استاد
علامه سید جلال الدین آشتیانی، چهرهای آشنا برای همهی جویندگان
حکمت و دانش است. دربارهی شرح زندگی و آثار این حکیم فرزانه،
بهتر آن دیدیم که سرگذشت نامهی خود نوشت ایشان که در شهریور 1364
به قلم آمده است، تقدیم نماییم:
حقیر سال 1304 خورشیدی که
در قصبهی آشتیان (که اکنون به شهری مبدل شده) از مضافات سلطان
آباد عراق (اراک) متولد شدم. دوره ابتدایی را در دبستان خاقانی
آنجا به پایان رساندم و در مکتب خانه قدیم، گلستان سعدی و نصاب
الصبیان و تاریخ معجم و جامع المقدمات در صرف و نحو و قسمتی از
درّه نادری و نیز قسمتی از کتاب شرح سیوطی را قرائت نمودم.
نگارنده در 1323 خورشیدی به تشویق و راهنمایی و مساعدت روحانی
آشتیانی به دارلعلم قم مسافرت کردم و از آنجا کتاب مغنی و مطول و
قسمت زیادی از شرح لمعه در خدمت مرحوم آقای صدوقی یزدی که
دارای استعداد و هوشی قابل توجه و حافظهای قوی و بیانی روان و
جذاب بود خواندم. جلد اول کفایه و چند سال قبل از آن، شرح شمیسه
را خدمت آیت اللّه حاج میرزا عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی که (به
تمام معنی مرد خدا بود) قرائت کردم سپس به معرفی آقا میرزا مهدی
آشتیانی، خدمت مرحوم حاج شیخ مهدی مازندارنی که در معقول از
تلامیذ آقا میرزا حسن کرمانشاهی آقا میرشهاب الدین تبریزی و در
منقول از شاگردان حاج شیخ فضل اللّ'ه نوری و آقا سید عبدالکریم
مدرس و آقا سید محمدکاظم یزدی و شیخالشریعهی اصفهانی بود شروع به
قرائت شرح منظومهی حکیم سبزواری و مکاسب شیخ اعظم انصاری نمودم
و تا اواخر الهیات منظومه و قسمت زیادی از شوراق و بعد قسمتی از
امور عامهی اسفار را نزد آن مرحوم فرا گرفتم.
حاج شیخ مهدی
خیلی منظم و مرتب درس خوانده بود و آنچه را که خوانده بود، از
عهدهی تدریس آن بر میآمد و از بیانی فصیح نیز برخوردار بود.
بنده
قسمتی از امور عامهی اسفار را خدمت آن مرحوم قرائت کردهام.
ایشان درس تفسیری هم داشت که قابل استفاده بود. او با دقت شفا و
اسفار و شرح اشارات را نزد اساتید نامی قرائت کرده بود و دروس
منقول را نیز بهترین اساتید فرا گرفته بو. شخصاً مردی متقی و
پرهیزگار و بی علاقه به شهرت و خودنمایی بود. اسلام و تشیع در عمق
روح او ریشه داونده بود لذا با تمام هویت معتقد به مبدأ و معاد و
متحقق به قواعد عقلی و فلسفی و عقاید دینی و متمحض در سلک توحید و
اهل عبادت و پایبند به نوافل و ادعیه و اوراد بود چون منزوی از
خلق بود، بدبین بود. و شاید چیزهایی میدانست و میگفت که ما
نمیدانستیم. به قول مرحوم استاد علامه، آقای مطهری، مثل اینکه
حرفهای حاج شیخ مهدی روی میزان بوده است و راست از کار در
میآمد. البته انزوا، خودبینی میآورد به خصوص در او که عوامل
خارجی نیز در افکارش مؤثر بود.
نگارنده، مدت هشت سال به درس
فقه و اصول خاتم الفقها - آیت اللّ'ه العظمی بروجردی- اعلی
اللّ'ه قدره فی النشئاب الالهیه- و مدت یک سال به درس عالم
مجاهد مظهر صفات ربانی، آقا سید محمدتقی خوانساری «قده» حاضر شدم.
در
مدت دو سال اقامت در نجف از دروس مرحوم فقیه ربانی آقای حکیم -
اعلی اللّ'ه قدره- و استاد محقق عالم عادل و مجتهد بارع آقا سید
عبدالهادی شیرازی که در علم و عمل از نوادر بود، استفاده کردهام
ولی مرتب و بدون وقفه به درس فقه و اصولی نامدار و حکیم آقا
میرزا حسین بجنوردی خراسانی حاضر میشدم که سرعت انتقال و فهم
مستقیم را با حافظهی حیرتآور توأم کرده بود. آقا میرازحسن، ادبیات
را نزد میرزاعبدالجواد ادیب نیشابوری فرا گرفته بود. اغلب قصاید
شعرای خراسان را حفظ داشت. از حکیم صفای اصفهانی و شعرای آن
زمان مثل ملک الشعرا بهار اشعار زیاد در حافظه داشت و اشعار فکاهی
ایرج را نیز برای ما میخواند. مرحوم علامه مظفر آقا شیخ محمدرضا،
میفرمود: «میرزا شاید حدود صد هزار شعر از شعرای عرب، آن هم قصایدی
که در مدح حضرت رسول و حضرت امیرمؤمنان گفته شده است، حفظ
دارد.» در حکمت و فلسفه از تلامیذ برجستهی آقا بزرگ حکیم و حاج
فاضل خراسانی و در منقول از افاضل حوزهی آقا ضیاءالدین عراقی و
آقا میرزاحسین نائینی بودند.
آقا میرزاحسن تمام مواردی را که
سعدی از متنّبی متأثر شده است، حفظ بود و قرائت میکرد و اثبات
میکرد که سعدی مطلب را ادا کرده است.
در حکمت و فلسفه، حدود
پنج سال به درس استاد علامه، حاج میرزا محمدحسین طباطبایی تبریزی
حاضر شدم و چند سال از درس تفسیر و اصول فقه آن مرحوم استفاده
کردم.
مرحوم آقای طباطبایی کفایه را به انضمام حواشی استاد
خود حاج شیخمحمدحسین اصفهانی برای حقیر و جمعی از دوستان تدریس
فرمودند.
آقای طباطبایی علاوه بر جامعیت در علوم معقول و
منقول، انسانی تمام عیار بود، مدتها در علم سلوک و اخلاق به سبک
اساتید فن در اعتاب مقدسه مثل آقا میرزاعلیآقای قاضی و حاج میرزا
حبیب ملکی و اساتید طبقات بعد از آنها، روح و سرشت پاک طبیعی و
ذاتی خود را با علم و عمل و اخلاق کسبی توأم کرده بود. لذا شخصی
سلیمالنفس و دارای اعتدال روح به اخلاق ارباب معرفت متخلق بود.
به حقیر لطف فراوان داشت و در تمام مدتی که به درس ایشان
میرفتم یا در منزل و گاهی در ییلاقات حسبالامر او در خدمتشان
بودم، ذرهای هوی و هوس و مختصر انحراف از جادهی عدالت در ایشان
ندیدم، ملکی بود در صورت انسان. قوی الایمان، سلیمالجنبه و در
واقع عمل و رفتار او خود به خود انسان را به طرف معنویات سوق
میداد، که از معصوم وارد است: «کونوادعاة الناس بغیر السنتکم».
حقیر
بر خلاف آنچه که شهرت دارد، از محضر مرحوم آقای میرزامهدی آشتیانی
استفاده نکردهام. ایامی که آن مرحوم حال تدریس داشت، نگارنده
استعداد استفاده از او را فاقد بودم و این اواخر که اسفار و شفا
میخواندم، آقا میرزامهدی بستری بود. برخی از مشکلات فلسفی و
عرفانی را آن مرحوم برای حقیر تقریر میفرمودند.
ایشان نیز
مردی بسیار سلیمالنفس بود- کلیهی مبانی حکمای مشّاء و اشراق و
حکمت متعالیهی ملاصدرا را از حفظ داشت. در عرفان احاطهی
حیرتآوری داشت و آنچه را که نزد اساتید فرا گرفته بود، به واسطهی
سرعت انتقال و حافظهی عجیب، در حفظ داشت، اغراضگویی نکردهام.
حقیر حدود یک سال در درس اسفار استاد نامدار و عالم متقی آقا میرزا
احمد آشتیانی حاضر شده است. اگر چه کثرت سن و ضعف ناشی از کهولت
مانع بود که آنچه را میداند، تقریر نماید ولی استاد مسلم بود.
مرحوم آقا میرزا احمد در نجف که اسفار تدریس میکرد، یک صحفه اسفار
چاپ سنگی را یک هفته تدریس میکرد. در این اواخر به حافظه و حضور
ذهن او مطلقاً خللی راه نیافته بود. مشکلترین مباحث اسفار را بدون
مطالعهی قبلی برای انسان حل میکرد. شرح فصوص قیصری و
تمهیدالقواعد و نصوص قونوی و شرح مفتاحالغیب را نزد آقا میرزاهاشم
قرائت کرده بود و استاد این فن بود.
نگارنده بعد از قرائت
الهیات و امور عامهی اسفار و الهیات شفا، تابستان به تهران مسافرت
کردم. یکی از دوستان حقیر (مرحوم حاجمیرزاتقی آجیلی) از تجار
تهران که در قزوین کارخانهی خشکبار داشت، پیشنهاد کرد که برویم
به قزوین، نگارنده تا آن زمان مرحوم استاد اعظم (سید سادات اعاظم
الحکما) آقای حاج میرزا ابوالحسن قزوینی را زیارت نکرده بودم. بعد
از ورود به قزوین، بعدازظهر آن روز رفتم مدرسه التفاتیه، طلاب
گفتند آقای رفیعی نیم ساعت دیگر تشریف میآورند.
خدا رحمت کند
حاج شیخ علیاصغر تاکندی را که در حال کهولت سن به سر میبرد و
اخلاق محمدی داشت، از، بند ه دعوت کرد و در جلوی حجرهی فرزندش
که در آن زمان طلبه بود و فعلاً از فضلاست با قلیان و چایپذیری
کرد. آقای ابوالحسن وارد شدند، دارای هیبت و وقار خاصی بود. پیشیانی
بلند و نظری گیرا داشت. خوش صحبت و با اطلاع و نیک محضر بود. تاریخ
ایران را بعد از دوران اسلام حفظ داشت بحارالنوار مجلسی را مکرر
مطالعه کرده بود و به تمام ضعف آن آشنا بود. در فلسفه در بین
اساتید تهران، محضر آقامیرزاحسن کرمانشاهی اعلی اللّ'ه مقامه را
درک کرده بود. سفر نفس اسفار و الهیات شفا را از قرار اظهار خود
محروم آقا میزامحمود آشتیانی، نزد آقا میرزاحسن و منظومه را نزد حاج
فاضل تهرانی قرائت کرده بود. مقدمهی قیصری و قسمتی از فص آدمی
را نزد آقامیرزامحمود قمی خوانده بود، ولی در فن عرفان تسلط نداشت،
هنر او در آثار ملاصدرا ظاهر و بارز بود. عرفان کار قلندری است که در
وادی دیگر سیر کند.
کتاب اسفار و حواشی ملاصدرا بر مفاتیح الغیب
و حواشی ملاصدرا بر حکمت الاشراق در حافظه داشت و گویی خداوند او را
برای تدریس اسفار خلق کرده بود.
نگارنده بعد از چند جلسه
گمشدهی خود را یافتم، آن مرحوم عنایت خاص به حقیر داشت. بعد از
نماز مغرب و عشا حدود سه ربع ساعت منبر میرفت و یکی از آیات
قرآنیه را تفسیر مینمود. آن زمان حدود شصت سال داشت و بسیار
قویالبنیه و با نشاط بود.
از طلاقت لسان و عذوبت بیانی
بینظیر برخوردار بود، وقتی که حال تدریس داشت، با بیان سحار خود
هنگام تقریر مبانی صدرالمتألهین نفس انسان را در سینه حبس مینمود
و اعجاز میکرد. آن چنان احاطهای داشت که وقتی مباحث اسفار را
عنوان میکرد، حقیر که شرح حکمت الاشراق با تعلیقات آخوند ملاصدرا و
شفا را با حواشی آخوند و شر اشارات قبلاً مطالعه میکردم، به عیان
میدیدم که به همهی مشارب فلسفی احاطه و اشراف فوقالعاده دارد
و درس او ناظر به تمام مشارب فلسفی است.
استاد- اعلی اللّ'ه درجاته- در عرفان تخصص نداشت، ایشان از حوزهی آقامیرزاهاشم استفاده نکرده بود.
نگارنده
و چند نفر از دوستان که در خدمتشان اسفار میخواندیم، استدعا کردیم،
مقدمهی قیصری تدریس بفرمایند. در همان ابتدای ورود، در مقام تقریر
فصل اول مقدمات قیصری معلوم شد که استاد در عرفانیات توانایی
ندارد و آن عذوبت بیان در این مقام و مشهد از او دیده نمیشد، بنده
احساس کردم مرد میدان فصوص ابن عربی نیست.
مرحوم رفیعی به
خواهش حقیر ایام تعطیلی نوروز به قم مشرف شدند، حقیر و مرحوم استاد
علامه حاج آقا مصطفی و برخی از دوستان سفر نفس اسفار را خدمت
ایشان شروع کردیم و درس خارج اصولی هم برای ایشان قرار دادیم
به این عنوان که مدتی در قم از محضرشان استفاده کنیم. حضرت
امام مدظله فرمودند دو سال هم بتوانید آقای حاج سید ابوالحسن را در
قم نگه دارید، غنیمت است، ولی ایشان بعد از یک ماه مصمم شد که
به قزوین مراجعت کند.
نگارندهی این سطور و آقای مهدوی کنی و
برادرشان و آقای امامی کاشانی برای ادامهی استفاده از محضرشان
به قزوین رفتیم.
با صراط تمام باید عرض کنم که او در بین
اساتید ما مرد میدان اسفار بود و لاغیر، ادعایی هم نداشت که به جای
منظومه تدریس شود. فرمودند منظومه بهترین کتاب است برای کسی که
بخواهد به فلسفهی ملاصدرا آشنا شود و بعد از اسفار بخواند. صراحتاً
فرمودند: «من خودم را میشناسم بعد از صرف مدتی وقت اگر بخواهیم
اثری جامع و متوسط بین کتب مفصل ملاصدرا و آثار موجز او به وجود
آورم، قهراً سه درجه از شواهد ربوبیه نازلتر خواهد بود. «همین که
حس میکرد ما او را مرد میدان اسفار میدانیم، خوشحال بود.
مرحوم
شیخ غلامعلی شیرازی و آقامیرزاعلیمحمد اصفهانی نیز مانند دیگر تلامیذ
آقامحمدرضا و آقا علی مدرس استاد ماهر بودند. آقا شیخ غلامعلی خیلی
زودتر از معاصرانش به سرای باقی شتافت.
آقا میرزا علیمحمد به
نجف مشرف شد و در آنجا به تدریس پرداخت او را تفکیر کردند، به
ایران برگشت و مطلقاً از برای ارباب عمامه درس نگفت و در مدرسهی
علوم سیاسی تدریس میکرد و در 1304 خورشیدی به سرای باقی پیوست.
آقای قزوینی در علوم نقلی استاد بود و اطلاعات متفرقهی وسیعی
داشت که حاضران در مجالس علمی را متوجهی خود میساخت. ادیبی ماهر
بود. کلیهی آثاری که در مشروطیت نوشتهاند، دیده بود. تاریخ ایران
را خوب میدانست. در ریاضیات و علم هیئت تسلط داشت. مدتی را در
زنجان برای استفاده از علوم ریاضی از محضر وحید زمان خود آقا میرزا
ابراهیم زنجانی (از تلامیذ آقا میرزا حسین سبزواری و جلوه و آقا علی
و آقا محمدرضا و در نقلیات از تلامیذ آقا میرزاحسن آشتیانی) اقامت
نمود.
فهرست آثار سیدجلال آشتیانی
حقیر (سیدجلال آشتیانی)
برای آنکه مختصر اندوختهی خود در ربوبیات را از دست ندهد، به
تألیف آثار علمی پرداخت اولین اثر حقیر، هستی از نظر فلسفه و عرفان
است که در 1338 در مدت بیست روز آن را به سلک تحریر آوردم. اثر
دوم نگارنده شرح حال و آراء فلسفی ملاصدرا است که در کمال ایجاز
نوشته شده است و آن را خیال دارم در دو جلد به تفصیل در آورم.
اثر
سوم حقیر چاپ شرح آخوندملامحمد جعفر لنگرودی بر مشاعر ملاصدرا است،
حاج ملامحمد جعفر از شاگردان آخوندنوری است. این شرح با مقدمهی
راهگشای استاد محقق جلال الدین همائی - اعلیاللّ'ه مقامه- و
تعلیقات مفصل حقیر به انضمام سیر فلسفهی اسلامی از زمان میرداماد
و میرفندرسکی تا عصر حاضر چاپ و منتشر شد.
المظاهر الالهیهی ملاصدرا را قبل از شرح مشاعر با مقدمه و تعلیقات چاپ کردم.
اثر
پنجم نگارنده شرح مفصل بر مقدمهی قیصری بر شرح خود بر فصوص ابن
عربی است. نگارنده این شرح را تقدیر مرحوم آقای آشتیانی نمودم،
بعد که دوباره خدمت آن استاد محقق رسیدم، فرمودند «این شرح را با
ذوق و علاقه بر عرفانیات و به زور استدلال شرح کردهای. مواضع
مشکل مقدمه و فص آدمی و شیثی را به دقت مطالعه کن. بعد از
مطالعهی دقیق و درک مواضع عویصات، مطالب را برای توبیان
میکنم.»
شواهدی ربوبیهی آخوند ملاصدرا اثر ششم نگارنده است
که جزء انتشارات دانشگاه مشهد با حواشی محقق سبزواری چاپ و نشر شد.
مقدمهی مفصل آن در نحوهی تأثیر افکار ملاصدرا در معاصران و اساتید
بعد از او تا زمان آخوند نوری و رونق گرفتن آثار این فیلسوف در
مدارس و حوزههای علمی و سیر نزولی آن تا زمان حاضر و نیز بیان
تأثیر افکار ابنعربی در اساتید دوران صفویه و زندیه و قاجاریه است.
در این ادوار فقها و مجتهدانی نظیر آقا حسین خوانساری و محقق
سبزواری، صاحب ذخیرهی شیخالاسلام اصفهان، و فقیه کم نظیر فاضل
هندی سید محمد فرزند تاجالدین حسن اصفهانی استاد معقول و منقول
بودند. از فاضل هندی مؤلف کتاب عالی در فقه اهل بیت (ع) به
کشاف اللثام تعبیر میکنند.
شیخ جعفر کاشف الغطا گفته بود: «اگر
کشف اللثام را ندیده بودم، باور نداشتم که در اولاد اعاجم فقیه
به وجود آید.» به هر حال، جلد اول منتخبات فلسفی را بعد از
مجموعهی آثار چاپ نشدهی حکیم سبزواری به انضمام قمست فرانسوی،
چاپ و منتشر نمود. به نظرم میآید که حدود چهل کتاب و رساله از
1340 خورشیدی تا 1361 هجری شمسی چاپ و منتشر نمودهام.
اصول
المعارف محقق فیض و رسائل فلسفی ملاصدرا، المسائل القدسیه و اجوبة
المسائل متشابهات القرآن نیز از آثاریست که با مقدمهی مفصل جزء
انتشارات دانشکدهی الهیات در دسترس اهل ذوق قرار گرفت.
بهترین
اثری که در این اواخر منتشر کردم، مشارق الدراری، شرح سعیدالدین
سعید فرغانی است بر تائیه ابنفارض که از حیث اشتمال بر امهات
قواعد عرفانی و فروعات متفرقه بر این اصول نظیر ندارد.
این
کتاب تقریر درس شیخ کبیر قونوی است که از قرار مقدمهای که به
قلم مبارک خود بر این شرح نوشته، ابیات تائیه را در دیار مصر و
شام و روم برای جمعی از اعاظم تلامیذ خود شرح مینموده و شاگردان
بیانات استاد را مینوشتند. قونوی تقریرات فرغانی را پسندید و بر آن
مقدمه نوشت. فرغانی از خود نیز مایه گذشته است.
تائیهی
ابنفارض در اطوار نبوت و ولایت محمدیه و علویه و دیگر وارثان
ولایت محمدیه یعنی ائمهی طاهرین، نظیر ندارد. در عالم اسلام به
تصریح اهل فن هیچ اثر منظوم دارای عظمت تائیه نمیباشد. بلکه
مراتب ولایت را بدان مضبوطی و نظم خاص احدی بیان نکرده، در آن
شور و حال غریبی دیده میشود.
حقیر اولین و بهترین و عمیقترین
شرح ابن عربی را با نسخ متعدد مقابله و برای چاپ مهیا کردم. شرح
مذکور تألیف مؤیدالدین جندی از تلامیذ قونوی است. از این کتاب سیصد
و پنجاه صفحه چاپ شده بود که بنده به شدت بیمار شدم و دوست
دانشمندم جناب آقای دکتر ابراهیم دینانی استاد فعلی دانشگاه تهران
بقیهی کتاب را که در مطبعه بود، زیر نظر گرفت و چاپ کرد.
نسخ
کتاب مذکور تمام شده است و در نظر دارم آن را با دقت تصحیح و با
مقدمهای مفصل در نحوهی تأثیر او بر دیگر شارحان فصوص و نحوهی
تلقی عرفای قبل از ابن عربی درباهی وحدت وجود در دست دارم که
به عنوان رد بر تهافت غزالی به رشتهی تحریر میآورم و در همین
اثر، تمام مطالب ابواب الهدی اثر مرحوم آقا میرزامهدی اصفهانی را
مورد نقد و بررسی قرار میدهم.
شایان گفتن است که استاد در سال 83 دارفانی را وداع گفت و اهل حکمت را، جریحهدار ساخت.
سلام وبلاگ خوبی داری نظرت درباره تبادل لینک چیه ؟