جرج برنارد شاو، نمایشنامهنویس ایرلندی و برنده جایزه
نوبل ادبیات، ۱۵۲ سال پیش در ۲۶ جولای ۱۸۵۶ میلادی متولد شد. وی در طول
عمر ۹۴ ساله خود آثار فراوانی خلق کرد. نوشته زیر درآمد کوتاهی بر زندگی و
کار اوست که به مناسبت سالروز تولد وی تنظیم شدهاست.\
به
گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بیست ششم جولای روز تولد جورج برنارد
شاو است. این نمایشنامهنویس شهیر نیز مانند اسکار وایلد و سایر
نمایشنامهنویسانی که مسیر تأتر بریتانیا را تغییر دادند، یک ایرلندی بود.
وینستون چرچیل درباره او گفته است: « [شاو] موجودی زیرک، چابک، تندخو و
فهیم است. جک فراستی را تصور کنید که با لباسی پرزرق و برق زیر آفتاب
میرقصد.» این توصیف چرچیل جدا از بیان خصوصیات اصلی شاو، بیانگر زندگی
طولانی و دوره زمانیای که وی در آن میزیست نیز هست.
شاو که در
دوره ویکتوریا به دنیا آمده و بزرگ شده بود، تا زمان مرگش در سال 1950
شخصیت اجتماعی مهمی محسوب میشد. دایره تجربیات او تمام وقایع تاریخی مهم
نیمه دوم قرن نوزده و نیمه اول قرن بیستم را در بر گرفته بود. او این
تجربیات را با زبانی طنزآلود و هجوآمیز که مشخصه اصلی نمایشنامههای اوست
بیان کرده است.
وقتی او در سال 1876 و در سن پانزده سالگی دوبلین
را ترک کرد و به لندن آمد، مصمم بود که نویسنده شود. به همین دلیل و به
خاطر جبران فقدان تحصیلات آکادمیک خود، به مدت 2 سال به کتابخانه موزه
لندن رفته و در آنجا به مطالعه میپرداخت. در همان کتابخانه بود که با
ویلیام آرکر آشنا شد. آرکر مجذوب ترکیب عجیب کتابهایی که شاو میخواند
شده بود: از "سرمایه" مارکس گرفته تا متن اپرای "تریستان و ایزولد" واگنر.
این آشنایی موجبات ورود شاو به حرفه روزنامهنگاری را فراهم کرد. او در
ابتدا به عنوان منتقد هنر و سپس به عنوان منتقد موسیقی فعالیت میکرد تا
اینکه در سال 1892 اولین نمایشنامهاش با عنوان " سرای بیوگان" به روی
صحنه رفت و با وجود اینکه بعد از 2 اجرا متوقف شد، اما حرفه او به عنوان
یک نمایشنامهنویس آغاز شده بود. از آنجا که در ابتدا نگاه انتقادی
نمایشنامههای شاو به شرایط جاری جامعه بریتانیا، اجرای آنها را با
مشکلاتی مواجه میکرد، وی تصمیم گرفت آنها را تحت عنوان "نمایشنامههایی
دلانگیز و ناگوار" منتشر کند.
بالاخره در سال 1904 نمایشنامه
"کاندیدا" در تأتر سلطنتی به روی صحنه رفت و اجرای موفقیتآمیز آن باعث
مطرح شدن شاو به عنوان یک هنرمند پیشرو شد. همچنین او شدیدا تحت تاثیر
نمایشنامهنویس نروژی، هنریک ایبسن بود و او را در تابوشکنی پیشگام
میدانست.
شاو در "نمایشنامههای ناگوار" به معایب کاپیتالیسم
حمله کردهاست و مشکلات اخلاقی و اجتماعی انگلستان دوره ویکتوریا را به
چالش کشیده. او خالق نوعی درام اندیشه است؛ درامی که در آن شخصیتها عمیقا
از دیدگاه خود دفاع کرده و جایگاه اجتماعی خود را توجیه میکنند. هدف شاو
حمله به از-خود-خوشنودی و اخلاقیات ریاکارانه مخاطبان ویکتوریایاش بود.
او با فصاحت دیالوگها و واژگونی غیره منتظره موقعیتها در روند داستانی
نمایشنامه، مخاطبانش را با مهارت تمام در موقعیتی قرار میدهد که درگیر
احساس همدردی ناخواستهای با شخصیتها شده و از پیشفرضهای سنتی خود تعدی
کنند.
تا پایان اولین دهه قرن بیستم شاو به شهرت ادبی قابل توجهی
دست یافته بود و از وجهه خود به عنوان انسانی روشنفکر، سنتشکن، شوخ و
منطقی برای ابراز نظرات اجتماعیاش استفاده میکرد. او از خیلی از جهات
فردی تندرو محسوب میشد؛ گیاهخواری که آنقدر جرات داشت که در جنگ جهانی
اول یک صلحطلب باشد. وی همچنین مدافع حقوق زنان و خواهان اصلاح نگارش
انگلیسی بود. پافشاری شاو بر عقلگرایی به حدی بود که برخی از همعصرانش
او را انسانی بیروح میدانستند.
ویلیام باتلر ییتس، شاعر بزرگ
ایرلندی و برنده جایزه نوبل پس از دیدن اجرای "جنگافزارها و انسانها"
گفته است که کابوس چرخخیاطیای را دیده «که تیک تیک صدا میداد و
میدرخشید، موضوع جالب این بود که این چرخ خیاطی لبخند میزد، دایما لبخند
میزد!» اما او در ادامه میگوید: «من از ترسناکی [نمایشنامه] شاو لذت
بردم. او میتواند به دشمنان من و به دشمنان عزیزانم ضربهای وارد کند که
من هرگز نخواهم توانست؛ که هرگز هیچ کدام از نویسندگان حاضری که برایم
عزیزند نخواهند توانست.»
شاو در سال 1925 برنده جایزه نوبل ادبیات
شد، او این نشان را تنها به اصرار همسرش که آن را افتخاری برای ایرلند
میدانست پذیرفت ولی جایزه نقدی آن را قبول نکرد و خواست که از آن برای
ترجمه آثار سوئدی به انگلیسی استفاده کنند. او همچنین به خاطر اقتباس
فیلمنامهای یکی از نمایشنامههایش در سال 1938 برنده جایزه اسکار شد. جرج
برنارد شاو در طول عمر 94 ساله خود در حدود 50 نمایشنامه نوشت و تاکنون
تنها کسی است هم جایزه نوبل و هم اسکار را از آن خود کرده است.