترانه با ما بوده و مفقود شده است. مادر ترانه اما که گویا بسیار می ترسید گفته بود که دیگر با او تماس نگیرند. این دختر در کمیته پیگیری اینجانب و آقای موسوی نیز حاضر شده و تمام توضیحات لازم را در خصوص ترانه واقعی داده بود. از هیات سه نفره خواستم که حقیقت یابی در خصوص این سند شفاهی را نیز انجام دهند و از آنجا که هویت سناریونویسان درباره ترانه قلابی روشن بود، راههای حقیقت یابی نیز در دسترس و آسان به نظر می رسید. من بر این تصور بودم که در دستگاه قضایی علوی، از ما اشارتی کافی است تا آنها به سر بدوند. والله اعلم!

 

سند شفاهی دومی که در همان جلسه اول ارائه کردم مربوط به خانمی بود به نام سعیده پورآقایی. گفتم که درباره فردی به این نام هم به من خبرهایی داده اند و می گویند فرزند جانباز است که البته چون خود در خصوص آن خبر نداشتم و خانواده او را ندیده بودم درخصوص او محکم صحبت نکردم و خیلی سطحی از کنار آن گذشتم و در همین حد اشاره کردم که به هرحال برای او در تهران مجلس ختمی هم برگزار شده است. این سست ترین موردی بود که در جلسه اول ما با کمیته سه نفره بدان اشاره شد و خیلی سریع نیز از آن گذشتیم.

 

دو روز بعد از این جلسه اما در ادامه پیگیری هایم در خصوص این مورد خاص که اطلاع شخصی ام در موردش کمتر بود ملاقاتی داشتم با خانمی که خواهر ناتنی خانم پورآقایی بود. او گفت که پدرشان جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده است. او از من آدرس محل سکونت مادر سعیده را می خواست که زن پدرش بود و می گفت رابطه شان با آنها قطع است و او از محل سکونت آنها خبری ندارد. من نیز از آنجا که آدرسی از خانواده سعیده نداشتم از آقای مقیسه در ستاد آقای موسوی که این گزارش را به ما داده بود آدرس خانواده آنها را طلب کردم که ایشان ندادند از آن رو که روند تحقیقاتشان خراب نشود و آن خانواده نترسند. تلفنی نتوانستم از آقای مقیسه آدرس محل سکونت را بگیرم و درنهایت او را قاتع کردم که شنبه هفته گذشته درجلسه ای با حضور خواهر ناتنی سعیده شرکت کند. بدین ترتیب آقای مقیسه و خواهر سعیده را روبروی هم نشاندم و به سعیده گفتم که انشاءالله خواهرت کشته نشده است که او گفت این عکس منتشر شده متعلق به خواهر اوست و او قطعا کشته شده است. از آقای مقیسه خواستم که آدرس محل سکونت خانواده سعیده را به خواهر ناتنی او بدهد که اگر چنین نکند ابهامی برای خواهر او ایجاد خواهد شد. آقای مقیسه اما در اینجا به من گفت که ماجرای مرگ سعیده و آنچه تاکنون روایت شده بود کمی شک برانگیز است چراکه ما فهمیده ایم پدر او جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده و سعیده چندبار نیز سابقه فرار از خانه داشته است. من گفتم که شما کاری با این نکات نداشته باشید و برای رفع ابهام آدرس را به خواهر ناتنی سعیده بدهید که در نهایت نیز اقای مقیسه آدرس را به ایشان دادند.

این ماجرا گذشت و روز دوشنبه هفته پیش بود که آقای محسنی اژه ای در تماسی از من خواست که در جلسه ساعت دوبعدازظهر کمیته حاضر شوم و بدین ترتیب جلسه دوم کمیته نیز برگزار شد. اعضای کمیته در ابتدای جلسه با اشاره به اینکه می خواهند به بررسی هایشان ادامه دهند بدون آنکه درباره سندهای کتبی ارائه شده و ترانه موسوی هیچ بحثی انجام دهند یکباره از من پرسیدند که آیا گزارش و سخن جدیدی درباره سعیده پورآقایی دارم یا نه؟ که من شرح ماجرای دیدار خود با خواهر او را بازگو کردم و گفتم که نه تنها برخلاف آنچه گفته بودند پدر سعیده جانباز نبوده که شش سال پیش فوت نموده و سعیده چند بار از خانه فرار نیز کرده است و اینکه می گویند در هنگام الله اکبر گفتن به او تیراندازی شده هم صحت ندارد. و نقل کردم که این نکات را آقای مقیسه نیز به من گفته اند و شرح دیدار خود با خواهر ناتنی سعیده و سخنان آقای مقیسه را هم بازگو کردم. جالب اما آنجا بود که در این جلسه به جز این موضوع که از ابتدا نیز من به عنوان سند شفاهی و نه چندان محکم به آن اشاره کرده بودم، صحبتی درباره آن سه سند کتبی نشد و درباره ترانه هم صرفا بحث کوتاهی درگرفت.

 

در ادامه این جلسه البته بحثی طلبگی هم در گرفت درباره سخنانی که آقای رئیسی در میانه جلسه اول و دوم با خبرنگاران درمیان گذاشته و گفته بود:«اظهارات کروبی باید بررسی شود.» البته آقای خلفی متفاوت از آقای رئیسی از «بررسی اظهارات و مستندات» سخن گفته بود. من بدین ترتیب در جلسه گفتم که آنچه ما با شما درمیان گذاشته بودیم صرفا اظهارات و مدعیات نبود بلکه مستندات بود و درقالب سی دی ارائه شده بود. گفتند سی دی که سند نمی شود و من نیز گفتم که مگر در حین ارتکاب تجاوز می توانسته ام فیلمبرداری کنم که اکنون فیلم آن را در اختیار شما قرار دهم، و مگر من در محل ارتکاب جرم حاضر بوده ام و نخ انداخته ام که اکنون به شما بگویم چقدر فاصله میان آنها بوده است و آیا شما توقع دارید که من آلات جرم و تجاوز را هم ضمیمه پرونده می کردم؟ گفتم که من به دنبال سند آوردن هم نیستم و اینجا محکمه من نیست و اگر هم سندی به شما ارائه کرده ام برای آن بوده است که سرنخی باشد تا بروید و پیگیری کنید و نگذارید که حقی ضایع شود و ظلم کردن، رایج گردد.

 

بدین ترتیب در این جلسه تنها به دادن یک سند دیگر اکتفا کردم که مربوط بود به خانمی که در خیابان بازداشت شده و همانجا در داخل ماشین ون به او و دختری دیگر تجاوز شده بود. به آنها گفتم که این خانم بسیار وحشت زده ونگران است و گفته است که اگر پدر و مادرم از ماجرا باخبر شوند و بی آبرو شوم خودکشی خواهم کرد. از حساسیت ماجرا آنها را آگاه کردم و گفتم که بر آنهاست تا مراقبت لازم صورت بگیرد و مباد درخصوص این شاهد نیز همچون سندی برخورد شود که در اختیار دادستان معزول تهران قرار دادم واسباب بی آبرویی یک فرد را در خانواده و محله ایجاد کردند. اسناد کتبی این تجاوز را هم در اختیار هیات قرار دادم و البته گفتم که مورد دیگری نیز هست که مربوط به خانم پرستاری است که بازداشت شده و عکس های او را من به دلیل حرمت با دقت نگاه نکرده ام اما همینقدر دیده ام که تمام بدن او در اثر ضرب و شتم سیاه شده بود و او نیز مدعی است که مورد تجاوز قرار گرفته است و اسناد آن را هم جهت تحقیق فردا برایتان می فرستم. و سپس تاکید کردم که ماجرای سند آوردن را در همینجا خاتمه می دهم و همین مقدار سند ارائه شده برای بررسی و روشن شدن ماجرا کفایت می کند.

 

درحالیکه این جلسه نیز به خوبی پایان یافت اما فردای ان روز به یکباره ورق برگشت. دفتر من و دفتر حزب اعتماد ملی پلمپ و آقایان بهشتی و الویری و داوری بازداشت شدند. هیات سه نفره نیز به جای پیگیری ماجرا گزارشی شتابزده را منتشر کرد. و اکنون که من به گزارش شتاب زده کمیته پیگیری که روز شنبه منتشر شد نگاهی می اندازم یقین پیدا میکنم که اعضای این کمیته نیز دستور داشته اند که سروته ماجرا را جمع کنند و آنها نیز چنین شتابزده ماجرا را جمع کرده اند.اما دو نکته در خصوص گزارش آنها:

 

در این گزارش سخنانی از زبان من روایت شده است که من نگفته ام و درمقابل، در این گزارش هیچ اشاره ای به بعضی مطالب که من از زبان برخی شاهدان گفته بودم و بسیار وقیحانه بود همچون سخنانی که فاعل در هنگام تجاوز برزبان می آورده، نیز نشده است.

 

نویسندگان شتابزده این گزارش مدعی شده اند که اینجانب هیچ مدرک و سندی مبنی بر تجاوز وانجام اعمال خلاف عرف در بازداشتگاهها تا پیش از نوشتن نامه ام به رئیس مجمع تشخیص دردست نداشته ام. یاللعجب که آقایان از زبان ما سخن می گویند و برای خود می برند و می دوزند. مهدی کروبی آنگاهی نامه به رئیس مجمع تشخیص نوشت که بسیاری چهره های موجه به او مراجعه کرده و برخی بازداشت شدگان نیز به او پناه آورده و از آنچه بر آنها و دیگران گذشته بود خون گریستند. اگرچه این چهره ها شجاعت بسیار به خرج دادند که در سیلاب تهدیدها و فحاشی ها و در میانه ارعاب های گسترده حاضر شدند نزد فرد بی پناهی همچون مهدی کروبی بیایند و من همینجا شجاعت آنها را می ستایم.

 

در حالی که در این گزارش به اولین سند کتبی ارائه شده صرفا به اندازه پانزده سطر روزنامه ای و به دومین سند کتبی در حد هفت سطر روزنامه ای و به سومین نیز در حد پنج خط اشاره شده و کوچکترین اشاره ای نیز نشده است به چهارمین سند کتبی که در جلسه دوم ارائه گشت و درحالیکه درباره اولین سند شفاهی یعنی ترانه موسوی نیز فقط چهار خط روزنامه ای در این گزارش آمده است، بیش از دویست سطر روزنامه ای این گزارش که بخش اعظم آن را تشکیل می دهد مربوط به دومین سند شفاهی ما یعنی سعیده پورآقایی است که از قضا خود تشکیک کامل را بر آن وارد کرده بودیم. حال اگر بگوییم که این جنازه را کدام مقام دولت جمهوری اسلامی در اختیار خانواده آنها گذاشته است و اجازه دیدن جنازه را حتی به نماینده ستاد آقای موسوی نیز نداده بودند آیا ساختگی بودن کل ماجرا جهت انحراف پیگیری ها را به اذهان متبادر نمی شود؟ این ظن آنگاهی تقویت می شود که می بینیم همین ماجرای مشکوک، ملاک نوشتن کلیت گزارش شتابزده هیات سه نفره نیز قرار گرفته است.

 

البته باید در همینجا اشاره کنم که چه خوشحالم این کمیته به سراغ سند کتبی چهارم که در اختیار آنها قرار داده بودم نرفتند و حقیقت یابی خود را به همین مقدار محدود کردند و حداقل زندگی یک فرد دیگر و آبروی او را به بازی نگرفتند. جای شکرش باقی است و خدا را شاکرم.

کمیته سه نفره در پایان گزارش شتاب زده خود خطاب به ریاست قوه قضائیه خواستار برخود عادلانه و قاطع با اینجانب شده است. و بدین ترتیب نتیجه حق جویی قوه قضائیه چوبی شد که بر سر مهدی کروبی فرود آمد. من اما بسیار خوشحالم و از این فرصت استقبال می کنم و آن را هدیتی الهی می دانم؛ باشد که امکانی پیش آید تا بتوانم به صورت مبسوط پرده از جزئیات این اسناد و اسناد دیگری که موجود است بردارم و بازگو کنم آنچه را که تا امروز نگفته ام و صدایی باشم برای حق خواهی. خرسندم اگر فرصتی دیگر به وجود آید تا من دامن جمهوری اسلامی را از این فجایع و بسیاری حوادث دیگر که بعد از رحلت امام پیش آمد و بر این مملکت گذشت پاک کنم.

مهدی کروبی امروز می داند و به یقین فهمیده است که انگشت بر جای خوبی گذاشته است. آنچنانکه از این هیاهوها و شتابزدگی ها برمی آید مشخص است که قبای آقایان لای در مانده است. توصیه حضرت امیر بود به مالک اشتر که به گونه ای حکومت کن که یک مظلوم حق خود را بدون لکنت زبان از ظالم بگیرد. ما کجا و توصیه های حضرت امیر کجا؟ فرزند مرحوم مطهری می گوید که خانمی به خانه ملت آمده و نزد او شکایت آورده که بر پسر او در بازداشتگاه چه گذشته است و بعد از آن، چنان با آن خانواده برخورد کرده اند که آن زن، خود تماس مجدد گرفته و گفته است که ما هیچ شکایتی نداشته ایم و به قول ما لرها "خر ما از کرگی دم نداشت". این همان گرفتن حق بدون لکنت زبان است که توصیه حضرت امیر به مالک بود! مشخص است که تدبیر امور چه سمت و سویی به خود گرفته است. هیاهوها و هتاکی های آغشته به تهدید در هفته های گذشته تا آنجا فزونی گرفت که خانواده هایی نیز نزد من آمدند و خواستند که پیگیری ها را ادامه ندهیم و از عاقبت خود می ترسیدند و می گفتند که تو نه فقط برای خود که برای ما نیز دردسر ایجاد خواهی کرد. البته وقتی دختر یک زندانی را بازداشت می کنند و سپس این دختر عفیفه را شبانه، چشم بسته در بیابان رها می کنند تا آنجا که صدای یک روزنامه مستقل اصولگرا هم در می آید و می نویسد که این دختر را با چادر پاره در بهشت زهرا رها کرده اند، باید فهمید که تدبیر ملک و عدل در این مملکت به دست چه کسانی افتاده است و باید حق داد به آنهایی که نگران آینده خود هستند.

 

وقاحت اما به آنجا رسیده است که به جای مجرمان و مباشران و مسبان این مظالم، مهدی کروبی را می خواهند محاکمه کنند. غافل از آنکه محکمه واقعی در میان مردم است و باید به میان مردم رفت و دید که آنها چه کسی را محکوم می کنند و چه کسی را صدای حق خواهی خود می دانند. خدایا به تو پناه می برم از این فجایعی که جمعی مسبب آن بوده اند و نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی که مایه ننگ ایران شده است و از این آبرویی که از عدالت و قضای اسلامی رفته است.


هیات سه نفره کار خود را پایان داد و خواستار برخورد قضایی با اینجانب شد و من اما قضاوت درباب خود را به داوری مردم و محکمه الهی وامی گذارم و نامه نگاری های خود در این خصوص را در همینجا پایان می دهم. اگرچه این توصیه را نیز با ریاست محترم قوه قضائیه باید درمیان بگذارم که مبادا در مسیر قاضی القضاتی، تحت تاثیر اراده های تحمیلی و بیرونی قرار بگیرند و از مسیر عدالت خارج شوند. چه آنکه ایشان در قیاس با دو رئیس پیشین این قوه از امتیازی ویژه برخوردارند و آن فرزندی آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی و دامادی آیت الله العظمی وحید خراسانی است. امیدوارم که کارنامه قضایی آیت الله لاریجانی به گونه ای نباشد که در پایان دوران ریاست ایشان بر قوه قضا لطمه ای به ساحت مرجعیت وارد شود.


والله اعلم بالذات الامور
مهدی کروبی
23 شهریور 1388