خط نستعلیق یکی از خطهایی است که در نوشتن متنهای فارسی و اردو و گاه عربی بکار میرود. این خط بیشتر در ایران رواج دارد و خوشنویسان ایرانی بیشتر با این خط به هنرنمائی میپردازند.
در اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری یعنی در عهد تیموری از درآمیختن دو خط نسخ و تعلیق خوشنویسی جدیدی برای خط فارسی در ایران بوجود آمد که «نسخ تعلیق» نامیده شد و بعدها به نام «نستعلیق» شهرت یافت.
خط نستعلیق دومین خط خاص ایرانیان میباشد. خط نستعلیق فاقد علایم زیر و زبر و پیش است و با توجه به ظرافتها و گردشهای لطیفی که در حرکتها و شکل حروف دارد کم کم جایگاه خود را در خوشنویسی جهان باز کرد. برخی آن را «عروس خطوط اسلامی» میگویند.
ابداع خط نستعلیق را به هنرمندی به نام میر علی تبریزی نسبت دادهاند. وی در اوایل قرن نهم هجری میزیسته است. نقش میرعلی تبریزی در تدوین نستعلیق آنچنان مهم و اساسی بود که استادان بعدی از وی به عنوان ابداع کننده نام بردهاند.
از دیگر کسانی که در تکامل خط نستعلیق نقش داشتهاند میتوان از «سلطان علی مشهدی» و «میر علی هروی» نام برد. اما هنرمندی که نستعلیق را به اوج تکامل و زیبایی رساند «عماد الحسنی قزوینی» معروف به «میر عماد» بود که در قرن یازدهم و در دوره صفویه زندگی میکرد. میر عماد با ابتکار و خلاقیت خود و مهارت بالایی که در نستعلیق بدست آورد دارای سبک و مکتبی شد که هنرمندان خوشنویس سالیان بسیار پس از او از سبک وی پیروی کردند.
در قرن سیزدهم سبک و شیوه جدیدی در نستعلیق بوجود آمد. این کار بهوسیله هنرمندی به نام «محمدرضا کلهر» صورت گرفت. در زمان کلهر صنعت چاپ به روش چاپ سنگی به ایران آورده شد. ظریف بودن حروف مانعی برای چاپ سنگی نستعلیق بود و همین امر سبب گردید که کلهر با تغییراتی در سبک و روش میر عماد شیوه تازهای را برای نستعلیق بوجود آورد که مناسب برای صنعت چاپ باشد.
نوعی از خط نستعلیق معروف به شکسته نیز در ایران رایج شد و خوشنویسان در این عرصه نیز آثاری پدید اوردهاند.
در دهههای اخیر هنرمندانی خط نستعلیق را با روشهای نقاشی ترکیب کردهاند و نوعی زمینه هنری بنامنقاشیخط بوجود آوردهاند.
درویش عبدالمجید طالقانی خوشنویس، شاعر و عارف شهیر ایرانی است. او متخلص به «مجید» بود و بزرگترین خوشنویس خط شکستهنستعلیق در تاریخ خوشنویسی ایران به شمار میرود. وی در خط شکسته مانند میرعماد در نستعلیق استاد بودهاست و این خط را به پایهای رسانید که تاکنون کسی بدان نتوانستهاست برسد.[۱]
وی در حدود سال ۱۱۵۰ هجری قمری در روستای مهران از توابع طالقان قزوین دیده به جهان گشود. در اوان جوانی رهسپار اصفهان شد و به کسوت فقر مشرف گردید و در آن حال به مشق خط روی آورد. در آغاز از روی خط میرعماد بهتمرین و تعلم پرداخت و در این تجربه بهکمال رسید. امّا چون دید نام نامی و آوازه بزرگ استاد، جهانگیر است و او که خود عشق به جاودانگی داشت، در بارقه اشتهار میرِ بزرگ، پرتوی نخواهد یافت، روی به خط شکسته آورد. و استعداد شگرف خود را در کامل کردن این خط زیبا به کار آورد و زمینه خط میراث استادان گذشته را مثل شفیعا کمال بخشید. [۲] تا بهجایی رسید که خط شکسته او در زیبایی و ملاحت و استواری به اوج رسید و بدون رقیب شد.
درویش مردی عارف و منزوی بود و عمر را به تجرد سپری ساخت تا اینکه در سال ۱۱۸۵ در اثر ابتلا به بیماری مالاریا چشم از دنیای فانی فرو پوشید و پیکرش در فضای جلوخان «تکیه میر» در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. این مکان بعدها به «تکیه درویش عبدالمجید» شهرت یافت.
درویش خوشنویسی را از خط نستعلیق آغاز کرد ولی پس از مدت کوتاهی به نوشتن خط شکسته پرداخت و دیری نگذشت که در این مسند استاد مسلم شناخته شد. وی به حدی در این خط به مهارت رسید که رونق بازار خط شکسته نویسان گذشته را شکست و با اینکه بعد از او شاگردان و پیروانش به مقام استادی رسیدند، هیچکدام به پایهٔ او نرسیدند و همان طور که کمال خط نستعلیق به دست میر عماد صورت گرفت، خط شکسته را درویش عبدالمجید به حد کمال رسانید.[۳]
درویش در اوایل کار از روی خط «میرزا حسن کرمانی» و «شفیعا» مشق میکرده، ولی در اندک زمانی به درجه استادی رسیده و سرآمد استادان شکستهنویسی شدهاست. تا سال ۱۱۷۹ خط او متاثر از سبک شفیعاست ولی از آن پس او به سبک بسیار عالی مستقلی میرسد که به نام خود او شهرت یافتهاست. بیشتر آثار استاد در همین سبک رقم زده شدهاست. عمر استاد کوتاه و محنت بار بود ولی در همین فرصت کم توانست در خط شکسته چنان تحولی ایجاد کند و آن را به چنان درجهای از کمال برساند که تحقق آن به دست گروهی از خوشنویسان در طول یک سده بعید مینماید.[۴]
او نه تنها قواعد خط شکستهنستعلیق را استوار کرد بلکه زیبایی و شیوایی آن را به حد اعلی رسانید. چنانکه شش دانگ جلی را چون کتاب خفی و غبار، استوار و شیرین مینوشت. بسیاری از خوشنویسان معاصر عبدالمجید وی رابه استادی خود قبول کرده بودند و برای تصدیق و حکمیت زشت و زیبایی خط خود او را برمیگزیدند. درویش عبدالمجید از ارکان چهارگانه خوشنویسان عالم و جزء خدایگان خط میباشد و قطعاتش اکنون زیور دهنده بزرگترین کتابخانههای دنیاست. بااینکه درویش در جوانی درگذشتهاست همطراز با آثار باقی مانده او از کمتر خوشنویسان این خط در دست است.[۵]
«هدایت» درباره درویش میگوید: «وی در کسوت درویشانه از قزوین مسافرت به عراق عجم و در شهر اصفهان کسب کمال کرد و در خط شکسته قدرتی کامل حاصل نمود، بعضی او را بر شفیعا و میرزا حسن رجحان دادهاند. در شهر اصفهان روزگاری در خانه محمد رشید بیگ ولد فتحعلی خان ارشلوی افشار میزیست و در سال ۱۱۸۵ (میلادی) در اصفهان درگذشت، و او را غزلکهای عاشقانهای بودهاست». [۶]
او در شعر هم تبحر بسیار داشت و از اعضای انجمن ادبی مشتاق به شمار میرفت و از سبک بازگشت پیروی میکرد. در شعرهایش «خموش» و «درویش» تخلص وی بود و دیوان غزلیاتش موجود است.[۷] درویش عبدالمجید مورد توجه ادباء، شعرا، علماء و بزرگان بود و بزرگانی چون میرزا عبدالوهاب کلانتر و محمد رشید افشار او را مورد تشویق قرار میدادند.
از او غزلهای عاشقانه ای بهجای مانده و در اشعار «مجید» تخلص دارد.[۸] راوی گروسی شماره ابیات دیوان او را هزار و پانصد و بیست ضبط کرده و نسخهای خطی از دیوان او در کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار موجود است.[۹]
این ابیات از اوست:[۱۰]
ظلم است که بیرون کنیم از قفس اکنون | کز جور توام ریخته شد بال و پر آنجا | |
پرسید کسی دوش ز بزمت خبر از من | پنداشت که من داشتم از خود خبر آنجا | |
دور از تو مجید آرزوی خلد ندارد | کانجا که تویی از همه خوبتر آنجا |
از معروفترین شاگردان درویش، میرزا کوچک اصفهانی است که در خط شکسته از استادان مسلم است و از معروفترین شاگردان درویش بهشمار میرود. تاریخ درگذشتش معلوم نیست اما حیات او تا سال ۱۲۲۸ مشخص است. نام کامل او را در جایی ذکر نکردهاند و خود او نیز در آثار فراوانی که دارد همه جا «میرزا کوچک» رقم کردهاست. به استثنای یکی از قطعههای او که صریحاً نام خود را «محمد قاسم» ذکر کرده و چنین رقم کردهاست: «حرره العبدالقل، محمد قاسم، مشهور به میرزا کوچک».[۱۱]
افرادی چون سید علی اکبر گلستانه، میرزا غلام رضا اصفهانی در دوره قاجار و از معاصرین اساتید محمدحسین عطارچیان، یداله کابلی خوانساری و رضا مشعشعی را میتوان از شاگردان او نام برد. هرچند مستقیما محضر او را درک نکردند. در این میان میرزا غلامرضا و عطارچیان بیش از دیگران به شیوه درویش نزدیک شدهاند.
همهٔ خطوط باقی مانده از اوآثار ۱۵ سال آخر عمر اوست. از او آثار فراوانی شامل کتاب، قطعه و مرقع به جای ماندهاست. از گرانبهاترین آثار وی جز قطعات و مرقعات متعدد نسخه کلیات سعدی است که در موزه کاخ گلستان تهران (کتابخانه سلطنتی سابق) نگهداری میشود و دیگری نگارش دوازده بند از «ترکیب بند محتشم کاشانی»در رثاء و شهادت سید الشهداء است[۱۲]:
تنهای کشته گان همه بر خاک و خون نگر | سرهای سر وران همه بر نیزهها ببین | |
آن تن که بود پرورشش در کنار تو | غلطان به خاک معرکه کربلا ببی |