زندگینامه عبید زاکانی

سرآغاز 
نظام الدین عبید زاکانی قزوینی متخلص به (عبید) از خاندان زاکانیان است که به مهاجرت به قزوین آمده و آنجا رخت اقامت افکنده ان. از آنان شعبه ای اهل علم و حدیث و معقول و منقول بوده اند و شعبه ای در شمار افاضل و ارباب صدور، و نظام الدین عبید از شعبه اخیر است. چهاره کتاب و رساله از نظم و نثر که برخی از آنها به تازی است، ریخته قلم اوست و بیشتر آنها نیز در دست است و آن یکی دو کتاب را هم که دست روزگار به ظاهر در گوشه ها از دیده نهان داشته و مایه اندوه و تلخکامی شیفتگان آثار عبید ساخته است، امید است که روزی بازی ایام به ما باز رساند. 
حمد الله مستوفی در (تاریخ گزیده) که به سال 730 هجری تالیف شده است، از همشهری خود (با اشعار خوب و رسائل بی نظیر) یاد می کند و با آنکه (عبید) عمری دراز یافته است معذلک این تذکار (مستوفی) به حدود لااقل چهل سال پیش از مرگ وی باز می گردد و نشان می دهد که این مرد جستجوگر از همان آغاز جوانی و اوان زندگِ با ذهن تند و تیزبین و طبع شوخ و طنزپردازو هوش سرشار و زبان گشاده و ذوق سلیم و حسن انتخاب کلام، زشتیهای حیات و زشتکاریهای مردم زمانه را به دیده عبرت می دیده و در نمایاندن و بازگو کردن پلیدیها و عاملان نابسامانیها و انگیزندگان فتنه ها و پدید آورندگان دشواریها برای جامعه بی پروا و بیتاب بوده است چالاک به میدان نقد ناروائیها در می آمده و پیروز از تگنای زحمت گرانجانان بیرون می شده است و بدین سبب خود و خاندان و سخن و شعر و کتاب و رساله و لطیفه و نکته و جد و هزلش از همان ابتدا زبانزد مردم سخنانش تیزبین و دانشی مردان نکته جو شده است ، حتی گران طبعان نکته ناشناس و عوام ظاهربین و قشریان سالوس نیز از مطالعه و نقل سخنان وی و اظهار نظر ظاهری درباره آثارش روی برنتافته اند و به غرض با عناوین (جهنمی ) و (هجا گو) و (هزال) از او یاد کرده اند. اما حقیقت این است که طنز و هزل نقابی است بر چهره معانی باریک و مضامین بلند و موشکافیها و باریک بینی های این منتقد بزرگ در زمینه نمایاندن معایب و مفاسد زمانه و دورویی و ریا کاری و زورگوئی و بیداد و غارتگری و حق ناشناسی و تملق گویی و خوار مایگی گروهی از مردم عصر و فقر و تنگدستی و جهل و بی خبری و ناتوانی بسیاری دیگر از ابناء زمان. 
شرح اینکه (عبید) در سخنان خود چند وزیر را ستوده است همچون (خواجه علاء تالدین محمد فریومدی) وزیر پسر قاضی شمس الدین محمد صائن وزیر ابواسحاق اینجو ، و یا مدح چند سلطان کرده است چون (شیخ جمال الدین ابواسحاق این جو ) و (سلطان اویس جلایر) و (شاه شجاع مظفری) از حوصله این مختصر بیرون و ذکر مدیحه ها نیز و نقدشان هم . باز بجث در تولد سرآغاز 

نظام الدین عبید زاکانی قزوینی متخلص به (عبید) از خاندان زاکانیان است که به مهاجرت به قزوین آمده و آنجا رخت اقامت افکنده ان. از آنان شعبه ای اهل علم و حدیث و معقول و منقول بوده اند و شعبه ای در شمار افاضل و ارباب صدور، و نظام الدین عبید از شعبه اخیر است. چهاره کتاب و رساله از نظم و نثر که برخی از آنها به تازی است، ریخته قلم اوست و بیشتر آنها نیز در دست است و آن یکی دو کتاب را هم که دست روزگار به ظاهر در گوشه ها از دیده نهان داشته و مایه اندوه و تلخکامی شیفتگان آثار عبید ساخته است، امید است که روزی بازی ایام به ما باز رساند. 
حمد الله مستوفی در (تاریخ گزیده) که به سال 730 هجری تالیف شده است، از همشهری خود (با اشعار خوب و رسائل بی نظیر) یاد می کند و با آنکه (عبید) عمری دراز یافته است معذلک این تذکار (مستوفی) به حدود لااقل چهل سال پیش از مرگ وی باز می گردد و نشان می دهد که این مرد جستجوگر از همان آغاز جوانی و اوان زندگِ با ذهن تند و تیزبین و طبع شوخ و طنزپردازو هوش سرشار و زبان گشاده و ذوق سلیم و حسن انتخاب کلام، زشتیهای حیات و زشتکاریهای مردم زمانه را به دیده عبرت می دیده و در نمایاندن و بازگو کردن پلیدیها و عاملان نابسامانیها و انگیزندگان فتنه ها و پدید آورندگان دشواریها برای جامعه بی پروا و بیتاب بوده است چالاک به میدان نقد ناروائیها در می آمده و پیروز از تگنای زحمت گرانجانان بیرون می شده است و بدین سبب خود و خاندان و سخن و شعر و کتاب و رساله و لطیفه و نکته و جد و هزلش از همان ابتدا زبانزد مردم سخنانش تیزبین و دانشی مردان نکته جو شده است ، حتی گران طبعان نکته ناشناس و عوام ظاهربین و قشریان سالوس نیز از مطالعه و نقل سخنان وی و اظهار نظر ظاهری درباره آثارش روی برنتافته اند و به غرض با عناوین (جهنمی ) و (هجا گو) و (هزال) از او یاد کرده اند. اما حقیقت این است که طنز و هزل نقابی است بر چهره معانی باریک و مضامین بلند و موشکافیها و باریک بینی های این منتقد بزرگ در زمینه نمایاندن معایب و مفاسد زمانه و دورویی و ریا کاری و زورگوئی و بیداد و غارتگری و حق ناشناسی و تملق گویی و خوار مایگی گروهی از مردم عصر و فقر و تنگدستی و جهل و بی خبری و ناتوانی بسیاری دیگر از ابناء زمان. 
شرح اینکه (عبید) در سخنان خود چند وزیر را ستوده است همچون (خواجه علاء تالدین محمد فریومدی) وزیر پسر قاضی شمس الدین محمد صائن وزیر ابواسحاق اینجو ، و یا مدح چند سلطان کرده است چون (شیخ جمال الدین ابواسحاق این جو ) و (سلطان اویس جلایر) و (شاه شجاع مظفری) از حوصله این مختصر بیرون و ذکر مدیحه ها نیز و نقدشان هم . باز بحث در تولد و وفات و کیفیت زندگی و مشاغل و سفرها و معاصران و معاشران او نیز اگر در این تنگ مقال به اختصار آید گفته بسی نکته های ارزنده از دست خواهد رفت و بسیاری گوشه ها تار و گره ها ناگشوده خواهد ماند، بدین سبب تنها به ذکر این مورد بسنده می کنم که سرودن قصیده ای در مدح شاه شجاع و تهنیت فتح اصفهان که در 17 ذی الحجه سال 768 هجری قمری رخ داده است نشان می دهد که وی تا اوایل سال 769 زنده بوده است. و نیز کتابی به خط دست اوست و در 768 هجری تحریر شده و در 772 فرزندش (اسحاق) جمله ای که حکایت از انتقال آن کتاب از طریق ارث به وی می کند بر پشت ورق اول آن نوشته است ، مرگ او در میان سالهای 769 و 772 محدود می سازد ، که از میانه سال 771 را که شاهد صادق برای درگذشت او آورده و یا 772 را که (تقی الدین کاشی) متذکر شده است می توان پذیرفت. 
به آثار چهارده گانه او اگر اشارتی فهرست وار بشود تا راهبر خواستاران سخنان عبید گردد اینجا کافی خواهد بود: 
1ـ کلیات اشعار 2ـ مثنوی عشاق نامه 3ـ نوادر الامثال 4ـ اخلاق الاشراف 5ـ ریشنامه 6ـ صد پند 7ـ رساله تعریفات یا ده فصل 8ـ اشعار هزلیه و تضمینات 9ـ رساله دلگشا (متضمن حکایاتی به عربی و فارسی ) 10ـ مکتوبات قلندران 11ـ فالنامه بروج 12ـ فالنامه وحوش 13ـ قصیده موش و گربه 14ـ کتاب مقامات به فارسی (که مع الاسف علی العجاله در دست نیست و با توجه به سبک نویسندگی عبید قطعا یکی از نفایس نثر فارسی بوده است). 
در سخن از نویسندگی و شاعری و هنرمندی و نکته گویی و لطفه پردازی و لطف طبع و تندی ذهن و سلامت ذوق و باریک اندیشی و تیزبینی این نویسنده ادیب و شاعر نام آور و منتقد بزرگ اجتماعی مرحوم (عباس اقبال آشتیانی) دانشمند کم نظیر قرن اخیر و نیز دانشمند با ذوق آقای دکتر (پرویز ناتل خانلری ) به بصیرت سخن گفته اند آن یک در مقدمه کلیات اشعار جد عبید بحثی دقیق و تحلیلی عالمانه دارد و این یک در مجله سخن مقالتی ممتع تحت عنوان (یک منتقد اجتماعی زبردست ) معرفی عبید و تحلیل افکار و کارها و بیان روش او در انتقاد جامعه کرده است که پر مغز و دقیق در شناخت این مرد بزرگ یاریگر خوانندگان و پژوهشگران است و در آن بر دو صفت بارز عبید و دو خصوصیت جالب او تکیه شده است: یکی ابتکار و نوآوری و در رساله های منثور و منظومه موش و گربه و دیگر کمال حسن ذوق او در بیان مقصود خاصه به نثر. و از این دو نظر در آن مقاله ارزش یکایک کتابهای او تحلیل شده است. 
چکیده بیان نقاوه بحث این دو دانشمند در مقام ارتباط با کار ما آن است که عبید در نثر پیرو (سعدی) است اما نه پیرو مقد و دنباله رو ساده بلکه از میان نویسندگانی که در اسلوب نثر نویسی از سعدی تبعیت کرده اند و به تقلید گلستان او کتاب نوشته اند. هیچ کس مهارت و قدرت عبید را نیافته است ، چه در کار دیگران نشانه های تقلید سخت نمایان و دنباله روی کورکورانه از کار شیخ اجل بخوبی آشکار است ، در حالیکه عبید مقلد ساده نیست بلکه راز هنر سعدی را در انشاء نثر یافته و همان شیوه را با کمال استادی در نوشته های خود به کار برده است. 
نکته دیگر که مایه امتیاز است آنکه رسالات عبید گذشته از مضامین باریک و اندیشه های لطیف نمونه شیواترین نثر فارسی است. در آوردن سجع و ترتیب دادن موازنه و قرینه تکلفی ندارد و لفظ را فدای معنی نمی کند. 
تنها آنجا که به بیان معنی لطمه ای وارد نیاید از آوردن سجع و به کار بردن صنایع دیگر نمی پرهیزد تا عبارات شیرین و جذاب شود. بیشتر جملات و عبارات عبید خاصه در (رساله دلگشا) چنان موجز و فصیح است که هرگونه تصرف جزئی در الفاظ آن مخل فصاحت و موجب نقص معنی می شود. هر رساله عبید نقدی نو بر شیوه ای تازه و ممتاز دارد ، و به گمان من بهترین معرف کارهای وی خواندن خود آنهاست. 
من از (رساله دلگشا) لطیفه ای چند که به فراخ مزاحی کشیده نمی شود برگرفته و در طی سالیان که گهگاه خاطر را فراغتی دست می داد یک به یک در رشته نظم کشیده ام و پیداست با آنکه خمیر مایه نظم من از عبید است در برابر عظمت هنر و ارجمندی اندیشه و مقام سخنوری و قدرت انشاء وی زیره و خرماست. که به کرمان و هجر برده ام. اما دو نکته مرا بر این کار دل داده و گستاخانه به نشر آن در دفتری واداشته است: یکی دست دادن توفیق در کوششی که به کار برده ام تا نظم من در قالب همان الفاظی درآید که عبید در نثر خود آورده است و همان جامه از کلام بپوشد که او بر اندام لطیف معانی خویش پوشانیده است ، تا روانی سخن منظوم و آسانی به گنجینه خاطر سپردن نظم ، از بی آبی کار من بکاهد و در خوانندگان این کلمات بهم پیوسته کششی به سوی دیگر سخنان بدیع و پر ارج و مرغوب این نکته پردازان قرن هشتم هجری پدیدار سازد، و دیگر نه سال کار مداوم در محضر استادی چون (دهخدا) و ممارست در نوشته ها و سروده های آن ظنز پرداز زبردست قرن اخیر است و خوگیری با کار مردی که خود از همان شهری بود که عبید بود و نکته گوئی و نقد و طنز در دوران اخیر با آثار منظوم و منثور او جمالی گرفت و رنگی دیگر یافت و راهی بدیع در این شیوه پدیدار ساخت ، و از همین رهگذر است که این سخنان منظم متکی بر نثر عبید را که چاشنی از کار و روش دهخدا دارد و به حقیقت خوانندگان را به بارگاه والای آن سخن پرداز دیرین راهبر است ، به موقع عظیم این نکته طراز در خور آفرین تقدیم می دارم. روان هر دو بزرگ مرد سخنشناس شاد باد. 
در این دفتر هر لطیفه منظوم را به دنبال نثر عبید آورده ام تا رنگ و صفای آن گوهر های پراکنده تیرگی و بیرونقی سخنان در رشته کشیده مرا بپوشاند و دستی پیش به دیده درآمدن تنک مایگیها بدارد. 
با آنکه کوششی رفت تا کلمات نظم حتی الامکان از نثر عبید گرفته شود باز خوگیری به آثار نظمی و نثری دهخدا، که کلمات متداول در زبان عامه را با لغات کهن استادانه کنار هم می نشاند و صفحه را به هر دوان مرصع می ساخت، گهگاه قلم را در به کار بردن لغات در پای صفحات آمده است تا کلمه ای بر خواننده ناروشن نماند. 
عبید در قطعات منثور به مناسبت از بزرگان و مشاهیر عصر و دورانهای گذشته نامی می برد، اشارتی کوتاه به شناخت این مردمان در پای صفحات کرده ام. 
برخی قطعات منظوم من با نثر عبید برابر شده است و پاره ای کوتاهتر افتاده و چند لطیفه هم اندکی درازتر از قالب نظم برآمده است، حتی یک دو قطعه که سروده سالیان پیش است بسطی بیش از معمول دارد و بیرون از حد سخن عبید است. علت آن است که آن هنگام سر پیروی از سبک (دهخدا) داشته ام و نه منظوم ساختن لطایف (عبید) که ثانیا مقصود من واقع گشت. 
از کتاب (لطائف الطوائف) نیز قطعاتی سابقا با همین شیوه منظوم ساخته ام که برخی از آنها با دیگر اشعار چاپ می شود. 
اگر کمترین تاثیر این دفتر آن باشد که پژوهندگان اندیشه های ژرف و نکته های باریک و سخنان لطیف پیشینیان را به مطالعه تمامی آثار (عبید) بکشاند و اندیشه و ذوق و هنر و تحلیل عقاید او راهبری کند بی شک پاداشی را که از این رهگذر چشم داشته ام ، یافته ام ، پاداش ناچیز اثری ، با شکسته بسته قلمی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد